غمت آتش زده بر جانم ای دوست
نشانده ماتمی بــر خوانم ای دوست
خیالت برده مـــــــا را طاقت و تاب
شبی گردد شوی مهمانم ای دوست
************************************
جانِ من غمگین ز هجران تا به کی
سینه ام سنگـــین زهجران تا به کی
مــن به امید وصــــــــالت زنده ام
دل بخون چرکین زهجران تا به کی
*************************************
عالَمی گِرد وجودت، من ز تو شرمنده ام
دیده ام تــــار و تــــویی نور فروزاننده ام
از سرشکم در فراقت رودها جاری کـنم
دارویِ درمان تویی، من از همه درمانده ام
**************************************
نصرالدین کریمی (مُبین) از زیاران
دسته: