No Image
خوش آمديد!
غصه جانسوز تو دارم پيوند ثابت

من میروم و غصه ی جانسوزِ تو دارم

بودی تو علی (ع) جان، همه ی دار و ندارم

بعد از من علی (ع)، چاه شود مونس و یارت

ای عشق خدا، من به خدایت بسپارم

ای فاتح خیبر، که چنین زار و ملولی

آرام بگیر، ای همه آرام و قرارم

این اشک تو، آتش زندم حضرت مولا

این زخم، دگر می کند آن چاره کارم

مظلوم تر از تو، نبود در همه عالم

زین روست که من در غم تو، زار و نزارم

من غیر محبت، ز تو ای ماه ندیدم

عشق تو به جان میخرم، ای یار و نگارم

گفتم محکی تا بزنم بر دل ریشم

خونم به رهت ریخت  وَ افزود عیارم

ای دست خدا، بست دو دست تو پیمبر

اشک تو زند آتش و بُردست قرارم

من طاقت اشک تو ندارم مددی کن

از داغ فراق و غم تو، اشک ببارم

در وصل تو گفتم که غمی نیست «مبینا»

تاراج خزان آمد و بَد گشت بهارم

 

نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران/چهارشنبه سیزدهم فروردین ماه ۱۳۹۳

 

وزن شعر:  مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن

دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim


ارسال نظر

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

آمار

  • 0
  • 173
  • 592
  • 213,974
No Image No Image