به انگیزه ی بیست و پنجم خرداد ماه ، روز گُل و گیاه

     گُل ، یکی از شاهکارهای عالم خلقت است که راز و رمز غریبی با خود دارد . لطافت ، رنگ ، بو و مکانیسم ظاهری اش بگونه ای است  که بدون شک ، چشم ناظرین را خیره می سازد و انسان را دربرابر آن همه زیبایی به تحیر وا می دارد . گاهی شعرا ، گل را تصویری از آن یگانه معبود ازلی می دانند که چون ، باغبان روزگار نتوانسته است آن را به زیبایی خدای جمیل ، ترسیم کند ، از سرِ خجلت ، در غنچه اش پنهان ساخته است .

زمانه از ورق گل ، مثال روی تو بست /  ولی زشرم تو در غنچه کرد پنهانش . (حافظ)

     در عالم ادب ، هر گلی به تناسب ، نماد و یا نشانه ای از یکی از اعضای آدمی و گاهی متفرعات وجود او ، همچون عُمر ، وفا ، رنگ ویا …است . در این وجیزه ، سعی شده است که ضمن معرفی کوتاه هریک ، نقش نمادین و کاربردی ادبی آن بررسی گردد .

۱- آلاله (شقایق ،لاله) ، گلی سرخ رنگ و نماد موجودی که عمرش گذران است . او بی بار است و داغ روزگار بردل دارد .

* دل ما به دور رویت ، ز چمن فراغ دارد /  که چو سرو ، پای بند است و چو لاله داغ دارد . (حافظ)

* یکی برزیگری نالون در این دشت /  به چشم خون فشان ، آلاله می کشت . (باباطاهر)

۲- ارغوان ، رنگی متمایل به قرمز دارد و در عربی ارجوان است . گاهی نمادی از رنگ چهره ی افراد است .

* فرنگیس بگرفته گیسو به دست  /  گل ارغوان را به فندق بخست . (فردوسی)

۳- اسپرغم ( ریحان ، شاهسپرم) ، مطلق گیاهان خوشبوست .

* بادام بُنان ، مقنعه بر سر بدریدند /  شاه اسپرمان ، چین در زلف کشیدند . (منوچهری)

۴  بادام ، استعاره از چشم یار است .

* دهانت پسته و چشمانت بادام /  فدای آن دهان و چشم بادام . (شرفنامه ی منیری)

۵- بنفشه ، علاوه بر کبودی پشت لب یار ، لطافت و بوی خوش ، سرافکندگی را بدان تشبیه می سازند .

* مانند بنفشه ، سرنگونی ز هوس /  چون لاله ز تو ، رنگ به کار آید و بس . (رشیدی سمرقندی)

* با یاد رنگ و بوی تو ای نوبهار عشق /  همچو بنفشه ، سر به گریبان کشیده ایم . (رهی معیری)

۶- بوستان افروز (تاج خروس ، گل یوسف) ، سرخ رنگ و بی بو ، عده ای آن را نماد شخص لاغر و نازک اندام می دانند و عده ای هم سنان خون آلودی می دانند که در جنگ به کار می رود .

* بوستان افروز ، پیش ضیمران /  چون نزاری ، پیش رویِ فربهی . ( منوچهری)

* بوستان افروز تازه در میان بوستان /  همچو خون آلوده در هیجا ، سنان کارزار . (غضایری رازی)

۷- بید ، درختی کم استقامت در جریان باد .

* تن هرکسی گشت لرزان چو بید /  که کوپال و شمشیرشان بُد امید . (فردوسی)

۸ – خیری (گل همیشه بهار) ، زرد و خوشبو ، رویِ زرد را بدان تشبیه کنند .

* تا گل خیری بود چو روی معصفر /  تا تن سنبل بود چو زلف مجعد . (منوچهری)

۹- درخت ، انسان ، دوستی ، وفا و امید را بدان تشبیه کنند.

* درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد /  نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد . (ناصرخسرو)

۱۰- درخت طوبی ، درختی بهشتی که به زیبایی ، پاکی و خرمی معروف است .

* سایه ی طوبی و دلجویی حور و لب حوض /  به هوایِ سرِ کوی تو برفت از یادم . (حافظ)

۱۱- ریحان (ر . ک . اسپرغم)

۱۲- زرد گل یا گل زرد ، نمادی از روی زرد یار است .

* دل غالیه فام است و رُخش چون گلِ زرد است /  گویی که شبِ دوش ، میِ غالیه خورده است . (منوچهری)

۱۳- زعفران ، خوش رنگ ، معطر و گرانقیمت تر از طلا .

* درم ریخته از کران تا کران /  همان مشک و دینار و هم زعفران . (فردوسی)

۱۴- زیتون ، درختی با ارتفاع حداکثر ۱۵ متر، چوبش سخت و زرد رنگ . چون به موجب نص قرآن مجید ، مبارک است ، نشاننده ی آن را پرهیزگار می دانند .

* نه زو هرگز بدی خیزد ، نه از بدخواه او نیکی /  چو زیتون برنیارد خار و خار بر زیتون . ( قطران تبریزی)

۱۵- سمن ، گلی است سپید و خوشبو که آن را یاسمن و یاس گویند .

* هرباد که از سوی بخارا به من آید  /  با بوی گل و مشک نسیم و سمن آید .

۱۶- سنبل ، که در ادب فارسی ، به معنی موی و زلف است و سنبلِ تَر ، به معنی خط جوانان ، خال و زلف خوبان است .

* به غنچه ی تو ، شکر خنده ، نشانه ی باده /  به سنبل تو در گوش ، مهره ی افعی . (رودکی)

۱۷- سیب ، تشبیه زنخدان محبوب در شعر شاعران ، به آن معمول بوده است .

* وان زنخدان ، به سیب مانَد راست /  اگر از مشک ، خال دارد سیب . (رودکی)

۱۸- شقایق ، نخستین گلی است که در بهار ، به روی طبیعت لبخند می زند و می شکفد . او پیام آور بهار است . شعرا ، کشتگان میدان جنگ را به دشت شقایق و یا لاله زار تشبیه کرده اند .

* بیابان چو دریای خون شدست /  تو گفتی ز روی زمین لاله رُست

۱۹- شمشاد ، قامت معتدل محبوب ، بدان تشبیه شده است .

* به بالای تو مانَد سرو شمشاد /  اگر به هر دو مانَد نقش نوشاد . (ویس و رامین)

۲۰- صنوبر ، درختی است که حدود ۲۰ گونه از آن در طبیعت وجود دارد . این درخت ، استعاره از قامت بلند یار است .

* ندانستم من ای سیمین صنوبر /  که گردد روز ، چونین زود زایل . ( منوچهری)

۲۱- عبهر ، همان نرگس است و استعاره از چشم .

۲۲- عناب ، درختچه ای بین ۴ تا ۶ متر ارتفاع که لب واشک خونین معشوق را بدان تشبیه کرده اند .

* چو چوب عنابم گر چین گرفت روی همه /  گرفت اشکم در دیده ، گونه ی عناب . (مسعود سعد)

۲۳- عود ، چوبی است با بوی خوش .

* بفروز و بسوز ، پیش خویش امشب /  چندان که توان ز عود و از چندن . (عسجدی)

۲۴- کافور ، گیاهی معطر که در پزشکی ، بعنوان آرام کننده و مقوی قلب تجویز می شود . عده ای از شعرا ، از آن سردی و خشکی مزاج را اراده کرده اند و عده ای هم ، استعاره از موی سپید .

* مرا سال ، بر پنجه و یک رَسَید /  چو کافور شد مشک و گل ناپدید . (فردوسی)

۲۵ – گل سوری ، گل محمدی یا گل گلاب ، یکی از گونه های آن است . استعاره از صورت سرخ یار است .

* گل سوری به ماه اندر شکفته /  بر او بر کژدمِ جراره خفته . (عنصری)

۲۶- گلنار یا گل انار است و استعاره از چهره ی گلگون دلبر .

* داد گلنار را فرقتِ تو ، رنگ ترنج /  داد یاقوت را فرقت گل ، رنگ سفال . (لامعی جرجانی)

۲۷- گندم ، گندم نمای جوفروش ، کنایه از انسان متقلب است .

* تو آن گندم نمای جوفروشی /  که در گندم ، جوِ پوسیده باشی . (نظامی)

۲۸- لادن ، گل سپید و خوشبویی است که بوی خوش دلبر را بدان تشبیه کرده اند .

* باد بهشت می گذرد یا نسیم باغ /  یا نکهت دهان تو ، یا بوی لادن است . (سعدی)

۲۹- لاله یا شقایق نُعمانی ، علاوه بر رخ یار ، کشتگان عشق را بدان تشبیه نموده اند .

* چو لاله سرخ گشت رخِ من ز خون تو /  زان پس که زرد بود چو دینار جعفری . (فرخی)

۳۰- نارنگ ( نارنج) ، یک لغت هندی است . گاهی چهره ی سرخ و گاهی چهره ی زرد را بدان تشبیه کرده اند و گاهی علامت آمدن فصل پاییز .

* آمد خجسته مهرگان ، جشن بزرگ خسروان /  نارنج و نار و ارغوان ، آورد از هر ناحیه . (منوچهری)

۳۱- نارون ، استعاره از قامت بلند یار است .

* نارون بالا بُتی ، بر نارون ، خورشید و ماه /  ناردان لب لعبتی ، در ناردان شهد و لبن . (سوزنی سمرقندی)

۳۲- نخل ، مطلق درخت است و علامت پرباری و سایه داری .

* هرآن باغی که نخلش بی ثمر بی /  مدامش باغبان ، خونین جگر بی . ( باباطاهر)

۳۳- نرگس (عبهر) ، استعاره از چشمان درشت یار است .

* دو ابرو کمان و دو نرگس دُژَم /  دهان پر ز باد و روان پر زغم . (فردوسی)

۳۴- نسترن ، گلی از انواع گل سرخ و در هر شاخه ، چندین گل باهم می شکفد و دارای رنگهای سفید ، صورتی و قرمز است . گویندگان معمولا رنگ سپید آن را در نظر دارند .

* نسترن لولو بیضا دارد اندر مُرسله /  ارغوان لعل بدخشی دارد اندر گوشوار . (فرخی)

۳۵- نسرین ، گلی سفید ، کوچک ، خوشبو و استعاره از چهره ی محبوب است .

* رُخَش نسرین و بویش نیز نسرین /  لبش شیرین و نامش نیز شیرین . (نظامی)

۳۶- نیلوفر ، گلی خوشبو و دارای گلهای زرد یا سفید است . مطلق گل ، منظور است .

* چنان شد برگ نیلوفر در این ایام و برگ گل /  کزین نیلی نقاب آید و زان حمری خمار آید . (لامعی جرجانی)

۳۷- یاسمن ، گلی سفید و یا زرد است . در اواخر اردیبهشت ماه ، باز می شود . بوی خوش و طراوت یار، بدان تشبیه می شود .

* شد نگار یاسمن بو ، از من و زو یاسمین /  شد بهار ارغوان او ، از من و از ارغوان (قطران تبریزی)

_________________________________

با نگاهی به این منابع :

۱- گل و گیاه در آثار منظوم فارسی ، دکتر غلامحسین رنگچی .

۲- ایهام در شعر فارسی ، سید محمد راستگو .