No Image
خوش آمديد!
به ساحت مقدس حضرت ابالفضل العباس پيوند ثابت

مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را

آب روشن شد و عکس قمر افتاد درآب
ماه می خواست که مهتاب کند دریا را

کوفه شد، علقمه شق القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را

تا خجالت بکشد، سرخ شود چهرهء آب
زخم می خورد که خوناب کند دریا را

ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تا در آغوش خودش خواب کند دریا را

آب مهریهء گل بود والا خورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را

 روی دست تو ندیده است کسی دریا دل
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را

با کسب اجازه از استاد برقعی قسمتی از این وبلاگ به اشعار زیبا و دلربای ایشان اختصاص می یابد امیدوارم ایشان در پناه مولا علی (ع) همواره موفق بوده و عاقبت بخیر باشند. انشاءالله

دسته: اشعار سید حمیدرضا برقعی | نويسنده: mobinkarim


نظرات بینندگان:
محمدرضا یکه فلاح گفته:

سلام مبین جان شعرهایت را خواندم لذت بردم خوب بود هم از نظر محتوا وهم وزنی امیدوارم موفق باشید اگر اجازه بدهید در روزهای آینده مطالبی درقالب نثر برایت ارسال کنم

نصرالدین کریمی گفته:

سلام علیکم خوشحال خواهیم شد اگر مدد فرمایید یا علی مدد

محمدرضا یکه فلاح گفته:

به نام حضرت دوست که هر چه داریم از لطف و کرم اوست با عرض ارادت به آستان ملکوتی حضرت ابالفضل العباس علیه اسلام اسوه شجاعت و مظهر وفاداری وبزرگ پرچم دار حماسه کربلاوبا استعانت از خداوند بزرگ برگ ناچیزی از دفتر سترگ شخصیت عظیم و الهی حضرت عباس را با قلم قاصر و نفس گناه کار حقیر ورق خواهیم زد باشد که از الطاف بی کران حضرتش بهره مند شویم

ای ابالفضل چرا با ما سخن نمیگویی
با ما سخن بگو اما نه از تشنگیت ونه از ناله و فریاد های العطش کودکان ونه از مویه های زنان حرم نه از رجز خوانی دشمنان زبون و خوار که اینها همه را شنیده ایم از آب و مشک و فرات هم شنیده ایم از تیر در چشم و دستان درعلقمه هم شنیده ایم ما تنهایی برادر و فریاد ادرک یا اخی را شنیده ایم ما الان انکسرت ظهری را شنیده ایم ما سرهای بریده بر روی نی را شنیده ایم همه را میدانیم
اما نمیدانیم عباس شدن و عباس ماندن چگونه است ای عباس تمام دورانها با ما حرف بزن


ارسال نظر

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

آمار

  • 0
  • 151
  • 158
  • 211,559
No Image No Image