صبر ما آمد بسر از انتظار
گشته ایم خونین جگر از انتظار
دیده ی خوبان شده خونین ز بس
رخ ز هجران کرده تر از انتظار
دل دمادم حالتش بدتر شود
زخم ما هم بیشتر از انتظار
شورشی افتاده در این مهر و ماه
فتنه ها دور قمر از انتظار
حق مطلق شد نهان باطل ولی
گوش عالم کرده کر از انتظار
گشته ام رنجور از ظلمت خدا
میرسد آیا سحر از انتظار
صبح گر مومن پی رزقم به شام
گشته ام کافر دگر از انتظار
چشم در راهم تو را ای بهترین
کی شود پایان سفر از انتظار
درقدوم نازنیت گوهر جانم نثار
هر زمان آیی بدر از انتظار
ای« مبین » این داغ هجران عاقبت
میکند جانت بدر از انتظار
نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران
وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
دسته: