به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، علیمحمد مودب در استقبال از برفی که از شب گذشته باریدن گرفته سه غزل سروده است.
*دوباره آمدهای تا سیاهمان نکنند
دوباره آمدهای تا سیاهمان نکنند
که ناامیدی و غم، چپ نگاهمان نکنند
به کوهها همه رختِ سپید پوشاندی
که خلق، مسخرۀ تکیه گاهمان نکنند
درختها را تور عروسی آوردی
که هرزهها مَثَلِ اشک و آهمان نکنند
دوباره آمدی ای برفِ برف بازیها
که بچههامان یاد گناهمان نکنند
که غنچههامان در بارش تو باز شوند
که بادهای مصیبت، تباهمان نکنند
دوباره آمدی ای فرصتِ سپید! ای برف!
که ناامیدی و غفلت سیاهمان نکنند
*سلام ای برف شادی! خوش نشستی روی چشمانم
هوایی کرده رقصِ دانههایش خرمن من را
نمیرقصم چرا با برف؟ یادم داده بودن را
سلام ای برف شادی! خوش نشستی روی چشمانم
که غم تاریک میخواهد جهان روشن من را
چه بیتابانه میبخشی تمام هستیات را برف
به کوه و دشت میپوشانی این دیبای روشن را
خدا را شکر! برگشتم به بازی با حضور تو
من آدم برفیام! تمدید کن وقت معین را
سپیدم کن! شهیدم کن! ببر از این سکوت و سنگ!
خدا قسمت کند ای برف نو! مثل تو مردن را
*هزاران قاصدک از آسمانها نرم میبارند
سپیدم برفیام حالی شبیه قلهها دارم
چه خوشبختم که امشب با خیالت ماجرا دارم
به قدر دانههای برف هستی در هوای من
و من پیوسته میخوانم تو را دارم تو را دارم
چه خوشبختم که با نامت دل من الفتی دارد
در این دنیای غربت با تو حسی آشنا دارم
هزاران قاصدک از آسمانها نرم میبارند
پر از پیغام تسکینم چنین حالی رها دارم
پر از پیغامهای تازهام لبریز از حرفم
که آواز خوشی مانند برف زیر پا دارم
مبین اشک مرا اینگونه، آری روضهای داغم
اگر در برف تهران یاد خاک کربلا دارم
مگو آلودهام کرده است دنیا، آب خواهم شد
سر و سری عجب با چشمهها و رودها دارم