No Image
خوش آمديد!
احمق تر از همه پيوند ثابت
 سلطان محمود غزنوی وقتی به ملازمان درگاه امر داد که تتبع احوال مردمان نموده، کسی را که از همه احمق تر باشد، بنزد او بیاورند.
جمعی که به این خدمت مامور و پراکنده بودند، روزی شخصی را دیدند که بر بالای شاخه ی درختی نشسته، تبر زینی در دست و بر بُن همان شاخه می زند تا آن را قطع نماید. هر چه خواستند او را قانع کنند که اگر این شاخه قطع شود، تو هم خواهی افتاد، قانع نگردید. بناچار او را بعنوان احمق ترین مردم بنزد سلطان بردند و قضیه را ذکر کردند و گفتند: از این فرد احمق تر کسی را سراغ نداریم.
آن مرد همین که ماجرا را شنید گفت: از من احمق تر، سلطانی است که با تیشه ی ظلم و تعدی، رعایای خود را که بیخ درخت مملکت اند، قطع کند.

از لابلای گفته ها / سید جواد مهری/ص ۲۹۱/انتشارات حضور
دسته: داستانک | نويسنده: mobinkarim


ارسال نظر

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

آمار

  • 0
  • 5
  • 155
  • 211,255
No Image No Image