No Image
خوش آمديد!
کوثر باغ رسالت پيوند ثابت

حسن (ع) ای کوثر باغ رسالت

حسن (ع) ای میوه ی باغ ولایت

شدی ای اولین حُسن الهی

نخستین نوگل باغ امامت

نصرالدین کریمی (مبین)
دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
ساعت ۳۵ دقیقه ی بامداد

نظرات[۰] | دسته: دو بیتی های مبین, مناسبتها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
راز اشک های رهبر انقلاب برای سردار سلیمانی پيوند ثابت

حاج قاسم معنای استقامت را نه در یک جبهه و وجهه بلکه در مسیری مستمر و طولانی (بیش از ۴۰ سال) و در وجوه مختلف به منصه ظهور رساند و تا پای جان بر عهدی که بسته بود محکم و راسخ ایستاد.

راز اشک‌های‌ رهبر انقلاب در آستانه چله‌نشینی بهشتی «حاج قاسم»به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در یادداشتی به قلم «دکتر  مصباح الهدی باقری کنی» پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) آمده است: مفاهیمی است که سال‌ها می‌خوانی‌اش یا می‌شنوی‌اش، اما نمی‌توانی خوب درکش کنی، خوب بفهمی‌اش، خوب اندازه‌اش بگیری و خوب تطبیقش دهی تا اینکه روزی در مواجهه‌ای، انگار برایت پرده‌ها کنار می‌رود و آن مفهوم را، بالعیان می‌بینی و با تمام حس و حال درکش می‌کنی… حال خوبی دارد آن لحظه…

با شهادت حاج قاسم، این گره‌گشایی‌ها بار‌ها و بار‌ها متحیرم ساخت. مفاهیمی که سال‌ها فقط می‌دیدم و می‌شنیدم و می‌خواندم‌شان، و ذهنم در عین قرابت و همسایگی با آنها، نمی‌توانست طول و عرض و عمق و ارتفاع‌شان را درک کند، به ناگاه از پی پرده مستوری بیرون آمدند و با وسعتی تمام رخ‌نمایی کردند.

«ادب» یکی از این مفاهیم بود. همیشه وقتی در روضه‌ها و نوحه‌ها از استواری، صلابت، شجاعت و رشادت حضرت عباس دم می‌زدند می‌توانستیم به ساحت این مفاهیم نزدیک شویم، ولی وقتی به «ادب حضرت» اشاره می‌کردند و گریز می‌زدند، می‌ماندیم که آن صلابت و شجاعت چگونه با این «ادب» عجین شده و شخصیتی ناب می‌سازد. یک جنگاور رشید و شجاع و غیور چگونه «ادب» می‌کند؟ یا بهتر بپرسم چگونه دلیری می‌ورزد درحالی‌که «ادب» می‌کند؟ این ادب چیست و چه دارد در خود و چه می‌کند با این «من» انسانی؟

حاج قاسم برای من همه جواب این سوال بود. وقتی او را و سکنات و حرکاتش را می‌بینم، «ادب» برایم تجسد و تجسم پیدا می‌کند و معنا می‌دهد. وقتی او را می‌بینم انگار همه گم‌شده خود درخصوص ادب را می‌یابم. با او، «ادب» دیگر مبهم نیست، تار نیست، عین روز، روشن و ظاهر و حاضر است. وقتی دقیق‌تر می‌گردیم، «ادبِ حاج قاسم» در چند نوع و جای، خود را نشان می‌دهد:

۱- ادب نفْس

حاج قاسم، مهار نفس خود را در اختیار داشت. طوری آن را اسیر خود کرده بود که نایِ طغیان و سرکشی از آن گرفته شده بود. با اینکه هرچه می‌گذشت بر اعتبار ملی و بین‌المللی‌اش افزوده و شخصیتی بی‌تا می‌شد، اما این شهرت، هیچ تغییری بر رفتار و کردار و تعاملات او ایجاد نکرد. نفسش رام رام شده بود و در مشتش بود و اجازه سرکشی پیدا نمی‌کرد.

دوستی که از مدیران بانک مرکزی بود برایم تعریف می‌کرد: رفته بودم دفتر رئیس‌کل. دیدم حاج قاسم آنجا نشسته. وقتی بود که تازه حاج قاسم به شهرت و اعتباری رسیده بود. زود جلو رفتم و دیدم ایشان مثل یک ارباب‌رجوع معمولی منتظر مانده تا اجازه ورود بدهند. زود او را به داخل اتاق رئیس راهنمایی کردم.

رئیس‌کل در جلسه بود. من از فرصت استفاده کردم و درمورد فیلمی که چند وقت پیش از ایشان بعد از شکست عملیات کربلای چهار دیده بودم صحبت کردم و گفتم: «سردار! شما را دیدم که به واسطه شهادت تعداد زیادی از بچه‌های لشکر ثارالله چقدر ناراحت بودید و چقدر متضرعانه گریه می‌کردید و بی‌تاب بودید و آشفته‌حال همرزمان شهیدتان». حاج قاسم نگاهی به من کرد.

فهمیدم از این تعریف و مدح، معذب و ناراحت شده. رو به من گفت: «درود بر همان قاسم سلیمانی، حیف که همه آن حال رفته و چیزی نمانده…» آری، حتی به اندازه دمی و لحظه‌ای اجازه نداد نفسش قلقلک بیاید و کمی حال کند. زود مهاربندش را گرفت و با الفاظی راه خوش آمدن (بی‌محتوا و توخالی) را بست.

۲- ادب بندگی

حاج قاسم برای خدا بنده بود؛ عبدالله به معنای اتم و دقیق کلمه. آن‌هایی که نماز‌های حاج قاسم را دیده‌اند، آن را پر از خلوص و اخلاص نقل می‌کنند. هیچ می‌شد مقابل حق. به رعشه می‌افتاد، گریه می‌کرد، زار می‌زد. انگار خطبه همّام و وصف شب و روز متقین به‌تمامه در او حلول کرده بود:

«أَمَّا اللَّیْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لاَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً. یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِم…».

اما شب‌هنگام بر پاى خود (به نماز) مى‌ایستند و آیات قرآن را شمرده و با تدبر مى‌خوانند، به وسیله آن، جان خویش را محزون مى‌سازند و داروى درد خود را از آن مى‌طلبند…

«وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ، أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ. قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى، وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض… لاَ یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ، وَ لاَ یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ. فَهُمْ لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ، وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ…»
به هنگام روز، دانشمندانى بردبار و نیکوکارانى باتقوا هستند، ترس و خوف (در برابر مسئولیت‌هاى الهى) بدن‌هاى آن‌ها را همچون چوبه‌هاى تیر، تراشیده و لاغر ساخته است، آن گونه که بینندگان (ناآگاه) آن‌ها را بیمار مى‌پندارند، در‌حالى‌که هیچ بیمارى‌ای در وجودشان نیست… از اعمال اندک، خشنود نمى‌شوند و اعمال فراوان خود را زیاد نمى‌شمارند، بلکه پیوسته خود را (به کوتاهى و قصور) متّهم مى‌سازند…

حاج قاسم، بنده آب و نان و مقام و رابطه نبود، بنده تعلق نبود، وارسته بود و خودساخته. خود را مقابل خدا حاضر می‌دید و خدا را ناظر. به درک شهودی این مقام و موضع رسیده بود. بندگی را زینت همه قدرت و شوکت دنیایی‌اش می‌دانست و در سخت‌ترین موقع‌ها و موقعیت‌ها، آن را از یاد نبرد و همه عزت و جلال را از خدا دانست و از خدا خواست.

بندگی راست و درست، مردم‌داری را به ارمغان می‌آورد و حاج قاسم یک مردم‌دار بود. بندگی او را گوشه‌گیر و عزلت‌نشین نکرد بلکه مردم‌داری و مردم‌یاری را شعبه‌ای از بندگی حقیقی می‌دانست. در میان مردم بود و با مردم. هیچ مانعی او را از مردم جدا و دور نکرد. کاملا برای مردم قابل دسترس بود و برای محرومین، در دسترس‌تر.

۳ – ادب سربازی

حاج قاسم در عین اینکه برای نیروهایش یک فرمانده بزرگ و وسط میدان بود، برای فرمانده‌اش هم یک سرباز تمام‌عیار بود. مِن و مِن در کارش نبود. در مقابل اوامر فرمانده، ان‌قلت نمی‌آورد. جلو و عقب نمی‌انداخت و نمی‌افتاد. وقتی فرمانده برایش یک مأموریت را ترسیم می‌کرد، کمتر از چرایی‌اش می‌پرسید، بیشتر دنبال چگونگی اجرایش بود. این را چه در دوره جنگ و چه بعد از آن در وجود خودش تربیت کرده بود. یقین داشت به اطاعت اولی الامر و آن را ادامه اطاعت خدا و رسول می‌دانست؛ لذا بیشتر به ثمره تبعیت فکر می‌کرد و آن را راهگشا می‌دانست.

کاملاً گوش به فرمان بود و تمام اهتمام را به کار می‌گرفت تا امر و کار ولی، راه بیفتد. آن‌قدر این ادب در او ممتاز و راقی بود که هیچ‌وقت ذهن و فکر، ولی را در موضوعات و مشغولیات خود (شخصی و سازمانی) اشغال نمی‌کرد. در یک کلام کارگزار بود و نه بارگزار…

این گونه بودن، حاج قاسم را به یک «هم‌صحبت» خوب و دلنشین تبدیل کرده بود. «هم‌صحبت» از جان‌گوش می‌دهد، با تمام وجود می‌فهمد، با تمام خلوص اطاعت می‌کند و با تمام اهتمام به نتیجه می‌رساند و تازه «فاذا فرغت فانصب» می‌کند. نیک می‌دانیم که هم‌صحبتی چه نقش بزرگ و گوهر دردانه‌ای است آن‌گاه که حضرت امیر (علیه‌السلام) در نبود آن، با چاه درددل می‌کرد. ادب سربازی حاج قاسم را تا مقام هم‌صحبتی بالابرده بود.

۴- ادب رزم

حاج قاسم فرمانده مرکزنشین و زیر کولر نشین و در یک کلام راحت‌نشین نبود. بیایی بود و برویی نبود. همیشه وسط میدان و در میان نیروهایش بود. در عین جدیت و قاطعیت و حتی عصبیت در حیطه مأموریت، قلبی مهربان داشت و پرعاطفه. نیروهایش او را فقط دوست نمی‌داشتند، بلکه عاشقش بودند.

از آن طرف، دشمن از هیبت و هیأتش سخت می‌ترسید و می‌لرزید. جبهه‌ای که در او حاج قاسم بود، سنگینی کفه‌اش خوب به جبهه مقابل می‌چربید و دشمن را زار و نزار و بیچاره کرده بود. هرچه تعاطف و ملاطفت داشت خرج همرزمانش می‌کرد و هرچه سختی و شدت داشت، بر سر دشمن فرود می‌آورد. در عین جدیت و قاطعیت، هرچه نرم‌خویی و شفقت بود برای همسنگرانش بذل می‌کرد و هر چه تندخویی و تلخی بود خرج دشمن زبون می‌کرد. اشداء علی الکفار بود و رحماء بینهم.

در پشت جبهه هم، غالب ظرف مودتش را نثار خانواده شهدای همرزمش می‌کرد و از اهل و عیال آن‌ها غافل نبود. بچه‌های‌شان را پدری می‌کرد و مادران‌شان را پسری… نشست و برخاست با آن‌ها را به صورت تشریفاتی و رفع تکلیفی انجام نمی‌داد، می‌رفت محضرشان تا باری را بردارد و غم‌شان را سبک‌تر کند و البته خودش هم تسلی بگیرد. آن‌ها که حاج قاسم را خوب می‌شناسند، می‌دانند که غم از دست رفتن همرزمان، چقدر او را بی‌تاب می‌کرد و مصیبت‌زده و صاحب عزا. با این همه تلاش می‌کرد با تفقد و رسیدگی به اهل و عیال شهدا، آن‌ها را پدری کند… و برای همین بود که بچه‌های شهدا بعد از شهادت او، می‌گفتند: انگار دوباره یتیم شده‌ایم.

دوستی تعریف می‌کرد که یک روز مانده به پایان جنگ غزه (روز بیست‌ویکم جنگ) پیشنهاد آتش‌بس برای پایان روز بیست‌ودوم، از سوی هر دو طرف جنگ پذیرفته شده بود. وقت نماز مغرب و عشاء شد. صدای هق‌هق گریه و استغاثه حاج قاسم، سر نماز آن قدر بلند بود که ما را متحیر و مبهوت ساخته بود.

بعد از نماز به خودم جرأت دادم و پرسیدم از چرایی این همه گریه و فغان و استغاثه. فرمانده جواب داد: «در این ۲۴ ساعت آخر جنگ که رژیم صهیونیستی خیالش راحت شده که رسوایی‌اش بیش از این نمی‌شود، هرچه آتش و بمب و موشک دارد بر سر مردم غزه خصوصاً بچه‌های بی‌پناه می‌ریزد و این بچه‌های بی‌دفاع و مظلوم و معصوم را به خاک و خون می‌کشد. از این همه فاجعه‌ای که می‌خواهد در این ۲۴ ساعت آینده، پیش بیاید ناراحت و مصیبت زده‌ام و با ندبه و استغاثه، از خدا رفع بلا خواستم.»

۵ – ادب استقامت

حاج قاسم ذیل حقیقت: «إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَهُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّهِ الَّتی کُنتُم توعَدونَ… تعریف می‌شود یعنی در زمره کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است! سپس استقامت کردند»، خدا هم به آن‌ها بشارت می‌دهد که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!…

قالوا ربنا الله، شرط لازم و ثم استقاموا، شرط کافی برای رسیدن به رحمت لایزال الهی و آرامش حقیقی است.

حاج قاسم، استقامت را خوب بلد بود. استقامت، انتخاب سخت‌ترین مسیر است. برخی از دوستانش بعد از جنگ، مسیر را شُل آمدند و آرام آرام کنار کشیدند و به انتخاب‌های اوقات فراغتی مشغول شدند، اما حاج قاسم بر همان مسیر مبارزه و جهاد ماند (الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا) و هرچه جلوتر رفت، اتقان راه و طریقش بیشتر شد (لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا).

مسلم است که استقامت بر مسیر، بسیار بیشتر از انتخاب مسیر ابتلا دارد و سختی. ادب استقامت یعنی خود را در مسیر سخت‌ها و سختی‌ها قرار دادن و برگزیدن بالاترین درجه ایثارگری‌ها و فداکاری‌ها (از هر حیث و جهتی) و مهم‌تر از همه بی‌منت و دریغ. حاج قاسم، خود را سپر قرار داده بود تا مردمانش سر راحت بر بالین بگذارند.

بدانیم که انسان اهل این معنا (استقامت)، تمام طلبش این است: «ای همه طوفان‌ها و بوران‌ها،‌ای همه شداید و غلایظ، بر من فرود آیید که من خریدار شمایم با بالاترین قیمت، که همان جان شیرین است.» جزای این گونه سعی و تلاشی هم، رحمت واسعه الهی است و چه چیز بهتر از این.

حاج قاسم معنای استقامت را نه در یک جبهه و وجهه بلکه در مسیری مستمر و طولانی (بیش از ۴۰ سال) و در وجوه مختلف به منصه ظهور رساند و تا پای جان بر عهدی که بسته بود محکم و راسخ ایستاد و هیچ‌گاه نه کم آورد و نه کم‌فروشی کرد. شاید این گونه ترور ناجوانمردانه (و به شهادت رساندن حاج قاسم)، خود نوعی عجز عمیق دشمن از به زانو در آوردن سردار در یک میدان رودررو را نمایان می‌سازد. به بیان دیگر، استقامت بر آرمان و مسیر، مرگ زیباتری را برایش رقم زد.

آری، حاج قاسم این چنین ادب کرد. ادبی از جنس سرداری. ادبی که در هر جا قرار می‌گرفت او را نمونه می‌ساخت و الگو. این ادب حاصل یک روز و یک شب نبود. مراقبتی دائم و ممارستی همیشگی می‌طلبید. او خوب فهمیده بود از کجا باید به کجا رسید. او می‌دانست اگر بنده حقیقی باشد و نفسش را مهار کند، ابواب حکمت و شجاعت و رشادت به رویش باز می‌شود و طریقش جز به شهادت منتهی نمی‌شود.

فلذا از راهش وارد شد و دنبال نسخه‌ها و میانبر‌های جعلی نبود. این راه آنقدر امن و مطمئن است که بزرگ‌مان، مشی حاج قاسم و حاج قاسم شدن را بسیار فراتر از یک جریان و جریان‌سازی صرف دانست، او را یک کل جامع دانست و یک مکتب. بدانیم که جریان‌ها می‌آیند و می‌روند، اما مکتب‌ها می‌مانند و می‌سازند. شهادت حاج قاسم، مکتبش را ماناتر از قبل بیمه کرد. حالا دیگر سعادتمندی و عاقبت‌به‌خیری این مکتب، آن هم پیش چشمان همه آزادگان و آزادی‌خواهان عالم شاهد و گواه است. ادب حاج قاسم صبغه این مکتب است و خون حاج قاسم، اعتبار آن را امضا کرده است.

حالا شاید بیشتر راز اشک‌های آقا را بفهمیم.

منبع: مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)

نظرات[۰] | دسته: مناسبتها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
واکنش شعرا به شهادت سردار سلیمانی پيوند ثابت
از خاک ما سردار می‌جوشد /کم نبودند در این خاک سلیمانی‌ها

در پی شهادت سردار رشید اسلام سپهبد حاج قاسم سلیمانی به دست دژخیمان سفیانی،

تنی چند از شعرای کشور، واکنش خود را قالب سروده‌ها و ابیاتی ابراز کردند.

به گزارش خبرنگار مهر، در پی شهادت سردار رشید اسلام سپهبد حاج قاسم سلیمانی،

شعرای مطرح کشور، واکنش ادبی خود را نسبت به این داغ جانسوز ابراز کردند. متن

این اشعار را در ذیل می‌خوانید:

شعر «خدا با ماست» سروده رضا اسماعیلی که برای مهر ارسال شده است:

میهن من

سروی‌ست راست قامت

در جنگل نامردمی‌ها

که لشکری از داس‌های خونریز

از هر سو او را احاطه کرده‌اند

ولی باکی نیست

چرا که هر شاخه‌ی او

شمشیری را می‌ماند

که آبدیده‌ی ُگدازه‌ی خشم است

آن چنان که

درخشش برق آن

زهره‌ی هر آهنی را می‌ترکاند.

میهن من

اشکی‌ست چکیده بر گونه‌ی تاریخ

در جغرافیای ظلم

و مظلومی‌ست سربلند و پر آوازه

که به بلندای قامت خورشید

لاله کاشته

و درفش «هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه» را

در کربلای عطش

-با دستان آزادگی –

همچنان در اهتزاز نگاه داشته.

میهن من

چونان شیری خشماگین

بر گوش تمدن هرزه گرد

نعره‌ی انتقام می‌کشد

و تمام هرزگان بی‌ریشه را

به مصافی خونین فرا می‌خواند.

میهن من

با «حماسه» ارتزاق می‌کند

و «شهادت» را َنفس می‌کشد

و لاشخوران قدرت خوار را

چنین ندا می‌دهد که:

اگر شما اصحاب خمیازه‌اید

و با پستی

همکاسه

ما به شهامت ُشهره‌ایم

و با خطر

همُسفره

و باکمان نیست از ُکشته شدن

«که در ُکشتن و ُکشته شدن پیروزیم.»

***

همچنین راضیه رجایی، شاعر و فعال فرهنگی خراسانی، مسئول دفتر شعر حوزه هنری خراسان رضوی، نیز به مناسبت شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، یک رباعی سرود. این شعر را که برای مهر ارسال شده است در ادامه خواهید خواند:

«سرها اگر بر دار می‌جوشد

در سینه خون یار می‌جوشد

ماییم و خیل حاج قاسم‌ها

از خاک ما سردار می‌جوشد»

***

شعر نفیسه سادات موسوی، شاعر جوان کشورمان در پی شهادت سردار رشید اسلام «حاج قاسم سلیمانی» را در نیز در ادامه خواهید خواند:

دستشان باز شد آلوده به خون، جانی‌ها

بی‌دوام است ولی خنده شیطانی‌ها

کم علمدار ندادیم در این کرب و بلا

کم نبودند در این خاک سلیمانی‌ها

جای هر قطره خون، صد گل از این باغ شکفت

کی جهان دیده از این گونه فراوانی‌ها؟

آرزو داشت به یاران شهیدش برسد

رفت پیوست به حاج احمد و طهرانی‌ها

شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ

کم مباد از سرشان سایه نادانی‌ها

برسانید به آنها که پشیمان نشوند

ثمری نیست در این دست پشیمانی‌ها

غیرت است اینکه همه پیر و جوان می‌بندند

گره بر چکمه و سربند به پیشانی‌ها

انتقامش به خدا از حججی سخت‌تر است

وای از مشت گره‌کرده ایرانی‌ها!

راهی قدس شده لشکر آزادی قدس

این خبر را برسانید به سفیانی‌ها

***

همچنین حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا زائری نیز به مناسبت شهادت سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در کانال تلگرامی خود نوشت:

این چند بیت را مدتها قبل گفته بودم ولی به دلایلی منتشر نکردم، حالا با دریغ و درد وقت نشرش شده است؛

‏ای قهرمان سپهبد کرمانی

‏سردار دل، عزیز سلیمانی

‏فرماندهان امیر تن و جسمند

‏تو صاحب تسلط بر جانی

‏بازیچه صلابت تو داعش

‏مقهور توست نصره شیطانی

‏آنجا که جنگ عرصه‌ی تو باشد

‏جز چیرگی و نصر نمی‌دانی

‏در زیر حکم حکمت و تدبیرت

‏ایرانی و عراقی و افغانی

‏رمز صلابت تو چه بود اسلام

‏زان مرزدار عزت ایرانی

‏آنجا که این و آن پی دنیایند

‏همراه و همقطار شهیدانی

‏ای افتخار لشکر ثارالله

تا روزگار ماند، می‌مانی

نظرات[۰] | دسته: مناسبتها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
شهادت حاج قاسم سلیمانی پيوند ثابت

تو رفتی و همه ایران به ماتم تو نشست

ز داغ تو کمر ملتی ز غم بشکست

به خون پاک تو سوگند ای شهید عزیزم

که دشمن تو ز خونریزیت نخواهد رست

 

نصرالدین کریمی ( مبین) سیزدهم دی ماه ۱۳۹۸

نظرات[۰] | دسته: مناسبتها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
ولادت حضرت زینب (س) پيوند ثابت

Image result for ‫میلاد حضرت زینب‬‎

نظرات[۰] | دسته: مناسبتها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
روز پرستار پيوند ثابت

Image result for ‫میلاد حضرت زینب‬‎

نظرات[۰] | دسته: مناسبتها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
ربیع‌الاول؛ ماه حیات و زندگی پيوند ثابت
به مناسبت فرا رسیدن ماه ربیع الاول:

ربیع‌الاول؛ ماه حیات و زندگی

مهمترین رویدادهای اسلام در ماه

ربیع الاول/ اعمال و فضیلت های

این ماه

شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۴۶
بعضی از اهل معرفت و اهل سلوک معنوی معتقدند که ماه ربیع‌الاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع حیات است، ربیع زندگی است.
ربیع‌الاول؛ ماه حیات و زندگی/ مهمترین رویدادهای اسلام در ماه ربیع الاول/ اعمال و فضیلت های این ماه +تصاویر و صوت
گروه فرهنگی جهان نیوز: سخنان رهبر معظم انقلاب درباره ماه ربیع الاول را در ادامه می شنوید.

بعضی از اهل معرفت و اهل سلوک معنوی معتقدند که ماه ربیع‌الاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع حیات است، ربیع زندگی است؛ زیرا در این ماه، وجود مقدس پیامبر گرامی و همچنین فرزند بزرگوارش حضرت ابی‌عبداللّه جعفربن‌محمدالصّادق ولادت یافته‌اند و ولادت پیغمبر سرآغاز همه‌ی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است. ما که اسلام را وسیله‌ی سعادت بشر و راه نجات انسان میدانیم، این موهبت الهی مترتب بر وجود مبارک پیغمبر است که در این ماه اتفاق افتاد. حقیقتاً باید این میلاد عظیم را مبدأ همه‌ی برکاتی دانست که خدای متعال جامعه‌ی بشری را، امت اسلامی را، پیروان حقیقت را به آن سرافراز کرده است.

ماه محرم و صفر را پشت سر گذاشتیم با اندوه و اشک و ناله، اشک ریختیم و دل تازه کردیم و با یاد عظمت آقا ابا عبدالله الحسین بزرگ شدیم، از خزان عفلت به برکت اشک‌های محرم و صفر به بهار رسیدیم و اکنون وقت آن است که در این بهار به یمن رویش دوباریمان سجده شکر به جای آوریم و این بهار را قدر بدانیم و بندگی کنیم.

ماه “ربیع الاول” همانگونه که از اسم آن پیداست بهار ماه‌ها است؛ به جهت اینکه آثار رحمت خداوند در آن هویداست. در این ماه ذخایر برکات خداوند و نورهاى زیبایى او بر زمین فرود آمده است. زیرا میلاد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در این ماه است و مى توان ادعا کرد از اول آفرینش ‍ زمین رحمتى مانند آن به خود ندیده . چرا که او داناترین مخلوقات خداوند و برترین آن‌ها و سرورشان و نزدیکترین آن‌ها به خداوند و فرمانبردارترین آن‌ها از او و محبوبترینشان نزد او است، این روز نیز برتر از سایر روزهاست؛ و گویا روزى است که کاملترین هدیه ها، بزرگترین بخشش ها، شامل‌ترین رحمت‌ها، برترین برکتها، زیباترین نور‌ها و مخفى‌ترین اسرار در آن پى ریزى شده است.

مشروح چگونگی به جا آوردن اعمال ماه ربیع الاول را در زیر بخوانید:

شب اوّل:

این شب به نام «لیله المبیت» مزیّن است، در این شب یک حادثه مهمّ تاریخی واقع شد و آن این که در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از مکّه به قصد هجرت به سوی مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گردید و امیر مومنان علی (علیه السلام) برای اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خوابید.

آیه شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ؛ بعضی از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودی خدا می‌فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» در حقّ آن حضرت نازل شد.

سال هجرت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحوّلی عظیم در جهان اسلام روی داد.

۱- روزه گرفتن به شکرانه سلامتی پیامبر اعظم و امیرمومنان از گزند کفار و مشرکان در اول ربیع الاول.

۲- خواندن زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) در این روز.

روز هشتم:

در روز هشتم ربیع الأوّل، سال ۲۰۶، شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) طبق روایتی واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزّمان، حجّه بن الحسن ـ. عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ. آغاز گردید.

در این روز شایسته است زیارت امام حسن عسکری علیه السلام خوانده شود.

روز دهم:

روز ازدواج رسول خدا (صلی الله علیه وآله) با حضرت خدیجه کبری (علی‌ها السلام) است در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ۲۵ ساله بود و حضرت خدیجه (علی‌ها السلام) ۴۰ ساله. به همین مناسبت روزه این روز به عنوان شکرگزاری مستحب شمرده شده است.

روز دوازدهم:

این روز مطابق نظر مرحوم شیخ کلینی و مسعودی و همچنین مشهور میان اهل سنّت، روز ولادت با سعادت نبی مکرّم اسلام (صلی الله علیه وآله) است.

همچنین در این روز، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بعد از ۱۲ روز که مسیر راه میان مکّه و مدینه را پیمود وارد مدینه گردید.و نیز روز انقراض دولت بنی مروان در سال ۱۳۲ است.

اعمال مستحب در این روز به شکرانه انقراض دولت اموی دو مورد است:

۱- روزه گرفتن.۲- دو رکعت نماز مستحبی که در رکعت اول بعد از حمد، سه بار سوره کافرون و در رکعت دوم بعد از حمد سه بار سوره توحید خوانده می‌شود.

روز چهاردهم:

در سال ۶۴ در چنین روزی، یزید بن معاویه به هلاکت رسید.

وی پس از سه سال و نُه ماه خلافت که همراه با جنایات عظیمی بود – که مهمترین آن واقعه کربلا و شهادت ابی عبداللّه الحسین (علیه السلام) و یارانش می‌باشد – در سنّ سی و هفت سالگی در منطقه «حوران» زندگی ننگینش به پایان رسید جنازه اش را در دمشق دفن کردند، ولی اکنون اثری از او نیست.

شب هفدهم:

طبق روایات مشهور شیعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبیا، رسول معظّم اسلام (صلی الله علیه وآله) است و شب بسیار مبارکی است.

۱) غسل به نیّت روز هفدهم ربیع الاوّل.

۲) روزه: که برای آن فضیلت بسیار نقل شده است، از جمله در روایاتی از ائمّه معصومین (علیهم السلام) آمده است: کسی که روز هفده ربیع را روزه بدارد، خداوند برای او ثواب روزه یکسال را مقرّر می‌فرماید.

۳) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال کردن مۆمنان و به زیارت مشاهد مشرّفه رفتن.

۴) زیارت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از دور و نزدیک در روایتی از آن حضرت آمده است: هر کس بعد از وفات من، قبرم را زیارت کند مانند کسی است که به هنگام حیاتم به سوی من هجرت کرده باشد، اگر نمی‌توانید مرا از نزدیک زیارت کنید، از همان راه دور به سوی من سلام بفرستید (که به من می‌رسد).

۵) زیارت امیر مومنان، علی (علیه السلام) نیز در این روز مستحب است با همان زیارتی که امام صادق (علیه السلام) در چنین روزی کنار ضریح شریف آن حضرت (علیه السلام) وی را زیارت کرد.

۶) تکریم، تعظیم و بزرگداشت این روز بسیار بجاست، مرحوم «سیّد بن طاووس»، در اقبال، در تکریم و تعظیم این روز به خاطر ولادت شخص اوّل عالم امکان و سرور همه ممکنات حضرت نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) سفارش بسیار کرده است.

بنابراین، سزاوار است مسلمین با برپایی جشن‌ها و تشکیل جلسات، هرچه بیشتر با شخصیّت نبی مکرّم اسلام (صلی الله علیه وآله)، سیره و تاریخ زندگی او آشنا شوند و از آن، برای ساختن جامعه‌ای اسلامی و محمّدی بهره کامل گیرند.

همچنین یکسال قبل از هجرت رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، در چنین شبی معراج آن حضرت صورت گرفت.

زمانی که نوبت نامگذاری ماه قمری بود، به سبب همزمانی با بهار، این ایام را ربیع نامگذاری کرده اند. حقیقتا بهار مومنان این ماه است چراکه سرشار از اتفاقاتی است که شیعه را در جهان سربلند می‌کند. در ادامه برخی از اتفاقات مهمی که در این ماه رخ داده است، را می‌خوانید.

وضع تاریخ قمری به دست رسول اکرم (ص)

نخستین کسی که دستور وضع تاریخ هجری قمری را صادر کرد، رسول خدا (ص) بود. در زمان خلیفه دوم، حضرت امیرالمؤمنین (ع) آن را به تفصیل بیان کردو تقویم هجری قمری اسلامی از هجرت رسول خدا (ص) قرار داده شد. طبق منابع شیعه نسبت وضع تاریخ هجری قمری به دیگران اشتباه است. (تاریخ طبری، ج. ۲ ص. ۱۱۲ – ۱۱۰.)

آغازی بر اثباتِ حقانیت امام علی (ع)
یکی از رویدادهای این ماه رشادت امیر المومنین (ع) است. زمانی که بزرگان کوفه متوجه کمرنگی نفوذشان در جامعه شدند و خود را بازنده مبارزه با اسلام محمدی دیدند، چاره‌ای جز کشتن پیام آور اسلام برای خود متصور نبودند. زمانی که بزرگان مکه برنامه قتل رسول خدا (ص) را کشیدند، کمی آن طرف‌تر از مجلس شور آنها، مسلمانان در تدارک سفر پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه بودند. رسول خدا (ص) از حیله دشمنان با خبر شده بود؛ ایشان در آن شب که لیله المبیت نام داشت، مکه را به مقصد مدینه ترک کردند و حضرت علی (ع) بدون ترس از دشمنان اسلام، در بستر پیامبر (ص) خوابیدند. اگر امام علی (ع) با شجاعتش، در بستر رسول اکرم (ص) نمی‌خوابید، شاید اسلام در همان ابتدای راه، با چالش و خطرات فراوانی رو برو می‌شد که به بدنه این دین مبین لطمه می‌زد.

این گونه بود که آیه ۲۰۷ سوره بقره، نازل شد. خداوند در این آیه شریفه می‌فرمایند:
«وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ» بعضى از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.

وصلتی که در آسمان‌ها بسته شده بود
دهم ماه ربیع الاول، سالروز ازدواج رسول اکرم (ص) با نخستین بانوی مسلمان، حضرت خدیجه کبری (س) است. آنچه کمتر از این وصلت آسمانی گفته شده است، ماجرای خواستگاری حضرت خدیجه (س) از حضرت محمد (ص) است. روزی خدیجه (س) در خانه خود مجلسی تشکیل داده بود و از عالمان یهودی دعوت کرده بود تا برایش صحبت کنند. در اواسط جلسه جوانی خوش سیما از مقابل خانه خدیجه (س) گذشت.
دانشمند یهودی از خدیجه (س) خواست که او را به مجلس دعوت کند. پس از پایان مجلس و در هنگام خداحافظی در حالی که شعف از صورت آن عالم یهودی مشهود بود، رو به خدیجه کرد و گفت: «آن چه من در کتاب‌های آسمانی گذشته خوانده‌ام، نشان می‌دهد که او پیامبر آخرالزمان است. خوشا به سعادت بانویی که چنین جوانی شوهرش باشد که در این صورت به شرافت، عزت و شکوه دنیا و آخرت نایل آمده است.». (مناقب ابن شهر آشوب، ج. ۱، ص. ۴۱؛ سید هاشم رسولی محلاتی، درس‌هایی از تاریخ تحلیلی اسلام (جلد ۲)، ص. ۱۷)

خدیجه(س) با پیامبر (ص) در جد چهارم از طرف پدر و در جد هشتم از طرف مادر متحد بودند، به همین دلیل گاهی یکدیگر را پسر عمو، دختر عمو می‌خواندند.تقدیر الهی به گونه‌ای رقم خورد که اسباب همکاری میان خدیجه (س) و محمد (ص) در تجارت فراهم شد. مهربانی و ایمان الهی در رفتار محمد (ص) مشهود بود و حضرت خدیجه (س)پس از سال‌ها هم کفو خود را پیدا کرده بود.

بانوی قریشی حصار غرورش را شکست و جایگاه و شوکت دنیایی را به خوشبختی ابدی فروخت. تصمیم گرفت که در نخستین مواجهه، دغدغه ازدواجش با پیامبر (ص) را مطرح کند. روز سرنوشت ساز زندگی خدیجه (س) فرا رسید. پس از سفر تجاری که پیامبر (ص) سرپرستی آن را به عهده داشتند و برای حضرت خدیجه (س) انجام دادند، فرصت ملاقات فراهم شد. حضرت خدیجه با حفظ حیا مقابل پیامبر (ص) آمد و گفت:

«ای عموزاده من بر اثر خویشی که میان من و تو برقرار است و عظمت و عزتی که در میان قوم خود داری و امانت و حسن خلقت که شهره همه اهل مکه است، مایلم که با تو ازدواج کنم.» (سید هاشم رسولی محلاتی، درس‌هایی از تاریخ تحلیلی اسلام (جلد ۲)، ص. ۱۹-۲۴)

پیامبر (ص) در پاسخ گفت، این موضوع را با نزدیکان و بزرگانش در میان می‌گذارد. با موافقت عموی پیامبر (ص) مجلس خواستگاری برگزار شد. در مجلس خواستگاری، ابوطالب عموی پیامبر (ص) به بیان ویژگی‌های پیامبر (ص) پرداخت. نقاط مشترک خدیجه (س) و پیامبر (ص) موجب ازدواج آنها شد.

مرگ داود بن علی حاکم ظالم مدینه
در کتاب زاد المعد صفحه ۳۴۴ آمده است: داود بن علی عموی سفاح در مدینه در دهم ربیع الاول سال ۱۳۳ هـ. ق. به دعای امام صادق (ع) هلاک شد، چه اینکه داود بن علی فرمان داد، معلی بن خنیس را که از اصحاب امام صادق (ع) بود، شهید کردند.

مرگ معتصم عباسی
در سیر اعلام انبلاء آمده است: «در پنجشنبه دوازدهم ربیع الاول سال ۲۲۷ هـ. ق. دو ساعت از شب گذشته، معتصم عباسی در سامرا به هلاکت رسید. سبب مرگش آن شد که حجامت کرد و سپس تب کرد و به همان تب در ۴۹ سالگی به جهنم شتافت. از بزرگترین جرائم او به شهادت رساندن امام جواد (ع) است. مدت خلافت او ۸ سال و ۸ ماه و ۸ روز بود، و هشتم از خلفای بنی عباس بود. او ۸ پسر و ۸ دختر داشت و ۸ قصر بنا کرد. معتصم مردی ظالم بود و از علم و ادب و نوشتن بهره‌ای نداشت. او به سادات خصوصاً بزرگان آن‌ها اذیت‌های بسیاری روا داشت، و در دوران حکومتش علاقه زیادی به ساخت بنا داشت.»
منبع: سیر اعلام النبلاء، ج. ۱۰ ص. ۳۰۶٫

هلاکت یزیدبن معاویه
در نیمه ماه ربیع الاول، یزید بن معاویه به هلاکت رسید. او که نتوانست عمر حکومتش را به چهار سال برساند، طبق گفته سید ابن طاووس در لهوف، به سبب افتادن از اسب و گیر کردن پای او به زین و تاختن اسب، به هلاکت رسید. در لهوف و برخی منابع آمده است: یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام می‌کنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر می‌برد.

نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند. یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب می‌کشید. مقداری آب به یزید داد، ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.
یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر مرا احترام می‌کنی! آن اعرابی گفت:‌ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی (علیهماالسلام) هستی‌ای دشمن خدا و رسول خدا.

اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت تا بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت می‌گرفت و یزید را بر زمین می‌کشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.

البته شیخ صدوق معتقد بود که یزید، شبانگاه در بسترش به سبب کثرت در شرب خمر به هلاکت رسید. در “الکامل فی التاریخ” درباره علت مرگ وی آمده است: سبب مرگ یزید، اصابت پاره سنگی از منجنیق به یک طرف صورت او بود، که همین امر باعث شد مدّتی مریض شود و بعد مُرد. (محمد جواد نجفی، ستارگان درخشان، ج. ۹، ص. ۹)

انقراض بنی امیه

در روز ۱۴ ربیع الاول با سفاح اولین خلیفه عباسی بیعت شد، و با انقراض دولت بنی مروان، دولت بنی امیه به کلی منقرض شد. البته مروان در ۲۷ ذی الحجه کشته شد، ولی در این روز با تأسیس دولت بنی عباس رسماً نام بنی امیه از صفحه خلافت برچیده شد.۱ اقوال دیگر ۱۳، ۲ و ۱۴ ربیع الاول۳، و ۱۲ ربیع الثانی۴ است.

منابع: مسار الشیعه، ص. ۵۰٫ – تاریخ یعقوبی، ج. ۲ ص. ۳۴۹٫ -توضیح المقاصد، ص. ۸٫ – تاریخ طبری، ج. ۶ ص. ۷۸٫

هفدهم ربیع الاول و ولادت دو معصوم
هفدهم ربیع الاول طبق نظر اکثر علمای اسلام، روز میلاد حضرت رسول اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) است. بسیاری شادمانی در ماه ربیع الاول را مخصوص این روز عزیز می‌دانند.

اتفاقاتی که کام مسلمانان را در این ماه تلخ می‌کند
طبق آنچه در تاریخ اسلام آمده است، حمله به خانه حضرت زهرا (س) و دست بسته بردن امام علی (ع) در روز نخست ماه ربیع، شهادت حضرت سکینه (س) در پنجم ربیع، شهادت امام حسن عسگری (ع) به روایتی، خیانت هزاران سرباز سپاه امام حسن مجتبی (ع) به این امام مظلوم در جدال با معاویه که منجر به صلح طرفین شد، آغاز خلافت ظالمانه معاویه از جمله اتفاقات تلخ و نامیمونی است که در این ماه رخ داده است.

بیشتربخوانید:

فضیلت‌های ماه ربیع الاول

نظرات[۰] | دسته: مناسبتها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
تسلیت پيوند ثابت

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

زمین لرزه  آیتی از آیات الهی است تا

بیش از این غافل نشویم

ضمن تأسف از وقوع زمین لرزه در ایران و

کشورهای همسایه و عرض تسلیت به

هموطنان داغدار، علو درجات برای

جانباختگان این حادثه ی مرگبار را از

حضرت باریتعالی مسألت داریم و صبر و

اجر را برای بازماندگان و شفای عاجل را

برای مصدومان از درگاهش خواهانیم

 

#نصرالدین کریمی (مبین)

نظرات[۰] | دسته: مناسبتها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
شاعران هم باید روی منبر بروند پيوند ثابت
گفت‌وگو با شاعر آئینی از نسل چهارم؛

شاعران هم باید روی منبر بروند

شناسهٔ خبر: ۴۰۹۸۳۹۱ –
«پیمان طالبی» شاعر دهه هفتادی است که در چندسال اخیر اشعار عاشورایی زیادی از او شنیده‌ایم به همین بهانه سراغ او رفتیم تا از حال و هوای محرمی نسل چهارم انقلاب سر دربیاوریم.

مجله‌مهر: عزاداری اباعبدالله اگر برای برخی اشک می‌شود و بر گونه‌هایشان می‌ریزد. اگر برای عده‌ای زنجیر می‌شود تا بر شانه‌هایشان بکوبند. عده‌ای هستند که داغ عاشورا در دلهایشان غزل و قصیده می‌شود تا این عزا به نظم روی دل‌هایشان بنشیند. نسل امروز مثل گذشتگانش پر از شور و شوق سرودن است و اشعار آئینی همچنان مشتاقان خودش را دارد تا نسل تازه ادبیات فارسی نیز تلاش کند دین خود را به قیام عاشورا ادا کند. به همین بهانه سراغ «پیمان طالبی» یکی از شاعران نسل چهارمی رفتیم که چندسالی است شعرهایش را میان نوحه‌ها و موسیقی‌های عاشورایی می‌شنویم.

طالبی متولد  ۲۳ فروردین ۱۳۷۰ در شهر رشت است. کارشناسی مکانیک دارد و حالا چندسالی است به عنوان کارشناس ادبی موسسه فرهنگی هلال مشغول به کار است.

چه اتفاقی افتاد که احساس کردید در شعر استعداد دارید و این استعداد در شما چطور کشف شد؟ خاطره‌ای هست که شما را به این مبدا ببرد؟

در دوره راهنمایی در مدرسه کارگاهی داشتیم که یکی از معلمان به نام آقای ارجمند مسئولش بود. در این کارگاه

نظرات[۰] | دسته: مناسبتها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
گزارش مشروح فارس از یکصدمین «عصرانه ادبی» پيوند ثابت

پای قدرت موشکی ایران به عصرانه ادبی باز شد/

«کدخدا» هراسی و «ظریف» کاری سوژه یک

شاعر/ رونمایی از تمبر «صد دفتر مشتاقی»

خبرگزاری فارس: پای قدرت موشکی ایران به عصرانه ادبی باز شد/ «کدخدا» هراسی و «ظریف» کاری سوژه یک شاعر/ رونمایی از تمبر «صد دفتر مشتاقی»

یکصدمین عصرانه ادبی با عنوان «صد دفتر مشتاقی» شب گذشته با حضور بسیاری از چهره‌های ادبی و هنری و برخی مسئولین در سالن اجتماعات خبرگزاری فارس برگزار شد که احمد بابایی شعری زیبا با مضمون سیاسی در این برنامه خواند.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، یکصدمین عصرانه ادبی با عنوان «صد دفتر مشتاقی» شب گذشته با حضور بسیاری از چهره‌های ادبی و هنری و برخی مسئولین در سالن اجتماعات خبرگزاری فارس برگزار شد.

 

*حداد عادل: شهریار نمونه یک ایرانی آذربایجانی و آذربایجانی ایرانی است

غلامعلی حدادعادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در یکصدمین «عصرانه ادبی فارس» اظهار داشت: ازخبرگزاری فارس بابت چنین نشست مؤثری تشکر می‌کنم، که همزمان با روز شعر فارسی شاهد صدمین نشست از عصرانه‌های آن هستیم.

وی ضمن اشاره به اینکه ۲۷ شهریور روز درگذشت شهریار به عنوان روز ملی شعر و ادب پارسی نامیده شده است، گفت: در این برنامه آقای رضا شیبانی از شاعران آذربایجانی حضور دارند. براین اساس عرض می‌کنم شهریار نمونه والای یک آذربایجانی ایرانی است و باید گفت یک ایرانی آذربایجانی است. او به زبان مادری خود عشق ورزید و با آن صحبت کرد اما می‌دانیم که زبان فارسی، زبان رسمی کشور است. ولی او می‌داند که به هر زبانی هرچه بگوید باید برای ایران شعر بگوید و شهریار چنین رفتاری در ایران و در دوران معاصر ما دارد به همین سبب روز شعر فارسی به نام او نام‌بردار شده است.

به گفته رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی سال ۴۲ بنده وارد دانشگاه تهران شدم حدود ۵۵ سالی می‌شود که طی این مدت فضا را رصد می‌کردم. من طی این سال‌ها فعالیت‌های جریان‌های اسلامی، غیر اسلامی و ضد اسلامی را همیشه رصد می‌کردم که رقبای ما و مخالفان ما خوب هوای همدیگر را داشتند اما ما،کاری به کار یکدیگر نداریم. مثلاً یادم هست در سال‌های پیش از انقلاب آنها چطور جریا‌ن‌سازی می‌کردند و یا یک جریان را چطور بزرگ می‌کردند و یا یک چهره از میان خودشان را چطور برجسته می‌کردند.

حدادعادل افزود: در همان دوران یکی از آنها رمانی منتشر کرد و بعد در تمام رسانه‌هایشان آن را نقد و معرفی کردند حتی برای نویسنده بزرگداشت می‌گرفتند هوای یکدیگر را بسیار داشتند در حال حاضر هم همین‌گونه است در حالی که حاکمیت با نیروهای انقلاب است اما همان جماعت و جریان با دگردیسی فکری و سیاسی که در آنها رخ داد باز همین‌گونه عمل می‌کنند.

به گفته وی این طیف همیشه هوای یکدیگر را داشته‌اند اما ما از این حیث ضعیفیم و قدر داشته‌هایمان را نمی‌‌دانیم و داشته‌هایمان را معرفی نمی‌کنیم و گویی یک نوع خودباختی و احساس حقارت داریم که هرچه داریم هم به چشمان هم نمود نمی‌‌کند.

این مقام مسئول ابراز داشت: امروز اگر کسی کتابی می‌نویسد خودش باید به نفر دیگری التماس کند که در مورد کتاب من چیزی بگو یا بنویس. ممکن است یک کتاب حاصل ۲ سال یا بیش از ۵۰ سال کار فکری یک نویسنده باشد اما قدر دانسته نمی‌شود. ما می‌گوییم پیش از انقلاب ساواک فعال بود و امکان آن نبود که بدینگونه پرداخته شود اما پس از انقلاب که کشور به دست ما بوده است.

حدادعادل همچنین ضمن اشاره به عصرانه‌های خبرگزاری فارس تصریح کرد: کاری که خبرگزاری فارس انجام داد تا حدی برای جبران این ضعف و نقیصه بود. البته در این راستا موسسه فرهنگی رسانه‌ای اوج هم طی سال‌های اخیر همتی از این حیث انجام داد که از هر دو تشکر می‌کنم و می‌خواهم بگویم این نوع کارها تقویت شود، گسترش یابد و عمق پیدا کند و همیشه هم فردی چون حسین قرایی لازم است تا عاقلان بهره برند.

وی در پایان شعر کوتاهی خواند که در ذیل می‌آید:

سرشارم از حال و هوای عاشقانه

سرمستم از عطر مناجات شبانه

شادم که مهمانم به مهمانخانه دوست

سرخوش ز بانک چنگ و غوغای شبانه

در سر هوای یار و در جان شوق دیدار

در دل خیال دلبر و بر لب ترانه

ابر بهار می‌زنم هرگاه و بی‌گاه

در گریه‌ها و خنده‌های بی‌بهانه

دور از تو سرگردان و مسکن و غریبم

چون مرغکی گم کرده راه آشیانه

من قطره‌ای دریایی‌ام آغوش واکن

دریای من دریای پاک بی‌کرانه

از تمام مهربان‌ها مهربانتر

ای نازنین ای بهترین ای جاودانه

وقتی تو در جان من آیا عجیبی نیست

من از تو ای جان از جهان جویم نشانه

 

* موسوی: روشن نگه داشتن چراغ شعر و ادب مسئولیتی بر عهده همگان

سیدنظام‌الدین موسوی مدیرعامل خبرگزاری فارس با بیان اینکه از اینکه صدمین دفتر از کتاب چهارساله عصرانه ادبی فارس را در حضور چنین جمع فکور و فرهیخته‌ای ورق می‌زنیم، گفت: خوشحالم و به خود می‌بالم. اعتناء و اعتماد شما بزرگان و سالاران قافله فرهنگ و ادب ایران و انقلاب به رسانه خودتان خبرگزاری فارسبرای بنده و همکارانم مایه فخر و مباهات است. از یکایک شما ارجمندان که امروز قدم رنجه کرده و به این محفل معنوی تشریف فرما شدید کمال تشکر و امتنان را دارم. حقیقت این است چهار سال پیش در

نظرات[۰] | دسته: مناسبتها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

آمار

  • 0
  • 16
  • 96
  • 201,180
No Image No Image