No Image
خوش آمديد!
باورم کن پيوند ثابت

باورم کن با تو من، شب رو چراغون میکنم
باورم کن با تو من، دنیا رو حیرون میکنم
باورم کن با تو من، زمستونو میرونمش
با طراوت تو من، بهارو مهمون میکنم
باورم کن پاییزو، راه نمیدم کنارمون
بهار عشقو واست، بهار مستون میکنم
باورم کن با تو من، شادیها رو میترکونم
کنارت با شادیها، چشماتو جیحون میکنم
باورم کن با تو من، ز کفر زلفت یه جوری
با یه چشم بهم زدن، کفرو مسلمون میکنم
باورم کن با تو من، ببین چه جور با دست تو
تموم عالمو با، غمزه پریشون میکنم
باورم کن با تو من، ببین چه سربلند میشم
برا تو عالمو من، با سر و سامون میکنم
باورم کن با تو من، پلیدی رو پاک میکنم
ابلیسو دور میزنم، خوار و پشیمون میکنم
باورم کن با تو من، پَر میکشم تا کهکشون
آسمونو برا تو، ستاره بارون میکنم
باورم نکردی و منتظر من نبودی
الکی گفتی همش، جونم قربون میکنم
باورم نکردی که لیلی تو فقط منم
گفتی که برات بیا، دلها رو مجنون میکنم
دعوتم کردی و من، در زدم و ندیدمت
اینجوری گفتی بیا، من تو رو مهمون میکنم؟!
گفتی تو، اماممی، همش فقط گفتی بیا
همه عالم رو برات، بیا که مامون میکنم
الکی «مبین» تو هم لاف زدی و شعار دادی؟!
بی عمل، چه جور میگی، دردا رو درمون میکنم
#نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران
۱۳۹۷/۱۱/۰۷
www.mobinkarim.ir

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
گردش چرخ پيوند ثابت

دَمِ (۱)من بی تو ساکت و سَردَست
لحظه هایم، همه پُر از دَردَست
در خیالم، ز هجر تو، غوغاست
کَلِّه ام پر ز نامِ نامردست
هر دقیقه، به یادِ تو در تاب
فاصله، بین ما، فقط پَردَست
ساعتی تو، نرفتی از خاطر
رنگِ رخسارم، اینچنین زَردَست
روز جویم، تو را ز گردش چرخ
وامصیبت، که حاصلش طَردَست (۲)
شب که می آید این بساطِ من
خالی این دل، ز لطف همدردست
هفته گردید و شد چو آدینه
سرخیِّ مغربش چرا سردست
طی شود هفته ها، رسد ماهی
پر ز غصه، دل مرا کَردَست
سال و مه میرود کجایی تو
خاطر من، زغم بپروردست
عمر من در فراق و هجرانت
غصه و غم، فقط، فقط، خوردست
پیر و فرتوت و ناتوان گشتم
بین «مبینت» چگونه پژمردست
جن و انس و مَلَک فدایِ تو
این جهان، در پی یکی مردست

# نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران
۲۶/۱۰/۱۳۹۷

۱- نفس
۲- دوری، طرد کردن : دور کردن

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
رزق و روزی پيوند ثابت

خسته شدم، خسته ی خسته، خسته
نشسته ام، از همه چی گسسته
قد نمیده، هیچ چیزی فکر و هوشم
نمیکشه، کَلِّه و چشم و گوشم
نمیتونم، نمیکشم، بریدم
اصلا ازین، زندگی من چی دیدم
صبح میکنم، شب رو همیشه بی حال
شب میکنم، روز رو همش با ملال
زندگی ام، تکراریه، تکراری
نه راحتی، نه عشقی، نه قراری
نه حال خوش، نه ذوقیُّ و امیدی
نه حس تازه، جمله ی جدیدی
یکی میشه سوار پورشه با دوس(۱)
یکی سوار سانتافه و، لکسوس
یکی کبابِ بره آهو داره
از پرخوری داره بالا میاره
یکی، لباس و گوشی و تب لِتِش
آوازه ای ،شده کنار نِتِش
یکی به هر مجلسی پا میذاره
ده تا لباس میپوشه، در میاره
یکی تو برجی که داره، میشینه
با برج نمرود انگاری، قرینه
یکی محافظاش همه هیکلی
تو زندگی ندیده هیچ مشکلی
****************
اینا همه حرفای دوست من بود
از زندگیش نیرده طفلکی سود
معرفتش ز بس که ته کشیده
خیری هم از عمر خودش ندیده
بس که شده درگیر کار مردم
خودش رو هم حیوونکی کرده گم
با هم میخواد یک شبه، اون چه و چه
هم زن و هم خونه و حتی بچه
****************
گفتم یه کم غُرغُرتُ کمش کن
بشین دمی، این حرفا رو، ولش کن
چند نفر از تو بهترن رو دیدی!
خیلی ها از تو بدترن، ندیدی؟!
اینکه یکی نداره هیچ لباسی
نرفته مدرسه، سر کلاسی
یکی که محتاجه به نون شبش
دنبال گشنگی و فکرِ تبش
یکی به دنبال دوا و درمون
توی مخارجش وامونده حیرون
بدون عزیز خدا مثل طبیبه
برا تموم آدما حبیبه
پزشک میاد سر میزنه به بیمار
مینویسه برای اون روزش، کار
یکی باید برگ(۲) بخوره اون هر روز
یکی باید تشنه بمونه در روز
یه چیزیّه، ظرفیت هر کسی
ظلمی نمیکنه، پزشک بر کسی
بدون که رزق و روزی دستِ خداست(۳)
کار طبابته که پر ماجراست
دنیا مگه، پست و دنی نبودش
قرار ما، از اولش این بودش
خدای ما، گفته تو قرآنِ خود
مومنِ من اگر، نشه که بیخود
خونه ی کافرا من، ز نقره
سقف میزدم اگه تو داشتی جنبه (۴)
به فکر جمع مال، نباشی هرگز
توانتو میگیره ،میشی عاجز
گیرم بشی، تو صاحب این جهان
و یا بشی، تو حضرت سلیمان
میاد یه موریانه، آخر کار
مییردت، تو رو به صدر اخبار
یا که بشی، شما مثال نمرود
با یک پشه، بدجوری میشی نابود
و یا بشی، شما جناب قارون
یا مثلا، بشی جناب فرعون
تهش چیه؟ کجاست؟ تو که میدونی
تنت رو با، یه پارچه میپوشونی(۵)
اینایی که مال و منالی دارن
یا با تلاش یا از حلال میارن
مال حلال برِکَتِش زیاده
رشد حرام بدون خیلی کساده
حرام نداره عاقبت به خیری
حلاله که میشه زیاد و خیلی
میشه(۶) اگه میزاد یکی یا دو تا
سگه میاره چند تا توله یکجا
گلّه ی گوسفند و ببین زیاده
گلّه ی خوک و سگ چرا کساده؟!
جنس حروم زیاد نمیشه هرگز
حلال داداش کساد نمیشه هرگز
درآمد دزدی و اختلاسا
کم فروشی ،گرونیا یا ربا
نداره ته، عاقبتش بَدِه بَد
نشو نشو، بابا در این مُرَدَّد
ولی بدون خیلی جاها برادر
فرصتاشون شده همه برابر
اینجا دیگه سعی و تلاش کاریه(۷)
دوست عقب ماندگی، بیکاریه
وقتی شما روزا تا ظهر میخوابی!
از هیچ کاری نمیگیری جوابی
دانش و صبر اگرکه با هم بشن
شکوفه ی درخت تو وا میشن
میوه ی این درخت بچین با عمل
اینجوری میرسی شما به اَمل(۸)
دو بال داره پرنده ی سعادت
خیلی ها هم دادن به این شهادت
یک بال اون ببین که ایمان توست
یکی عمل این یکی میزان توست
هر کاری که ایمان بِهِش تو داری
محاله که نتیجه ای نیاری
میگن کسی میره نماز بارون
چتر میبره بعدش نشه پریشون
بعد نماز وقتی بارون بگیره
بدون چتر طفلکی اون اسیره
ایمانه که، برات هدف میاره
درخت مهربونی رو میکاره
هدف که باشه زندگی شیرینه
با هدفه که بندگی شیرینه
بی هدفه همیشه سر در گمه
مثال یه شیره، بی یال و دمه
هدف کنه مسیرتو میسَّر
با هدفه، میشی شما مظفر
میخوای که منحرف نشی تو از ره
پا رو نبین ،هدف رو بین تو همره
تهدیداتو بیا و فرصتش کن
فرصتاتو کنار خود جمش کن
نذار ز پا درت بیاره تهدید
فرصتا رو کنش دوباره تمدید
هر فرصتی نعمتی از ایزده
هر نعمتی ز شکر تو سر زده
با ناسپاسی نعمت از کف مده
سرود امید و بیا سر بده
مالو زیاد میکنه بخشش مال
حالو نشاط میکنه بخشش مال
اگر بکار ببندی این حرفامو
خوب بگیری نکات این درسامو
روز و شبت دیگه میشه بی ملال
تموم عمر تو میشه پر از حال
خوردن و خوابیدن نشد آخِه کار
با این کارا نمیشی تو رستگار
فرق من و تو چیه پس با حیوون
بجز کمال و تکلیفه عزیز جون
عبادته منظور حق ز خلقت
شیطونه ما رو برده در اسارت
چرخ فلک بازیچه و بازی نیس
حکیمی بالای سره دیگه هیس!
بسّه دیگه “مبین”نزن ضدّ حال
سرزنش زیاد، تَهِش هست مَلال

نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

۱- دوس منظور دوست (جنس مخالف)

۲- برگ منظور چلو کباب برگه

۳- إِنَّ رَبَّک یَبْسط الرِّزْقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرَا بَصِیراً(اسری ۳۰ )

که پروردگار تورزق را براى هر که بخواهد توسعه مى دهد وبراى هر که بخواهد

تنگ مى گیرد. آرى اوبه (صلاح ) بندگان خود آگاه وبینا است (۳۰)

اللّه یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر و فرحوا بالحیوه الدنیا و ما الحیوه

الدنیا فى الاخره الا متاع (رعد ۲۶) خدا روزى را براى هر که بخواهد

گشایش مى دهد و براى هر که بخواهد تنگ مى کند، ولى آنان

بزندگى دنیا شادمان شده اند، و زندگى این دنیا در قبال آخرت جز

متاع ناچیزى نیست (۲۶)

وَأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّـهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ

لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ ۖ لَوْلَا أَن مَّنَّ اللَّـهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا ۖ وَیْکَأَنَّهُ

لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ ﴿قصص ۸۲﴾ و همان کسانى که دیروز آرزو داشتند

به جاى او باشند،

صبح مى‌گفتند: «واى، مثل اینکه خدا روزى را براى هر کس از

بندگانش که بخواهد گشاده یا تنگ مى‌گرداند، و اگر خدا بر ما منّت

ننهاده بود، ما را [هم‌] به زمین فرو برده بود؛ واى، گویى که کافران

رستگار نمى‌گردند.»

إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْکًا ۚ إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ

مِن دُونِ اللَّـهِ لَا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّـهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ

وَاشْکُرُوا لَهُ ۖ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿عنکبوت ۱۷﴾ واقعاً آنچه را که شما

سواى خدا مى‌پرستید جز بتانى [بیش‌] نیستند و دروغى برمى‌سازید.

در حقیقت، کسانى را که جز خدا مى‌پرستید اختیار روزى شما را در دست

ندارند. پس روزى را پیش خدا بجویید و او را بپرستید و وى را سپاس گویید،

که به سوى او بازگردانیده مى‌شوید.

اللَّـهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بِکُلِّ شَیْءٍ

عَلِیمٌ (عنکبوت ۶۲) خدا بر هر کس از بندگانش که بخواهد روزى را گشاده مى‌گرداند

و [یا] بر او تنگ مى‌سازد، زیرا خدا به هر چیزى داناست.

أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّـهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ

لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿روم ۳۷﴾ آیا ندانسته‌اند که [این‌] خداست که روزى

را براى هر کس که بخواهد فراخ یا تنگ مى‌گرداند؟ قطعاً در این [امر]

براى مردمى که ایمان مى‌آورند عبرتهاست.

قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ وَلَـٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ

لَا یَعْلَمُونَ ﴿سبا۳۶﴾ بگو: «پروردگار من است که روزى را براى هر کس که

بخواهد گشاده یا تنگ مى گرداند؛ لیکن بیشتر مردم نمى‌دانند.»

قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ ۚ وَمَا أَنفَقْتُم

مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ ۖ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ (سبا ۳۹) بگو: «در حقیقت،

پروردگار من است که روزى را براى هر کس از بندگانش که بخواهد

گشاده یا براى او تنگ مى‌گرداند. و هر چه را انفاق کردید عوضش را

او مى‌دهد. و او بهترین روزى دهندگان است.»

أَوَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ

لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿زمر ۵۲﴾ آیا ندانسته‌اند که خداست که روزى را براى هر کس

که بخواهد، گشاده یا تنگ مى‌گرداند؟ قطعاً در این [اندازه‌گیرى‌] براى مردمى

که ایمان دارند نشانه‌هایى [از حکمت‌] است.

لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ ۚ

إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿شوری ۱۲﴾ کلیدهاى آسمانها و زمین از آنِ اوست.

براى هر کس که بخواهد روزى را گشاده یا تنگ مى‌گرداند. اوست که

بر هر چیزى داناست.

وَلَوْ بَسَطَ اللَّـهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَـٰکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ

مَّا یَشَاءُ ۚ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ﴿شوری ۲۷﴾ و اگر خدا روزى را بر بندگانش

فراخ گرداند، مسلماً در زمین سر به عصیان برمى‌دارند، لیکن آنچه را

بخواهد به اندازه‌اى [که مصلحت است‌] فرو مى‌فرستد. به راستى که

او به [حال‌] بندگانش آگاهِ بیناست.

۴- سوره زخرف آیه ۳۳

‏متن آیه : ‏

‏ وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ

لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِّن فَضَّهٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ ‏

 

‏ترجمه : ‏

‏اگر ( بهره‌مند شدن کفّار از انواع مواهب مادی ) سبب نمی‌شد

که همه مردم ( تمایل به کفر پیدا کنند و در گمراهی ) ملّت واحدی گردند ،

ما برای کسانی که به خداوند مهربان باور نمی‌داشتند خانه‌هائی با

سقفهائی از نقره فراهم می‌آوردیم ، و برای آنان پلّه‌ها و نردبانهای

سیمین ترتیب می‌دادیم که از آنها بالا روند . ( چرا که نعمت چندروزه

حیات بی‌ارزش است و در مقابل نعمت جاویدان آخرت چیزی به حساب نمی‌آید ) .‏

۵- منظور از پارچه کفن می باشد

۶- گوسفند

۷- سوره مبارکه النجم آیه ۳۹

وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ

ترجمه:

و اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست

۸- آرزو

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
پشت کوهی هستم پيوند ثابت

افتخارم این است، پشت کوهی هستم

روی زانوی خود، میگذارم دستم

سربلندم چون کوه، سرفرازم چون سرو

من ز عطر گلها ، شادم و سرمستم

با توکل بر حق ،پر نشاطم هر روز

روز اول پیمان، با خدایم بستم

ساده و بی حیله ،از دو رویی دورم

از صداقت مردم، من ز شیطان رستم

با شکیبایی ها، میروم تا قله

له نمایم نفسم، میشود او پستم

در ته هر دره، سر به بالا دارم
با تدابیر خود، از بلایا جستم

چون هزار دستانم ، مثبت اندیشم من

از پلیدی، زشتی، از ازل بگسستم

رود پای کوهم ،برده هر ناپاکی

چون زلالم چون آب ،با خدا پیوستم

ای مبین در پژواک، شد صدایت در کوه

افتخارم این است، پشت کوهی هستم

#نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران ۱۳۹۷/۱۰/۱۱

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

آمار

  • 0
  • 4
  • 25
  • 201,193
No Image No Image