No Image
خوش آمديد!
علقمه جوهر شد و … پيوند ثابت

علقمه جوهر شد و دستان عباسست قلم

تا نویسد عشق بازی نیست کار هر صنم

برگ برگِ نخلها دفتر شد و خون جوهرش

با بصیرت در زمین و در زمان، تنها منم

سر هوادارِ  ولایت، دل ز غیرش پاکِ پاک

دیده باید غیر مولا را ، نیارد در رقم

دیده گر تقصیر کرده، دیده آبی بس روان

آن دریده بِه،  نماید دیده بانی در حرم

دشت در دشت ار شود کرب و بلا پر از بلا

در کنار حق ندارم، لحظه ای من بیم و غم

جان به کف بهرت نهادم یا حسین، مولای من

غم نباشد ار دهم، جان از برایت دم به دم

گر امان آورده اند و سر برفت در آن هوا

بر سر زخم سرم، آمد عمودی مرِهم 

من شدم شرمنده از رخسار ماه دخترت

تا ابد بر جان زند، آتش دمادم این الم

ای عزیز فاطمه ،جسمم مبر بر خیمه گه

این خجالت را مبر بر اهل بیت و بر حرم

تیر کین بر کش ز دیده تا ببینم روی تو

ای مسیحا با نگه یا با دمی برجان بدم

مادرت زهرا صدا کردم که عباسم بیا

یا اخی خواندم تو را ، نه که ادب را وا نهم

گر ادب خواهی بیاموز اینچنین از او «مبین»

دست خود را کن دراز بر سفره ی پر از کرم

نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
نور خدا نیست دگر پيوند ثابت

نقیضی بر غزل حضرت حافظ با مطلع« در خرابات مغان نور خدا می بینم»

**********************************************

در خرابات مغان نور خدا نیست دگر

وندران ذکر لب و شور دعا نیست دگر

شده ام بیدل و از غصه نباشد راهی

در دل پیر خرابات ،صفا نیست دگر

دل شده بی هنر و خسته و بیمار و ملول

سحرم آگهی از باد صبا، نیست دگر

شد عبث عاشقی و عشق شده رسوایی

دل مشتاق بجز ، روی و ریا نیست دگر

بس جماعت شده سرمست ز هر لهو و لعب

عاشقی گشته فسانه ، روا نیست دگر

دوستان عیب مرا گر چه نهان می دارند

غیبت و تهمت رندان، خطا نیست دگر

کس لبی تر نکند در غم و سوز دگران

مستحق را بجز از پند سزا نیست دگر

از روی ماه تو نقشی نرسد چون به خیال

دل پر از نقش هوا ، شور و بها نیست دگر

بیم در جان کسی نیست ز تاوان عمل

در میان لطف و صفا،مهر و وفا نیست دگر

غیر رخسار نکوی تو طبیبا به جهان

از برای دل پر درد، دوا نیست دگر

غیر نام نکویت یوسف زهرا به جهان

بر لبان بشری هیچ نوا نیست دگر

شکوه دارد چو «مبین» از غم دورانِ خزان

ناله اش بهر خدا یا ز رضا نیست دگر

نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
بده مرا خبری پيوند ثابت

صبا ز منزل جانان، بده مرا خبری

ز کوی او بده ما را، ایا صبا گذری

ز ظلمت شب یلدا، سیه شده دل من

خدا کند که برآید، سپیده ی سحری

دو دیده خیره شده بر در تو شام و سحر

امید، تا که برآیی، کنم به تو نظری

گشادِ کار من بینوا ،بدرگه توست

بجز بدرگه تو من، نمیروم به دری

سرم به کوی تو دل بسته و هوای کسی

نمی کند به درونش نفوذ مختصری

کمند زلف تو قَدَّم، چنان نموده کمان

کمین و ترکش تیرت، نشانده بس اثری

رسد ز شیخ و ز واعظ دمادم ار فتوا

برای وصل تو هرگز، نمی کند خطری

وفا و لطف و صفا را نهان ز مردم بین

عیان شده به جماعت، بساط بی هنری

نشسته با دل پر خون، به باغ لاله دگر

نسیم وصل تو آرد، به باغ بار و بری

الا تو ماه تمامم، ز نور رخسارت

به دل عنایت و بر دیده ام ،رسان بصری

اگر چه آتش عشقت، گداخت جان و دلم

دوای درد، وصالست، نه بذل سیم و زری

ادای خواجه ی شیراز ، دَرآوَرَد چو «مبین»

نبرده شعر وی از، حافظش ولی ثمری

وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
یاد … بخیر پيوند ثابت

یاد آن ایام ،آن دوران بخیر     

   یاد یاران، یاد سرداران بخیر

یاد جبهه ،یاد سنگر، یاد جنگ          

   یاد آن مردان و عیّاران بخیر

یاد شوشِ دانیال و شوشتر            

  یاد سوسنگرد، هم بستان بخیر

یاد کارون ،دار خوئین و ماهشهر     

 یاد آن مردانِ آبادان بخیر

یاد کرخه، قصر شیرینِ غیور  

 یاد فکه، یاد حاج عمران بخیر

یاد خونین شهرِ در گرداب خون        

  یاد خرمشهرِ  پُر بستان بخیر

یاد آزادسازی آن شهر خون             

کرده دنیا را چنان، حیران بخیر

یاد مجنون، یاد هور و یاد فاو     

  یاد آن مرداب و نیزاران بخیر

یاد بانه، پنجوین و دهلران         

  هم شلمچه، میمک ایران بخیر

یاد پاوه، یاد سردشتِ غریب     

 یادِ آن کوههای کردستان بخیر

یاد آن تیری که بر قلبی نشست           

  یاد ترکشهایِ بمباران بخیر

یادِ ذکر هر شهید غرق خون         

 یا علی مولا، شه مردان بخیر

لرزه می افکند بر میدان مین     

   یاد آن دلهای با ایمان بخیر

یاد دستانِ جدا در پای نخل         

 یاد نخل و یاد نخلستان بخیر

یاد ناله، اشک و آه مادری

   بر فراز نعش فرزندان بخیر

یاد آن مادر که بر قبر پسر       

 بیست سالی بود قبرستان بخیر    (ننه علی)

یاد آن بابای پیر قد کمان         

   با سرشک گونه چون، باران بخیر

یاد سنگر ساز بی نام و نشان 

 آن جهادی اسوه ی ایمان بخیر

یاد سروِ قامت رزمندگان      

  پیکر صد پاره در، مهران بخیر

یاد زندانهای صدام پلید           

  یاد در بندانِ در زندان بخیر

یاد پیکرهای بی سر، بی پلاک   

 لاله های خفته در میدان بخیر

بهر رهبر جان نثار و جان بکف      

 یاد غیرتهای جانبازان بخیر

یاد گلگون صورتان دشت خون    

 حجله ی خونینِ دامادان بخیر

یاد عاشورا ،کمیل، امن یجیب 

 یادِ یارب یاربِ مستان بخیر

یاد احیای شبان در جبهه ها                                                    

 نیمه شب بر درگه سبحان بخیر

یاد لب هایی که در داغ عطش                                      

 مانده در گرمای خوزستان بخیر

یاد صورتهای گردیده سیه                                                     

 زیرآن سرمای کردستان بخیر

آید از هفت آسمان هر دم «مبین »  

 یاد اخترهایت ای ایران بخیر 


وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
بشنو از قرآن پيوند ثابت

بشنو از قرآن حکایت می کند

از جدایی ها شکایت می کند

من غریبم بینتان ،ای مسلمین

تا به کی قرآن بماند بر زمین

آنکه مهجورست در بین شما

آن منم، قرآن کتاب مصطفی

بشنو از قرآن شکایت می کند

این بشر تا کی، جنایت می کند

روز محشر مصطفی گوید: خدا

قوم من کردند،  قرآن را رها

می شود شاکی پیمبر از شما

از برایم مردمان روز جزا

بشنو از قرآن عنایت می کند

رحمتش را بی نهایت می کند

من کتاب رحمتم ای مسلمین

هم شِفا بر دردِ دلهای حزین

بشنو از قرآن، روایت می کند

این بشر را او، هدایت می کند

از شما دارم گله ای مردمان

بی تفاوت گشته بر سود و زیان

گوش دل باید مرا تا بشنوید

بی تدبر از کنارم مگذرید

برترم من بعدِ یزدان، از همه

کس ندارد لیک، از من واهمه

بشنو از قرآن ،حکایت می کند

حق و باطل را ،روایت می کند

با ادب باید شوی در محضرم

معرفت خواهی اگر، از دفترم

گر بخواهی گفتگو تو با رحیم

باید اول دور گردی، از رجیم

بشنو از قرآن، هدایت می کند

او عجینت با ، ولایت می کند

ثقل اکبر در روایتها منم

ثقل اصغر را همیشه یاورم

من کتاب روشنی بخشم،« مبین»

جلوه ی حق را فقط در من ببین

 نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
شعر و وزن شعر پيوند ثابت

درس اول:

شعر : اکثر صاحب نظران، شعر را سخنی موزون و قافیه دار گفته اند. اصولاً شعر همیشه موزون بوده و تنها در سده اخیر اشعار بی وزن هم گفته شده است.
غرض از خیال انگیز بودن شعر چیست ؟
اگر بگویید: « خورشید طلوع کرد » تنها خبر از طلوع خورشید داده اید. اما اگر بگویند « گل خورشید شکفت » علاوه بر دادن خبر، سخن شما خیال انگیز و موزون و زیباست. خیال انگیز است چون شما پیوند نهانی زیبایی میان خورشید و گل یافته و خورشید را به گل تشبیه کرده اید و موزون نیز هست زیرا بخش (مجاهل) آن با نظمی کنار هم نشسته اند.

وزن : وزن به شعر زیبایی سحر انگیزی می بخشد و آن را شور انگیز می سازد. مثلاً شعر :
دانه چو طفلی است در آغوش خاک
روز و شب این طفل به نشو و نماست
اگر به صورت بی وزن در آید، زیبایی شور انگیزش را از دست می دهد :
دانه چو طفلی در آغوش خاک است
این طفل روز و شب به نشو و نماست

قافیه : قافیه به زیبایی و خوش آهنگی شعر می افزاید و گوش را نوازش می دهد، مثلاً :

نظرات[۰] | دسته: آشنایی با ادبیات فارسی | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
در محضر خدا پيوند ثابت

در محضر خدا ،عزیزم گنه چرا

تا کی کنیم، بر خود و خلق و خدا جفا

در محضر خدایِ جهانیم و بی درنگ

از او نمی کنیم چرا لحظه ای حیا

در محضر خدا، شکمِ سیر همچو طبل

یادی نکرده ایم ز اطفال بینوا

در محضر خدایم و با آرزوی دور

کاین نفس پر نموده ام از باطل و هوا

در محضر خدا به تمنای منفعت

پستم نموده بازی دنیای بیوفا

در محضر خدای چنان ول شدم که من

افسار نفس خویش، نمودم دگر رها

فرمان حق نپذیرم ز زشت و نیک

در محضر خدا ،چه کنی سرکشی، دلا

در محضر خدا، ز ابلیسِ نابکار

هرگز وجود خویش، نکردم ز او جدا

در محضر خدا، شده ای غرق منکرات

کردی شتاب، به زشتی تو هر کجا

در محضر خدایم و از او جدا نگر

شیطان احاطه کرده ز هر سو مرا، مرا

در محضر خدای، شنو این ندا ز او

صد عهد توبه گر که شکستی بیا، بیا

در محضر خدا بُوَدت چاره، ای «مبین»

دائم ادب نمای، تو از سر، تا به پا

وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن           

   نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
آدینه پيوند ثابت

آدینه

آدینه گذشت و خبر از یار نیامد 

 در آینه عکسِ رخِ دلدار نیامد

جانم به لب و لب نگرفتیم ز جانان  

  افسوس بر این غصه که غمخوار نیامد

پشتم بشکست از غم هجران تو یارا    

  بر این همه غم، یار و مددکار نیامد

باران که نبارید بر این باغ و دل من  

 هرگز بدل و باغ، بر و بار نیامد

دیوار بسازم ز گنه، بین خود و یار     

   هرگز خبری از پس دیوار نیامد

گردیده زمانه دی و از قدرت سرما   

 حتی که نسیمی سوی گلزار نیامد

خواهم که سپیده بزند ، بر شب تارم     

  ورد سحری نیز، مرا کار نیامد

صد خار برآید به همه گلشن و گلزار      

  افسوس که آن گل برِ یک خار نیامد

گفتم فرجی کن که خلائق همه حیران    

  دیدم فرجی، از سوی دادار نیامد

گفتم که «مبین» دیده سفیدست و سیه دل  

گفتا بدلم، نور ز انوار نیامد

نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
رفع دلخوری بین همسران پيوند ثابت

 


در برخورد با همسران مختلف  متوجه می شویم که گاهی زوج های عاشق نیز در برخورد با یکدیگر ، دچار رنجش می شوند . زیرا به طور طبیعی وقتی کسی را دوست داریم ، از او توقعاتی داریم .

فن رفع دلخوری بین همسران

در برخورد با همسران مختلف  متوجه می شویم که گاهی زوج های عاشق نیز در برخورد با یکدیگر ، دچار رنجش می شوند . زیرا به طور طبیعی وقتی کسی را دوست داریم ، از او توقعاتی داریم . گاه از او بیش از دیگران هم توقع داریم و هنگامی که انتظارات مان برآورده نمی شود ،می رنجیم . البته رنجش امری طبیعی است اما باید مراقب باشیم هرگز و تحت هیچ شرایطی رنجش خود را از همسر پوشیده نداریم . زیرا رنجش های کوچک در روح مان انباشته می شود و سرانجام به آستانه انفجار می رسد. در این مرحله است که جرقه ای می تواند آتش خشم بی پایان ما را شعله ور کند. متأسفانه چنین وضعیتی به هیچ وجه خوشایند نیست : داد و فریاد راه می اندازیم ، بد وبیراه می گوییم ، ناله و شیون سر می دهیم و خلاصه همه چیز را درهم می شکنیم .

هر سیستم حرارتی یک ترموستات دارد . ترموستات روان ما نیز تخلیه فشارهای درونی است .  دیگ زودپز را به یاد می آورید ؟ وقتی دیگ زودپزی به صدا در می آید ، خطر انفجار در پیش است.

آیا بهتر نیست از طریق  آشنایی با شیوه های تخلیه فشارهای درونی ، تنش های انباشته خویش را خارج کنیم ؟

با گفت و شنود می توانیم هر رنجش و دلگیری را از خود دور کنیم.

به شرطی که با فن گفتگو و راه رفع دلخوری آشنایی کامل داشته باشیم :

فن گفتگو

نظرات[۰] | دسته: کمی به خود برسیم | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
عید فطر پيوند ثابت

عید فطر

عید فطر و جشن رمضان می رسد

عید خشنودیِّ یزدان می رسد

جشن پاکی از پلیدی میشود                                                                        

عید وصل نیکنامان می رسد

اهل ایمان شاد و مسرورند همه

 روز غم، بر بی نصیبان می رسد

عید همراهانِ قرآن میشود

جشن خوبان، اهل ایمان می رسد

جشن غفران از گناهان میشود

وقت شوقِ جسم و هم جان می رسد

وقت حمد حضرت سبحان رسید

 عید شکر ما ،ز سلطان می رسد

اهل ایمان را بشارت میدهد

بر مشامم ،بوی رضوان می رسد

بر پدر، بر مادرم رحمت فرست

رحمتت هر دم به خوبان می رسد

بی نیازا این منم پر از نیاز

روزی من، پر ز احسان می رسد

شو پذیرا، عذر ما را ای رحیم

عید رمضان، جشن جبران می رسد

ای خدا پایان ماهت میشود

بر جفایم خط پایان می رسد

یارب افکارم نما، پاک از گنه

روز نو بر حال دوران می رسد

شو پذیرا ،توبه ام را ای خدا

رحمتت بر دل چو باران می رسد

کن عطا از فضل خود، یارب به ما

ورنه باز ایام خسران می رسد

یادم آید روز محشر در سرم

حسرتی بر اهل کفران می رسد

ترسم از نارست و شوقم بر بهشت

تـا نصیبم این یـا آن می رسد

دم بدم بر احمد و آلش درود

این سلام از سوی قرآن می رسد

شد« مبین» در بند دنیا هر زمان

رهزنی، کارش به سامان می رسد

وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

آمار

  • 0
  • 3
  • 25
  • 201,192
No Image No Image