« السلام علیک یا ابالفضل العباس(ع)
السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لأمیر المؤمنین و…»
دست مرا بگیر، بی دست کربلا
آبی به من بده ،سقای تشنه ها
رنجور و خسته است روح و روان من
روحی به من بدم، آرام خیمه ها
صدها طبیب و من، درمان نمی شوم
آرامشی بده ،با جرعه ای مرا
گفتا چها بتول ،بر روی دامنش
با ناله و فغان، گفتی اخی بیا
قدری بمان برم، ساقیّ لشگرم
ای یار و یاورم، دردم نما دوا
برخیز برادرم، با من به خیمه گه
رو کن، بپا علم، ای صاحب لوا
وقتی تو می روی، دستان کوفیان
گردد گشاده بر، ناموس خیمه ها
وقتی تو می روی ،هر ناکسی به دشت
از غارت حرم، دارد بسر هوا
وقتی تو می روی ،هر روبهی شود
شیری ژیان رَود، رو سوی خیمه ها
وقتی تو می روی، پشت حسین تو
از درد و غصه ها، گردد ز غم دو تا
وقتی تو می روی ،خواهر چه میشود
تنها و بی کس و، یاور برادرا
وقتی تو می روی، شیرازه ی حسین
پاشیده می شود، لشگر شود فنا
وقتی تو می روی، سر از تن حسین
در موج شادیِّ ،دشمن شود جدا
وقتی تو می روی ،سرهای ما همه
با دست کوفیان ،گردد به نیزه ها
بعد از تو زینبم ،آواره می شود
بی یار و یاور و، با خیل بچه ها
بعد از تو خواهرم، از قوم نابکار
از کوفه تا بشام، بس میکِشد جفا
ای مظهر وفا، ای اسوه ادب
گشتی تو ماندگار، در خاک کربلا
با ناله ی حزین ،گوید ز دل «مبین»
در خون تپیده ای، ای ماه من چرا
نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران / چهارشنبه ۱۳۹۱/۰۹/۰۱
وزن شعر:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن