No Image
خوش آمديد!
بساط عاشقی پيوند ثابت


بیا ای دست دست حق، برون کن تیرم از دیده

همان چشمی که چشم دشمن از بیمش نخوابیده

دو دستم شد یکی قاب و در او یک عکس کوچک بود

به من لبخند می زد غنچه با لب های خشکیده

به دور خیمه ای گشتم که در آن خیمه زینب بود

منم ماهی که شب دُور سر خورشید گردیده

جدا دست و دو تا فرق و تهی مشک و به چشمم تیر

ببین عاشق برای تو بساط عاشقی چیده

به هر سمتی که می غلتم فروتر می رود پیکان

شده عباس، یاسی که لباس از خار پوشیده

علی انسانی

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

دسته: گلچین شعر | نويسنده: mobinkarim


ارسال نظر

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

آمار

  • 0
  • 171
  • 592
  • 213,972
No Image No Image