مادرم، چشم و چراغ خانه ام
روشنی بخش دل و کاشانه ام
ای نگاهت ، روشنای دیده ام
خنده ات، آرامش اندیشه ام
ای که آغوش تو، آغوش خدا
مهر تو، چون رحمتش بی انتها
ای نوازش های تو، آرام جان
می نماید جسم و جان را پر توان
درد دل با تو، برد درد مرا
گفته هایت می کند آن را دوا
ای که میریزد شکر از خنده ات
مهربانی میشود شرمنده ات
مادرم، آسایشم مدیون تو
این دل دیوانه ام، مجنون تو
کی توانم مهر تو، جبران کنم
یا تو را از کار خود، شادان کنم
نصرالدین کریمی (مبین)
روز مادر سال ۱۴۰۰
نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...
|