No Image
خوش آمديد!
آرامش گمشده ی امروز پيوند ثابت

   یکی از نکات گمشده در تاریخ بشر امروز، آرامش است. در مسیرهای رسیدن به صلاحیت جهان در آخرالزمان،گوهرهای انسانی گم می شود.یکی ازاین گوهرها، آرامش است.

جهان از نظر تکنولوژیکی به سمتی می رود که دائما” آسایش بیشتر می شود.لوازمی را که تکنولوژی و عقل بشر کشف یا اختراع می کند،برای آسایش بیشتر مردم است.اما آیا این آسایشِ بیشتر، آرامش را هم به همراه دارد؟!عوارض تکنولوژی در جهان امروز،کاهش میزان آرامش است.امروزه افسردگی بسیار شایع تر از قبل است.ناملایمات زندگی بیشتر شده و مرگ هایی که در اثر این ناملایمات ایجاد می شود، افزایش یافته است.

همیشه رابطه ی مستقیم بین آسایش و آرامش وجود داشته است.بشر عقلش را به کار می گیرد برای آسایش و آرامش بیشتر.اما امروزه این رابطه معکوس شده است.آسایش بیشتر،آرامش کمتر.اشکال ما در یک سری قاعده های رفتاری است که آرامش را نقــض می کند(۱):از جمله فریب، دروغ، ریا، حسد، پناه بردن به مسکّن ها، مخدرها، هرزگی، شهوات، خودخواهی ، تجمل گرایی، مقام پرستی،موسیقی و… و فراموش کردن آرامش بخشِ حقیقی و واقعی،پناهگاه اصلی و مقصد نهایی یعنی خدا.

برای بررسی بیشتر موضوع بهتر است کلام حضرت دوست را در کتابش قرآن کریم بنگریم که درآیه۲۸ سوره رعد فرموده است:« الا بذکرالله تطمئن القلوب» یعنی آگاه باشید یاد خدا مایه آرامش دلها است.

۱- چگونه دل با یاد خدا آرام می گیرد؟(۲)

همیشه اضطراب و نگرانی یکی از بزرگترین بلاهای زندگی انسانها بوده و هست و عوارض ناشی از آن در زندگی فردی و اجتماعی کاملا محسوس است.

همیشه آرامش یکی از گمشده های مهم بشر بوده است و به هر دری میزند تا آن را پیدا کند .

بعضی از دانشمندان می گویند: به هنگام بروز بعضی از بیماریهای واگیردار همچون وبا، از هر ده نفر که ظاهرا”به علت وبا می میرند اکثر آنها به علت نگرانی و ترس است و تنها اقلیتی از آنها حقیقتا بخاطر ابتلای به بیماری وبا از بین می روند!

به طور کلی آرامش و دلهره، نقش بسیار مهمی در سلامت و بیماری فرد و جامعه و سعادت و بدبختی انسانها دارد و چیزی نیست که بتوان از آن به آسانی گذشت و به همین دلیل تاکنون کتابهای زیادی نوشته شده که موضوع آنها فقط نگرانی و راه مبارزه با آن و طرز بدست آوردن آرامش است.

تاریخ بشر پر است از صحنه های غم انگیزی که انسان برای تحصیل آرامش به هر چیز دست انداخته و در هر وادی گام نهاده،و تن به اعتیادها داده است. ولی قرآن با یک جمله کوتاه و پر مغز،مطمئن ترین و نزدیکترین راه را نشان داده و می گوید:”بدانید که یاد خدا آرامبخش دلهاست.”

برای روشن شدن این حقیقت قرآنی به توضیح زیر توجه کنید:

عوامل نگرانی و پریشانی:

۱-گاهی اضطراب و نگرانی به خاطر آینده تاریک و مبهمی است که در برابر فکر انسان خود نمایی می کند،احتمال زوال نعمتها،گرفتاری در چنگال دشمن، ضعف و بیماری و ناتوانی و درماندگی و احتیاج، همه اینها آدمی را رنج می دهد،اما ایمان به خداوند قادر متعال،خداوند رحیم و مهربان،خدایی که همواره کفالت بندگان خویش را بر عهده دارد،       می تواند این گونه نگرانیها را از میان ببرد و به او آرامش دهد که تو در برابر حوادث آینده درمانده نیستی،خدایی داری توانا،قادر و مهربان.

۲-گاه گذشته تاریک زندگی، فکر انسان را به خود مشغول می دارد و همواره او را نگران می سازد،نگرانی از گناهانی که انجام داده،از کوتاهیها و لغزشها،اما توجه به اینکه خداوند، غفار،توبه پذیر،رحیم و غفور است به او آرامش می دهد،به او می گوید:عذر تقصیر به پیشگاهش بر،از گذشته عذر خواهی کن و در مقام جبران بر آی که او بخشنده است و جبران کردن ممکن.

۳-ضعف و ناتوانی انسان در برابر عوامل طبیعی و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلی و خارجی، او را نگران می سازد که من در برابر اینهمه دشمن نیرومند در میدان جهاد چکنم؟و یا در مبارزات دیگر چه می توانم انجام دهم؟اما هنگامی که به یاد خدا می افتد و متکی به قدرت و رحمت او می شود،قدرتی که برترین قدرتها است و هیچ چیز در برابر آن یارای مقاومت ندارد،قلبش آرام می گیرد،با خود می گوید آری من تنها نیستم،من در سایه خدا بینهایت قدرت دارم! قهرمانیهای مجاهدان راه خدا در جنگها،چه در گذشته، چه در حال و سلحشوریهای اعجاب انگیز و خیره کننده آنان،حتی در آنجایی که تک و تنها بوده اند،بیانگر آرامشی است که در سایه ایمان پیدا می شود.

     هنگامی که با چشم خود می بینیم و با گوش خود می شنویم که [رزمنده ای] پس از یک نبرد خیره کننده،بینایی خود را به کلی از دست داده و با تنی مجروح به روی تخت بیمارستان افتاده اما با چنان آرامش خاطر و اطمینان سخن می گوید که گویی خراشی بر بدن او هم وارد نشده است به اعجاز آرامش در سایه ذکر خدا پی می بریم.

۴-گاهی نیز ریشه نگرانیهای آزار دهنده انسان، احساس پوچی زندگی و بی هدف بودن آن است ولی آن کسی که به خدا ایمان دارد و مسیر تکاملی زندگی را به عنوان یک هدف بزرگ پذیرفته است و تمام برنامه ها و حوادث زندگی را در همین خط می بیند نه از زندگی احساس پوچی می کند و نه همچون افراد بی هدف و مردد،سرگردان و مضطرب است.

۵- عامل دیگر نگرانی آن است که انسان گاهی برای رسیدن به یک هدف زحمت زیادی را متحمل می شود اما کسی را نمی بیندکه برای زحمت او ارج نهد و قدردانی  و تشکر کند.این ناسپاسی او را شدیدا” رنج می دهد و در یک حالت اضطراب و نگرانی فرو می برد اما هنگامی که احساس کند کسی از تمام تلاشها و کوششهایش آگاه است و به همه آنها ارج     می نهد و برای همه پاداش می دهد دیگر چه جای نگرانی و ناآرامی است؟

۶-سوءظنها و توهمها و خیالات پوچ یکی دیگر از عوامل نگرانی است که بسیاری از مردم در زندگی خود از آن رنج می برند ولی چگونه می توان انکار کرد که توجه به خدا و لطف بی پایان او و دستور به حسن ظن که وظیفه هر فرد با ایمانی است این حالت رنج آور را از بین می برد و آرامش و اطمینان جای آن را می گیرد.

۷-دنیا پرستی و دلباختگی در برابر زرق و برق زندگی مادی یکی از بزرگترین عوامل اضطراب و نگرانی انسانها بوده و هست، تا آنجا که گاهی عدم دستیابی به رنگ خاصی از لباس یا کفش و کلاه و یا یکی دیگر از هزاران وسائل زندگی،ساعتها و یا روزها و هفته ها فکر دنیا پرستان را ناآرام و مشوّش می کند.

اما ایمان به خدا و توجه به آزادگی مومن که همیشه با زهد و پارسایی سازنده و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگی مادی همراه است به همه این اضطرابها پایان می دهد، هنگامی که روح انسان (علی وار) آنگونه وسعت یابد که بگوید: دنیای شما در نظر من            بی ارزشتر از برگ درختی است که در دهان ملخی باشد که آن را می جود.نرسیدن به یک وسیله مادی یا از دست دادن آن چگونه امکان دارد آرامش روح آدمی را برهم بزند و طوفانی از نگرانی در قلب و فکر او ایجاد کند؟

۸-یک عامل مهم دیگر برای نگرانی، ترس و وحشت از مرگ است  که همیشه روح انسانها را آزار می داده است و از آنجا که امکان مرگ تنها در سنین بالا نیست بلکه در سنین دیگر مخصوصا به هنگام بیماریها،جنگها و ناامنیها وجود دارد،این نگرانی می تواند عمومی باشد.

  ولی اگر ما از نظر جهان بینی مرگ را به معنی فنا و نیستی و پایان همه چیز بدانیم (همانگونه که مادیون جهان می پندارند) این اضطراب و نگرانی کاملا بجا است و باید از چنین مرگی که نقطه پایان همه آرزوها و موفقیتها و خواستهای انسان است ترسید، اما هرگاه در سایه ایمان به خدا مرگ را دریچه ای به یک زندگی وسیعتر و والاتر بدانیم و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون عبور از دالان زندان و رسیدن به یک فضای آزاد بشمریم دیگر این نگرانی   بی معنی است بلکه چنین مرگی – هرگاه در مسیر انجام وظیفه بوده باشد- دوست داشتنی و خواستنی است. البته عوامل نگرانی منحصر به اینها نیست بلکه می توان عوامل فراوان دیگری برای آن شمرد. هنگامی که دیدیم این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و بی رنگ و نابود   می گردد تصدیق خواهیم کرد که یاد خدا مایه آرامش دلها است.

– آیا آرامش با خوف خدا سازگار است؟     

                    ما از یک طرف در این آیه می خوانیم که یاد خدا مایه آرامش دلها است و از طرفی دیگر در آیه ۲ سوره انفال می خوانیم که “مومنان کسانی هستند که وقتی نام خدا برده   می شود قلبشان ترسان می گردد” آیا این دو با هم منافات ندارند؟

   پاسخ این سوال این است که منظور از آرامش ، همان آرامش در برابر عوامل مادی است که غالب مردم را نگران می سازد که نمونه های روشن آن در بالا ذکر شد ولی مسلما افراد با ایمان در برابر مسؤولیتهای خویش نمی توانند نگران نباشند و به تعبیر دیگر آنچه در آنها  وجود ندارد نگرانیهای ویرانگر است که غالب نگرانیها را تشکیل می دهد اما نگرانی سازنده که انسان را به انجام وظیفه در برابر خدا و خلق و فعالیتهای مثبت زندگی وا می دارد در وجود آنها هست و باید هم باشد و منظور از خوف از خدا نیز همین است.

۳- ذکر خدا چیست و چگونه است؟

ذکر گاهی به معنی حفظ مطالب و معارف آمده است با این تفاوت که کلمه حفظ به آغاز آن گفته می شود و کلمه ذکر به ادامه آن و گاهی به معنی یادآوری چیزی به زبان یا به قلب است.لذا گفته اند ذکر دو گونه است: ذکر قلبی و ذکر زبانی و هریک از آنها، دو گونه است: یا پس از فراموشی است و یا بدون فراموشی.

و به هر حال منظور در آیه فوق از ذکر خدا که مایه آرامش دلها است تنها این نیست که نام او را بر زبان آورد و مکرر تسبیح و تهلیل و تکبیر گوید بلکه منظور آن است که با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهیش و حاضر و ناظر بودنش گردد و این توجه مبدأ حرکت و فعالیت در وجود او به سوی جهاد و تلاش و نیکیها گردد و میان او و گناه سد مستحکمی ایجاد کند این است حقیقت ذکر که آن همه آثار و برکات در روایات اسلامی برای آن بیان شده است.

در حدیث می خوانیم که از وصایایی که پیامبر(ص) به علی (ع) فرمود این بود: ای علی سه کار است که این امت طاقت آن را ندارند( و از همه کس ساخته نیست) مواسات با برادران دینی در مال و حق مردم را از خویشتن دادن و یاد خدا در هرحال. ولی یاد خدا (تنها) سبحان الله والحمدالله و لااله الا الله و الله اکبر نیست بلکه یاد خدا آن است که هنگامی که انسان در برابر حرامی قرار می گیرد از خدا بترسد و آن را ترک گوید.

در حدیث دیگری می خوانیم علی (ع) فرمود: ذکر دو گونه است: یاد خدا کردن به هنگام مصیبت ( و شکیبایی و استقامت ورزیدن) و از آن برتر آن است که خدا را در برابر محرمات یاد کند و میان او و حرام سدی ایجاد نماید. و به همین دلیل است که در بعضی از روایات ذکر خداوند به عنوان یک سپر و وسیله دفاعی شمرده شده است.در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم که روزی پیامبر رو به یارانش کرد و فرمود: سپرهایی برای خود فراهم کنید.عرض کردند ای رسول خدا(ص) آیا در برابر دشمنان که اطراف ما را احاطه کرده و بر ما سایه افکنده اند؟ فرمود: نه، از آتش (دوزخ). بگویید: سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر ( خدا را به پاکی بستایید و بر نعمتهایش شکر گویید و غیر از او معبودی انتخاب نکنید و او را از همه چیز برتر بدانید.)

در پاره ای از احادیث، پیامبر به عنوان (ذکرالله) معرفی شده، به خاطر آن است که او مردم را به یاد خدا می اندازد و تربیت می کند.

از امام صادق (ع) در تفسیر« الا بذکرالله تطمئن القلوب» نقل شده است که فرمود: به وسیله محمد(ص) دلها آرامش می پذیرد و اوست ذکر خدا و حجاب او.  (۳)

در ادامه به یکی از عبادات بسیار مهم که هر انسانی باید در شبانه روز انجام دهد اشاره نموده و نقش آن را در آرامش روانی خانواده بیان می کنیم(۴)

آیه شریفه «الا بذکرالله تطمئن القلوب» حکایت از آن دارد که با یاد خدا دلها آرامش می گیرد.دل پایگاه نفس آدمی است و آنگاه که دل آرام گیرد،نفس انسان نیز اطمینان می یابد.پس برای داشتن دلی آرام و قلبی مطمئن باید به ذکر باری تعالی پرداخت.ذکر اکبرخدا نیز نماز است و قرآن مجید می فرماید:« و لذکر الله اکبر»(۵) نتیجه آن که چون گویندگان ذکر الهی که دلهایی آرام و نفوسی مطمئن دارند گردهم آیند و خانواده ای را شکل بخشند،آن خانواده از آرامش برخوردار است و در خانه آرام،صفا و صمیمیت موج می زند و مالامال از نور خداست.

در خانه ما رونق اگر نیست صفا هست

هر جا که صفا هست در آن نور خدا هست

نماز خواندن و انجام عبادت،برای نمازگزار آرامش روانی پدید می آورد و دل مومن را امنیت می بخشد،آنانی(۶) که توفیق  بیشتری در برگزاری نماز داشته اند، به آرامش بیشتری نیز دست یافته اند.یعنی آنان(۷)که علاوه بر انجام فرایض، مبادرت به خواندن نوافل نیز نموده اند در بررسی های موردی ،آرامش بیشتری را گزارش کرده اند و همین باعث شده تا دیگران را نیز به انجام نوافل توصیه کنند. سخن چنین کسانی این است که:

برخیز که عاشقان به شب راز کنند                گرد در و بام دوست پرواز کنند

هر در که بود فراز بر خود بنــدنــد             الّا در دوست را که شب باز کنند

آنان حلاوت عبادت خالص در شب و رازگویی با خداوند عالمیان را دریافته اند، چرا که شب فرصتی مناسب برای عبادت بی ریاست. قرآن می فرماید:« ان ناشئه الیل هی اشد وطا و اقوم قیلا» (مسلما نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامت تر است) مزمل آیه۶

پس فقط صاحبان خلوص و عاشقان عبادت خدا،شیرینی راز و نیاز با او را در می یابند و می توان گفت:

شرح این واقعه را مرغ سحر داند و بس

                                      تو چه دانی که شب سوختگان چون گذرد

پاورقی:

۱- مقاله آرامش ۳۱/۰۶/۸۷سایت کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز

۲- در تفسیر آیه از تفسیر نمونه جلد ۱۰ صفحه ۲۱۰ تا۲۱۸ استفاده شده است.

۳- پایان استفاده از تفسیر نمونه جلد ۱۰ صفحه ۲۱۰ تا ۲۱۸٫

۴- سایت مرکز مطالعات و پزوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (اندیشه قم)

۵- عنکبوت ۴۵

۶- متن اصلی «آنهایی» می باشد.

۷- متن اصلی«آنها» می باشد.

نظرات[۰] | دسته: دعا و عبادت | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
به ساحت مقدس حضرت ابالفضل العباس پيوند ثابت

مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را

آب روشن شد و عکس قمر افتاد درآب
ماه می خواست که مهتاب کند دریا را

کوفه شد، علقمه شق القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را

تا خجالت بکشد، سرخ شود چهرهء آب
زخم می خورد که خوناب کند دریا را

ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تا در آغوش خودش خواب کند دریا را

آب مهریهء گل بود والا خورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را

 روی دست تو ندیده است کسی دریا دل
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را

با کسب اجازه از استاد برقعی قسمتی از این وبلاگ به اشعار زیبا و دلربای ایشان اختصاص می یابد امیدوارم ایشان در پناه مولا علی (ع) همواره موفق بوده و عاقبت بخیر باشند. انشاءالله

نظرات[۳] | دسته: اشعار سید حمیدرضا برقعی | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
بجای مناجات پيوند ثابت

                                           بسم ا… الرحمن الرحیم

                                             دلبر ناز

ای دلبر نـــــــــــــازِ دلرُبایم                           ای بـــــــــــاورِ عقل بینوایم

گیسویِ تو زنجیر دل مــــــا                         در بندِ تــــو در نشوُ و نمایم

در داغ لبت گرفته مـــــــاتم                          اینجـــا شده محراب دُعایم

درویشم و بی نیـــــاز امّــــا                          بر درگـــــــه تو شَهـــاگدایم

   سویت همه ذرات تن من                           هم جــان و دل و نوا و نایم

بیگانه زخویشم و ندانم                                 بـــــا خیلِ رهِ تـــو آشنایم

از عهد تـــــــو مطلع ولیکن                         من روسیَهم که بـــی وفایم

زندان غمت فسرده مـا را                              از تــاب و تبت نمــا رهایم

دردی بدلم نشسته جانا                              دل مرده ام و رســـان دوایم

 بیچاره زننگ و نام هستم                           بـــاز آمده از روی و ریـــــایم

در گلشن آرزو نگــــــــارا                              من در خس و خـار مبتلایم

در حال و هوای غیر بــودم                           درپوش بنه بـــه این جفایم

پیرایه زبس به خویش بستم                        آراسته کن، بـــــده صفایم

گر بسته شده تمام درهــــا                          در پشت درآید این صدایم

از نـــــاز نگـــاه نــــازنینت                            خواندم که گذشتی ازخطایم

من هرزه شدم زمی پرستــی                      یک جرعه نمـــا تو کیمیایم

رحمی به «مُبین»نما مبینا                         مجروح وشکسته دست وپایم

                                          نصرالدین کریمی «مُبین» از زیاران

وزن شعر : مفعول مفاعلن فعولن

نظرات[۳] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین), مناجات | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
تقدیم به حضرت موعود پيوند ثابت

غمت آتش زده بر جانم ای دوست      

                     نشانده ماتمی بــر خوانم ای دوست

خیالت برده مـــــــا را طاقت و تاب          

                 شبی گردد شوی مهمانم ای دوست

************************************

جانِ من غمگین ز هجران تا به کی    

                       سینه ام سنگـــین زهجران تا به کی

مــن به امید وصــــــــالت زنده ام      

                            دل بخون چرکین زهجران تا به کی

*************************************

عالَمی گِرد وجودت، من ز تو شرمنده ام    

               دیده ام تــــار و تــــویی نور فروزاننده ام

از سرشکم در فراقت رودها جاری کـنم  

                دارویِ درمان تویی، من از همه درمانده ام

**************************************

نصرالدین کریمی (مُبین) از زیاران

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین), دل نوشته ها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
فضائل حضرت علی (ع) و قصه ی مدینه پيوند ثابت

بسم الله الرحمن الرحیم

فضایل حضرت امیرالمومنین علی (ع) و قصه ی مدینه

بنــــــــــام تـــــــو ای ابتــــدای همه                    

       سرانجــــــــــام کـــــــار انتهای همه

خداونــــــد دنیــــــــا و عقبی تویــی              

             گُشاینده ی هــــــــــر معمـــــا تویی

درود تـــــــــو بــــــــر خَتم پیغمبران              

              سلام تــــــــو بــــــــــر رهبرِ مؤمنان

سلام خـــــدا و نبی بــــــــر علـــــی         

                 درود همه مؤمنــــــــــان بــــــر وَلی

وجـــود علــــــــی سیزده خصلتست          

               یکــــــــی زان همه بر خلائق بَسَست

تـــــــــــو فرمانــــروای همه مؤمنان         

                  ز عید تــــو کامــــــــل شده دینمان

علی شد بـــــــــــرادر فقط بـــا نبی    

                     نشایـــــــــــد کسی را بغیرش وصی

علــــــــــی از من و من ز اویم بدان     

                      اطاعت کن از او براهش بمــــــــان

مکن جنگ بااوکه جنگ با خداست          

                  علی باحقَست کی حق از اوجداست

اگـــــر حـــــق ولایش درونت نهاد          

                      رهــــــی ازضمیرت، به ایمان گشاد

بِـــــــدان حزب او حزب یزدان بُوَد          

                     ولی دشمنش حزب شیطـــــــان بُوَد

علی حجت حضرت کردگــــــــار         

                        ز او بس فضیلت به خَلق آشکـــــار

عدویش چـــــــه دارد بگو رو کند         

                       زمین و زمـــــــــــان پُر هیاهو کند

نشاید که کــــــاهی بَرِ کوه سخت          

                       کند عرض انــــــدام آن تیره بخت

علی کوه ایمان بُوَد ای دغــــــــل          

                       چرا میکنی در وِلایش جَـــــــــدل

علــــــــــی ذات حق را بُــوَد آینه       

                            بیـــــــــــا تیــره بختی ز دینت بِنه

علی قاسِم نـــــــــــار و جنّت بُوَد         

                        علــــــی در قیامت هم حُجَّت بُوَد

هر آنکس که گردد جــدا از علی          

                         بـــــــدان کافرست کُفرِ او منجلی

بــــــدان شیعیانش به محشر تمام            

                   همه رستگارند بـــــــه شُربِ مُدام

علی جـــــــــــانِ جانان زهرا بُوَد           

                        علی روحِ ریحــــــــــان زهرا بُوَد

علی بود و زهــــــرا ز پشت دری          

                         ز جان ناله زد تو مــــــــرا رهبری

علی بود ودستش زکین بسته بــود       

                         ز جور  زمین و زمــــان خسته بود

علی بود و درمــــان دَردَش نبــود          

                        علی را زِبودن در اینجـــا چه سود

علی بود و گلخــــانه در دود و آه             

                      بدستان بسته جنایت نمــودی نگاه

علی بود و گلـــــهای باغش همــه           

                     به آه و فغـــــــــــان در پیِ فاطمه

علی بود وازسنگ،جامش شکست        

                        از این جور در مـــاتم گل نشست

علی بود و سنگ اَجـــل بر سرش          

                        گرفته هدف بــــــازویِ همسرش

علی بود و بَــــــــــــرّاقیِ تیغ تیز           

                          به پهلوی یــــــارش شده در ستیز

علی بود و یــارش ز قامت خَمید         

                             در آن صحنه پرواز یـــارش بدید

علی بود و آنجا دگر جــــــا نبود           

                            کسی از برایش چو زهـــــرا نبود

علی بود و تنهــــــا و بی همنفس           

                         غریبانه بی بــــال و پر در قفس

علی بود و زهرا شکست پهلویش         

                         کنــــــار علی شد سیه بازویش

علی بود و شمعش جانی نداشت       

                            به بغض گلویش توانی نداشت

علی بود وشدخانه اش لاله گون         

                              به پشتش درآمــد، کوثر بخون

علی بود و یــــادی ز خیبر نمود            

                            دریغا پیمبر یـــــدش بسته بود

علی بود و ماتمسرا خــــانه اش           

                            دری سوخته گـــشته آیینه اش

علی بود و غم بود و غمنامه هـــا         

                             علی بود و دم بود زهــــــرا بیا

بُوَد لعنت جنُّ و انسُ و مَلــــک           

                               بــــــه آن غاصبان پلیدِ فـدک

اگر شـــــاد خواهی شود فاطمه          

                               فرستید لعنت به آنهـــــــا همه

«مُبین» فیض مطلق بُوَد مرتضی         

                            زحُبِّ علی جــــــان ما پُر نَما

                            نصرالدین کریمی (مُبین) از زیاران

****************************************

 

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین), دل نوشته ها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
نکات ناب و پر معنای زندگی پيوند ثابت

سخنـان نــاب و پرمعنــای زنـدگی

در روزگاری که خنده مردم از زمین خوردن توست، پس برخیز تا چنین مردمی بگریند.

درصد کمی از انسان‌ها نود سال زندگی می‌کنند، مابقی یک سال را نود بار تکرار می‌کنند.

نصف اشباهات‌مان ناشی از این است که وقتی باید فکر کنیم، احساس می‌کنیم و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می‌کنیم.

سر آخر، چیزی که به حساب می‌آید، تعداد سال‌های زندگی شما نیست؛ بلکه زندگی‌ای است که در آن سال‌ها کرده‌اید.

همیشه در زندگی‌ات جوری زندگی کن که “ای کاش” تکیه‌ کلام پیری‌ات نشود.

چه داروی تلخی است وفاداری به خائن، صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل.

مشکلات امروز تو برای امروز کافی است، مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن.

اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیازی نیست و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید.

ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهی‌ها؛ اما هنوز یاد نگرفته‌ایم روی زمین چگونه زندگی کنیم.

فریب مشابهت روز و شب‌ها را نخوریم؛ امروز، دیروز نیست و فردا امروز نمی‌شود.

یادمان باشد که آن هنگام که از دست دادن عادت می‌شود، به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست.

زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان.

برای دوست داشتن وقت لازم است، اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است.

گاه در زندگی، موقعیت‌هایی پیش می‌آید که انسان باید تاوان دعاهای مستجاب‌شده خود را بپــردازد.

به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد؛ اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد، گفتند: “مگه کوری؟”

مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می‌کنی، بدان که زندگی می‌کنی.

هیچ انتظاری از کسی ندارم و این نشان‌دهنده قدرت من نیست؛ مسأله، خستگی از اعتمادهای شکسته است.

برای زنده ماندن، دو خورشید لازم است؛ یکی در آسمان و یکی در قلب.

در جست‌وجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا؛ زیرا هر آن‌چه زیباست، همیشه خوب نمی‌ماند؛ امـا آن‌چه خوب است، همیشه زیباست.

هیچ‌وقت رازت را به کسی نگو؛ وقتی خودت نمی‌تونی حفظش کنی، چه‌طور انتظار داری کس دیگری برایت راز را نگه دارد؟

هیچ انسانی دوست ندارد بمیرد؛ اما همه آرزو می‌کنند به بهشت بروند؛ با این حال، یادمان می‌رود که برای رفتن به بهشت اول باید مرد.

از سه نفر هرگز متنفر نباش: فروردینی‌ها، مهری‌ها و اسفندی‌ها؛ چـون بهتـرین هستند! سه نفر را هرگز مرنجان: اردیبهشتی‌ها، تیری‌ها و دی‌ای‌ها؛ چـون صادق هستند! و سه نفر را هیچ‌وقت مگذار از زندگی‌ات بیرون بروند: شهریوری‌ها، آذری‌‌ها و آبانی‌ها؛ چـون به درد‌دلت گوش می‌دهند! و باز هم سه نفر را هرگز از دست مده: مردادی‌ها، خردادی‌ها و بهمنی‌ها؛ چـون دوست ِ واقعی هستند!

زیباترین عکس‌ها در اتاق‌های تاریک ظاهر می‌‏شوند؛ پس هر موقع در قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی، بدان که خدا می‌ خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.

نتیجه زندگی، چیزهایی نیست که جمع می‌کنیم؛ بلکه قلب‌هایی است که جذب می‌کنیم.

عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می‌کنیم؛ بعد از گذشت چند ساعت به کلاه‌برداری؛ بعد از چند روز به دوستی؛ بعد از چند ماه به هم‌کاری؛ بعد از چند سال به هم‌سایه‌ای … اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی‌کنیم! دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر از آن‌چه می‌بایست را به او ببخشیم. او که یگانه است و شایسته.

«نقل از سایت تبیان»

نظرات[۰] | دسته: دل نوشته ها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
درباره ی زبان پيوند ثابت

قطعه ای درباره ی «زبان»

درون تو بدان گنجی نهـــــان است           

            کلیدش دفــــــع آفات زبان است

نباشی مالکش بیچاره گــــــــردی          

         که این ابزار شیطان در دهـان است

زبانت را نگهـــــــــدار از دُرشتی            

            بدان مردی به زیر آن نهـــان است

فسادش،غیبت و کذبست و تهمت        

          جدال و ناسزا هم بی گمـــان است

اگر جویای حکمت در جهـــــانی        

                   زبان خود گرفتن در میـــان است

نجاتی گر تو خواهی ای خـــردمند     

             سکوت و خاموشی درهر زمان است

سخن گر چه مثـــــــــال نقره باشد

              سکوت تو طلای جــــــاودان است

پشیمــــــــــانت کند بیهوده گویی       

                که آن تیری تو را اندر کــمان است

دهـــــــــان را گر ببندی بر اباطیل      

                تمام جسم و جانت در امـــان است

بدین قدّاره بس خونهـــــــا بریزی      

                 که جان بسیار در بند زبـــــان است

اگــــر خواهی امین خلـــــق باشی    

              سخن را راست گفتن هر زمان است

«مُبینا» گــــــــــر امید وصل داری       

                  طریقش ذکر دائم با زبــــــان است

وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن فعولن

                       نصرالدین کریمی(مُبین) از زیاران

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
بیا ای دل پيوند ثابت

بیا ای دل، ره دیگر بگیریم

گنه را وانهیم، تا پر بگیریم

اگر شیطان به قصد ما کمین کرد

مدد از ساقی کوثر بگیریم

**********************************

بیا ای دل ، به یاد دوست باهم

یکی گشته، برانیم ماتم و غم

اگر دشمن زند نیش و کُند ریش

به زخم دشنه ما، باشیم مرهم

********************************

بیا ای دل ، دوباره شاد گردیم

به یک باده ، زغم آزاد گردیم

به عشق ساقی و جام دمادم

خراباتی شده، آباد گردیم

****************************    نصرالدین کریمی (مُبین) از زیاران

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین), دل نوشته ها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
ارزش عمر پيوند ثابت

دوست عزیزم سلام ،از میلیاردها انسانی که از ابتدای خلقت در روی این کره ی خاکی زندگی کرده اند فقط و فقط افراد و بناهای با ارزش ماندگار بوده اند پس قدر و ارزش امروز خود را بدان و قیمت وجوت را بالا ببر تا فردا جزء آن چند میلیارد فراموش شده نباشی بلکه در گروه آن اندک ارزشمند بمانی

*******************************
عمری که همه در ره جور و بجفا رفت
افسوس خطا کردم و در راه خطا رفت
واقف به خود و حال دل خویش نبودم
درمان نشده درد و بدنبال دوا رفت
*******************************
رویم سیه و دل، گرو یار ندارم
پر مشغله ام با تو ولی کار ندارم
زارم به همه، راز بگویم همگان را
خاکم به سرم ،با تو سر زار ندارم
*******************************
نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین), دل نوشته ها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
تلقین دائمی به خود در زمان زنده بودن پيوند ثابت

بسم الله الرحمن الرحیم

رَضیتُ بالله رَبّاً وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِ نَبِیّاً وَ بِالاِسلامِ دِیناً وَ بِالقرآنِ کِتاباً وَ بِالکَعبَه قِبله و بِعَلىٍّ وَلیّاً وَ اِماماً وَ بِالحَسَنِ وَ الحُسَینِ وَ عَلِىِّ بنِ الحُسَینِ وَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِىٍّ وَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بنِ جَعفَرٍوَ عَلِىِّ بنِ مُوسَى و مُحَمَّدِ بنِ عَلِىٍّ وَ عَلِىِّ بن مُحَمَّدٍ وَالحَسَنِ بنِ عَلِىٍّ وَ الحُجَّه بنِ الحَسَنِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِم اجمعین اَئِمَّه ، اَللَّهُمَّ اِنِّى رَضِیتُ بِهِم اَئِمَّه فَارضَنِى لَهُم اِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَى ءٍ قَدیرٌ

یعنی : خشنودم که خدای بزرگ پروردگار من است و محمد (ص) پیامبرم و اسلام دینم و قرآن کتابم و کعبه قبله ام و علی امیرالمومنین (ع) پیشوایم و یازده فرزند او همگی پیشوایانم ، خداوندا من خشنودم که آنان پیشوایان منند پس آنان را نیز از من خشنود فرما ، که تو بر همه چیز توانایی .

نظرات[۰] | دسته: احادیث | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

آمار

  • 0
  • 6
  • 155
  • 211,256
No Image No Image