No Image
خوش آمديد!
احمق تر از همه پيوند ثابت
 سلطان محمود غزنوی وقتی به ملازمان درگاه امر داد که تتبع احوال مردمان نموده، کسی را که از همه احمق تر باشد، بنزد او بیاورند.
جمعی که به این خدمت مامور و پراکنده بودند، روزی شخصی را دیدند که بر بالای شاخه ی درختی نشسته، تبر زینی در دست و بر بُن همان شاخه می زند تا آن را قطع نماید. هر چه خواستند او را قانع کنند که اگر این شاخه قطع شود، تو هم خواهی افتاد، قانع نگردید. بناچار او را بعنوان احمق ترین مردم بنزد سلطان بردند و قضیه را ذکر کردند و گفتند: از این فرد احمق تر کسی را سراغ نداریم.
آن مرد همین که ماجرا را شنید گفت: از من احمق تر، سلطانی است که با تیشه ی ظلم و تعدی، رعایای خود را که بیخ درخت مملکت اند، قطع کند.

از لابلای گفته ها / سید جواد مهری/ص ۲۹۱/انتشارات حضور

نظرات[۰] | دسته: داستانک | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
۱۴ نکته برای محبوب و جذابتر شدن پيوند ثابت


هر انسانی به طور طبیعی از اینکه مورد محبت، علاقه و احترام دیگران قرار گیرد، استقبال نموده و در این راه گاهی از راهها و روش های نامطلوب استفاده می کند. در این مقاله اصلی ترین راههای رسیدن به مقام مذکور را مورد تاکید و توجه قرار می دهیم:


۱- اولین گام این است که به همان گونه که مایلید و می پسندید با شما رفتار شود با دیگران برخورد کنید. و از آنچه در دیگران می بینید و نمی پسندید دوری کنید.

نظرات[۰] | دسته: کمی به خود برسیم | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
۱۵ نرمش برای پشت میز نشین ها پيوند ثابت

پرسش: لطفا نرمش هایی روزانه، برای من که اغلب پشت رایانه میباشم پیشنهاد نمایید.

پاسخ: اگر مجبور هستید با رایانه برای مدت طولانی کار کنید، انجام برخی نرمش های ساده باعث بهبود سلامتی و وضعیت جسمی شما می گردد.

نحوه نرمش:

۱-  بصورت صحیح و درست پشت یک میز کار یا اداری بنشینید. کمر خود را صاف کرده، شانه ها را به عقب برده، قسمت فوقانی صفحه نمایشگر باید با چشمان شما در یک راستا قرار گیرد. اگر باید به بالا و پایین کنید، کافیست ارتفاع صفحه نمایش خود را تنظیم کنید. در اینحالت اگر مجبور هستید که به طرف جلو مایل شوید تا صفحه مانیتور را ببینید،

نظرات[۰] | دسته: کمی به خود برسیم | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
داستان راهزن پيوند ثابت

   ثقه الاسلام کلینی (ره) در اصول کافی از امام سجاد (ع) روایت می کند که فرمود: مردی با خانواده خود، به سفری دریایی رفت. در راه کشتی آنها شکست و جز زن آن مرد بقیه در دریا غرق شدند. .آن زن  بر تخته پاره ای نشست  و خود را به جزیره ای رسانید.

در آن جزیره ، راهزنی بود که از هیچ گناهی باک نداشت .ناگاه مرد راهزن چشمش به آن زن افتاد که بالای سرش ایستاده بود . سرش را به سوی آن زن  بلند کرده ، گفت: انسان هستی یا جنّی؟

زن گفت: از انس هستم.

مرد ، بی آنکه با او سخنی بگوید ، همانند مردی که با همسرش می نشیند ، نزد او نشست وهنگامی که قصد نزدیکی با او کرد، دید زن پریشان شده و می لرزد. راهزن از او پرسید: چرا پریشان و نگرانی ؟

نظرات[۰] | دسته: داستانک | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
انتظار پيوند ثابت

(بوی باران)

بوی باران  میدهد امشب هوای انتظار

چتر دل را می‎‎گشایم در هـوای انتظار

پر شده  از  ابر هجرت آسمان اشتیاق

میدهم تاوان هجرت  در ازای انتظار

میزنم  قاب خیـالت را  به دیوار دلم

می نشینم سر به دیوار  از جفای انتظار

حجمی از یادت نمایان شدزپشت پنجره

میرسد از پشت در اینک صدای انتظار

یاد تـو گل کرده امشب تا به گلدان دلم

پر کشـد  بـوی  نجیبت در فضای انتظار

بسکه چشم من زلای دربه سوی کوچه است

جا گرفته در  نگاهم  رد  پای انتظار

من «رها» سازم عنان اختیارم را دگر

تا فدا سـازد وجودش را برای انتظار

بهروز ـ رهاـ

نظرات[۰] | دسته: اشعار آقای بهروز قاسمی (رها) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
کیفر مخالف ولایت علی (ع) در عالم برزخ: پيوند ثابت

 کیفر مخالف ولایت علی (ع) در عالم برزخ:

علامه طباطبایی ( صاحب تفسیر المیزان ) نقل کرد: استاد ما عارف برجسته حاج میرزا علی آقا قاضی می گفت: در نجف اشرف، در نزدیکی منزل ما، مادر یکی از دخترهای افندی ها (سنی های دولت عثمانی) فوت کرد.

این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و ناله می کرد و عمیقاً ناراحت بود، و با تشییع کنندگان تا کنار قبر مادرش آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه حاضران به گریه افتادند.

هنگامی که جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد می زد: من از مادرم جدا نمی شوم.

هر چه خواستند او را آرام کنند، مفید واقع نشد، دیدند اگر بخواهند با اجبار، دختر را از مادر جدا کنند ممکن است جانش به خطر بیفتد، سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند؛و دختر هم در کنار پیکر مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را با خاک نپوشانند، بلکه با تخته بپوشانند ، و دریچه ای بگذارند تا دختر نمیرد، و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.

دختر در شب اول قبر، کنار مادر خوابید، فردای آن شب آمدند و سرپوش را برداشتند، تا ببینند بر سر دختر چه آمده است.

دیدند تمام موهای سر او ، سفید شده است.

پرسیدند: چرا این طور شده ای؟

گفت : شب کنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند، و در دو طرف ایستادند و یک شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سوال از عقائد مادرم شدند، و او جواب داد، سوال از توحید نمودند، جواب درست داد، سوال از نبوت نمودند، جواب درست داد که پیامبر من ، محمد بن عبدالله (ص) است، تا اینکه پرسیدند: امام تو کیست؟

آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود، گفت: « من امام او نیستم » ( آن مرد محترم ، امام علی (ع) بود)

در این هنگام ، آن دو فرشته، چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه کشید، من بر اثر وحشت و ترس زیاد ، به این وضع که می بینید در آمدم.

مرحوم قاضی می فرمود: چون تمام افراد طایفه آن دختر در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند ( زیرا این وایعه با مذهب تشیع ، تطبیق می کرد) و خود آن دختر ، جلوتر از آنها به مذهب تشیع گروید.

نقل از کتاب عالم برزخ در چند قدمی ما/ ص۱۹۸/داستان۲۵/نوشته ی مرحوم محمد محمدی اشتهاردی/انتشارات نبوی

نظرات[۰] | دسته: داستانک, کمی آنطرف تر منتظر ما هستند | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
طاقت دیدار پيوند ثابت

گرد نور جان تو خواهم شوم پروانه ای

یک رهی بر من گشا یا که بگو بیگانه ای

گر چه چشمانم ندارد طاقت دیدار تو

خواهم افتد بر سرم اندر دو عالم سایه ای

گر بهشت هست آرزوی هر کسی در آخرت

پیش رخسار نکویت نیست جز افسانه ای

بسته ام پیمان کنم گرد لبت هر دم طواف

یا ستانی جان من یا که دهی پیمانه ای

دیده ور بر دیدنت گردد اگر این دیده ام

جان متاعی نیست بهر اینچنین جانانه ای

گر ربوده برق چشمت دین و دل را از کفم

ای خردمندا نظر کن تو به یک دیوانه ای

گوش خود بر ره بنه تا که خبر گیری« مبین»

از نگارت تا بسازی بهر او کاشانه ای

نصرالدین کریمی(مُبین) از زیاران

وزن شعر:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
غربت تلخ پيوند ثابت

مدینــه شهـر دین ‏، شهـــر رسـالت    

  مـدینــه عشــق مـا ، شهــر امـامت

مـدینـــه شهــر غصـه ، شهر محنت  

    مـدینـــه شهــر تنـــهایی و غـربت

مـدینـــــه  با بقیع و درد هجــــران  

    زنـد بـر جـان شــیعه داغ هجـــران

نظرات[۲] | دسته: اشعار آقای بهروز قاسمی (رها) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
ای اشک پيوند ثابت

من بغض نهفته دارم ای اشک

صد حرف نگفته دارم ای اشک

بس درد بجان من نشسته

داغ رخ سوخته دارم ای اشک

در درد فراق یار نازم

آه و لب بسته دارم ای اشک

در راه نگار خود هماره

دو پای شکسته دارم ای اشک

رنجور ز نارفیق و نامرد

روح و دل خسته دارم ای اشک

شاکی ز خود و اسیر خویشم

زاری ز نوشته دارم ای اشک

زنگار دلم «مُبین» بریزان

افکار نپخته دارم ای اشک

*****************

 وزن شعر: مفعول مفاعلن فعولن

نصرالدین کریمی (مُبین) از زیاران

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
بردار از رویت حجاب پيوند ثابت

امشب بخواهم تا مرا، یکدم برآید آفتاب

بر کام ما ریزد دمی، یک دو سه جرعه از شراب

من مستمند لعل لب یا جعد موی دلبرم

تا کی دریغ از ما کنی، بردار از رویت حجاب

گر من گنه دارم چه غم، باشد بخاک پای تو

در پیش چشمان رقیب، خود میکنی ما را عذاب

من در طلب کوشیده ام ،بس دربها کوبیده ام

پاسخ زکس نشنیده ام ،جز تو نمیخواهم جواب

بر پشت بام خانه ام، بیرون شود جانانه ام

من ترک ساغر میکنم، هم بشکنم جام شراب

ما را ملالت میکنی، در بند هجرانت ولی

گر میشود دستی رسان، این سینه ام کردی کباب

بر مسجد و محراب تو، از ما نمیگیری سراغ

در دیر و میخانه خسم ،گردیده این حالم خراب

از غیر تو ببریده ام، بر گرد تو پیچیده ام

دائم به راهت دیده ام ،جانا ز من تو رو متاب

هر چند دشمن بی عدد، گیرم زتو یارا مدد

منما «مبینت» را تو رد، دستش بگیر تو از ثواب

نصرالدین کریمی(مُبین) از زیاران

********************************

وزن شعر:

مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

آمار

  • 0
  • 406
  • 576
  • 210,764
No Image No Image