No Image
خوش آمديد!
نظر اسلام درباره شانس و اقبال پيوند ثابت

پرسش از شما، پاسخ از استاد مطهری/۲نظر اسلام درباره شانس و اقبال/ آیا «چشم زخم» واقعیت دارد

خداوند احدی را خوشبخت بالذات و بدبخت بالذات نیافریده است، گلیم بخت هر کس، همان صفحه روح و آیینه قلب خود اوست، این صفحه هم قابل سفید شدن و صیقل یافتن و هم قابل سیاه شدن و تکدر یافتن است.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری یکی از موفق‌ترین اندیشمندان اسلامی بود که با روحیات و نیازهای روحی و فکری جوانان آشنا بود و چون زبان نسل جوان را می‌دانست و می‌فهمید، پیام این نسل را می‌شنید و متناسب با نیازهای جوانان به موقع و به جا به وسیله آثار ارزشمندش با آنان ارتباط ایجاد می‌کرد.

استاد مطهری با اشاره به این سخن آموزنده امیرالمؤمنین (ع) که می‌فرماید: «اگر ذهن جوانان ما با مطالب حق پر نشود، با مطالب ناحق پر خواهد شد»، تمام سعی و کوشش خود را کرد تا جوانان را با حقایق اسلام آشنا سازد.

به مناسبت سی و چهارمین سالگرد شهادت این استاد بزرگوار بر آن شدیم، با استفاده از کتاب «چشمه سار مطهر، پرسش‌های شما و پاسخ‌های استاد مطهری» تألیف حجت‌الاسلام حمید احمدی جلفایی نگاهی اجمالی به برخی از مباحث آموزنده استاد شهید بیاندازیم که خواندن این مطالب خالی از لطف نیست:

* مسئله بخت و اقبال و یا شانس تا چه اندازه از نظر اسلام، واقعیت دارد؟

– کسانی که هیچ گونه واقع‌بینی در آن‌ها نیست و با وهم و خیال، قضایا را بخواهند حل کنند، خیال می‌کنند یگانه چیزی که باید به کمک و یاری آدمی بیاید و به او ظفر و موفقیت بدهد، بخت و تصادف است؛ گمان می‌کنند هر کسی با یک بخت و شانس مخصوص، به دنیا آمده است، اگر خوشبخت به دنیا آمده باشد هیچ چیز نمی‌تواند او را بدبخت کند، او برود راحت بخوابد که بخت و اقبالش بیدار است؛ و اما اگر بدبخت و بدشانس به دنیا آمده باشد هیچ چیز قادر نخواهد بود او را خوشبخت سازد، نه علم، نه ایمان، نه عمل، نه اخلاق و ملکات فاضله، به هر راه راست و صراط مستقیم که قدم بگذارد آن بخت بد و سیاه، مانند سایه همراه اوست، نمی‌گذارد به نتیجه برسد.

بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد/ یا سقف فرود آید و یا قبله کج آید

به گمان این اشخاص هیچ قدرتی در جهان، قادر نیست که خوشبخت را بدبخت و بدبخت را خوشبخت کند، زیرا:

گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه/ به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد

این، یک طرز تفکر است در میان بسیاری از مردم که متأسفانه شیوع دارد، بدیهی است که اگر بشر اندکی واقع بین باشد و روابط علی و معلولی حوادث و قضایای عالم را درک کند، اگر اندکی در مسایل جهان علمی فکر کند، اگر کمی عقل و اندیشه خود را به کمک بخواهد، می‌فهمد که مسئله شانس و بخت، یک خیال و یک واهمه شیطانی بیش نیست، نه عقل مسئله شانس و بخت را به رسمیت می‌شناسد و نه دین.

خداوند احدی را خوشبخت بالذات و بدبخت بالذات نیافریده گلیم بخت هیچ کس نه آنچنان سفید بافته شده است که قابل سیاه شدن نباشد و نه آنچنان سیاه بافته شده است که قابل سفید شدن نباشد، گلیم بخت هر کس، همان صفحه روح و آیینه قلب خود اوست، این صفحه هم قابل سفید شدن و صیقل یافتن است و هم قابل سیاه شدن و تکدر یافتن.

علم و معرفت، ایمان و تقوا، مداومت بر عمل صالح، این صفحه را سفید و صیقلی و نورانی می‌کند؛ جهل و خرافات و تعصبات و فسق و فجور، آن را سیاه و تاریک می‌سازد، قرآن مجید در سوره دهر می‌فرماید: «ما بشر را آفریدیم از نطفه‌ای که آن نطفه ترکیبی است از استعدادات مختلف»، همه گونه استعداد در آدمی هست، همه گونه راهی به روی او در این جهان، باز است، او آزاد و مختار آفریده شده است و این خود اوست که باید راه راست را تشخیص بدهد و درست عمل کند و سقوط نکند.

*آیا «چشم زخم» در اسلام واقعیت دارد؟ و آیا آیه «وإن یکاد» واقعاً در دفع چشم زخم مؤثر است؟

– چشم زخم، اگر هم حقیقت باشد، به این معنای رایج امروز در میان ما ـ بالاخص در میان طبقه نسوان که فکر می‌کنند همه مردم، چشمشان شور است ـ‌قطعاً نیست، همان کفار جاهلیت هم به چنین چیزی قایل نبودند، بلکه معتقد بوند که یک نفر وجود دارد و احیاناً در یک شهر، ممکن است یک نفر یا دو نفر وجود داشته باشند که چنین خاصیتی در نگاه و نظر آن‌ها باشد، پس قطعاً به این شکل که همه مردم دارای چشم شور هستند و همه مردم به اصطلاح، نظر می‌کنند، نیست.

دوم؛ اگر بعضی مردم، دارای چنین خصلت و خاصیتی باشند، آیا آیه «وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم» خاصیت جلوگیری از چشم زخم دارد؟ ما تا حالا به مدرکی (حدیثی ، جمله‌ای) برخورد نکرده‌ایم که دلالت کند و بگوید: از این آیه، برای چشم زخم استفاده کنید، اینکه چشم زخم، حقیقت است یا نه، یک مسئله است (فرضاً حقیقت است ولو در بعضی از افراد) و اینکه این آیه برای دفع چشم زخم باشد مسئله دیگری است، چیزی که از طرف پیغمبر یا ائمه به ما نرسیده باشد، از پیش خود نباید بتراشیم، نظر به اینکه روح مردم برای چنین چیزی آمادگی دارد (آن را از پیش خود ساخته‌اند).


 

نظرات[۰] | دسته: آشنايي بيشتر با دين مبين اسلام | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
خوش شانسی قسمت دوم پيوند ثابت

مجله  پیام زن  بهمن ماه سال ۱۳۹۱ شماره ۲۵۱

خوش شانسی، توفیقی سعادت آفرین (قسمت دوم)

نگاهی به نقش شانس و توفیق در زندگی

در بخش اول این مطلب مشخص شد در اسلام چیزی به نام شانس وجود ندارد؛ اما واقعیت دیگری به چشم می خورد که مشکل گشای بسیاری از ابهامات درباره ی اعتقاد به شانس است، که «توفیق» نام دارد.

گاه فردی کاری را که در انتظار اطرافیان باید طی چندین روز انجام دهد، در فاصله ی کوتاهی و به طور اعجاب آوری انجام می دهد؛ به طوری که هر کس می فهمد یا می بیند، ناخودآگاه به شانس ربط می دهد و می گوید: «عجب آدم خوش شانسی است!» این گونه موارد در زندگی بسیاری اتفاق افتاده و حکایت از واقعیتی به نام «توفیق» دارد؛ آن جا که خداوند در چارچوب علت و معلول نظر لطف به بنده ی مطیع خود می کند و سختی های او را برطرف می سازد. «ثم السبیل یسَّره؛ سپس راه را بر او آسان کرد.» (عبس، آیه ی۲۰)

انسانی که به تعهدات دینی خود پای بند است و به آن ها عمل می کند و صد البته از علل ظاهری موفقیت و رموز آن نیز غفلت نمی ورزد، توفیق نصیب او می شود. گاه دعای خیر پدر و مادری یا مظلوم و ستم دیده ای و یا بنده ی صالح و شایسته ای توفیقی چنان درخشان به فردی می دهد که چونان آبشاری ریزان از او خیر صادر می شود.

در برابر توفیق، بی توفیقی یا «خذلان» است. در عرصه ی توفیق، با هر عمل عبادی قلب انسان آمادگی بیش تری برای کارهای نیک می یابد؛ زیرا خداوند فرشتگانی را بر وی گمارده، که اعمال صالح را به او الهام می کنند و راه را بر وسوسه های شیطان می بندند. اما در بی توفیقی یا خذلان با هر گناه و معصیتی، شیاطین بر فرشتگان مسلط می شوند و او را به خطا و انحراف کشانده، نسبت به امور عبادی بی میل می کنند.

ریشه های توفیق در زندگی

برخی با رنگ و لعاب مذهبی آرزوی توفیق می کنند، ولی برای رسیدن به خواسته ی خود هیچ کوششی نمی کنند. آنان در پاسخ به نبودشان در محافل مذهبی و معنوی و یا عدم کمک به امور خیر تنها می گویند: توفیق نداریم!

امام علی بن موسی الرضا(ع) درباره ی این افراد می فرمایند: «من سأل الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهزأ بنفسه؛ کسی که از خداوند توفیق بخواهد ولی هیچ کوشش جدی نداشته باشد، همانا خود را مسخره کرده است.» (مجلسی،۱۴۰۴، ج۷۵، ص۳۶۵) علاوه بر «فعل»، «فکر» نیز باعث فراهم شدن توفیق در زندگی است، چنان که علی(ع) می فرمایند: «من حسنت نیته امده التوفیق؛ کسی که نیت او نیکو باشد، توفیق او استمرار می یابد.» (تمیمی، ۱۳۶۶، ۱۵۳)

گرچه بزرگان ما در گفتار و رفتار خود پیوسته از خداوند توفیق می خواهند و در لابه لای سخنان خویش می گویند: «من الله التوفیق». دعا و درخواست از خداوند (اللهم ارزقنا توفیق الطاعه…) نیز خود نوعی تلاش برای کسب توفیق در زندگی برای سعادت و رستگاری است. «التوفیق اقبال» توفیق (مهیا بودن اسباب کار خیر برای فردی) روآوردن بخت و سعادت است و یا «بالطّاعه یکون الاقبال» اقبال و بخت بلند با طاعت و فرمانبری از خداوند فراهم می شود.

اگر دنیا به کسی رو کند، بی آن که در مسیر بندگی پروردگار خویش باشد، «اقبال» نیست؛ بلکه «وبال» است. رسول اکرم(ص) می فرمایند: «الشقی من شقی فی بطن امّه و السّعید من سعد فی بطن امّه؛ بدبخت کسی است که در رحم مادر گرفتار شقاوت شود؛ و خوش بخت کسی است که در شکم مادر سعادت مند باشد.» (مجلسی، ۱۴۰۴، ج۳، ص۴۴) برخی با شنیدن این روایت مجبور بودن در دنیا و نبود اختیار و اراده در انتخاب را مطرح می کنند و می گویند چون سرنوشت و فرجام یا عاقبت کار هر کسی در شکم مادر رقم زده شده است؛ پس تحصیل، تلاش و تدبیر یا احتیاط و مراقبت و مواظبت در زندگی هیچ تأثیری در سرنوشت ندارد و انسان باید به تقدیر تن دهد و تسلیم باشد.

با مروری دوباره بر این روایت و دیگر سخنان معصومان(ع) مشخص می شود:

*یکی از قواعد قطعی و خدشه ناپذیری که همانند «اصول» در زندگی انسان هاست، موضوع «اراده و انتخاب» است. زیرا در غیر این صورت بسیاری از بنیان های فکری- اعتقادی فرو می ریزد و آواری از لرزش ها و لغزش های روانی و شخصیتی ایجاد می شود.

*روایت رسول خدا(ص) اهمیت دوران بارداری و نقش پررنگ مادر را به تصویر می کشاند تا همه بدانند، ریشه های شخصیتی هر فردی در شکم مادر پی ریزی می شود. مادر از نظر رفتاری، گفتاری، اخلاقی، اعتقادی و حتی نوع تفکر در شخصیت فرزند خویش تأثیرگذار است.

خوش شانسی راستین در زندگی

در باور برخی خوش شانسی راستین و واقعی، نه در قدرت و شهرت است، نه فرزند و عیال و ثروت، بلکه «فرصت» است؛ فرصت طلایی که باید آن را شناخت و قدر و قیمتش را نگاه داشت. «رهبران بزرگ به نظر برخی از افراد، آدم های خوش شانسی هستند؛ اما آن ها در اثر بصیرت، شانس را می آفرینند.» در یک نگاه هوش مندانه، «شانس» یعنی فرصت؛ و «خوش شانسی» یعنی شناسایی فرصت های پیش رو و تصمیم های سازنده و به هنگام در حوادث روبه رو. برای این که بتوان به فرصت های طلایی دست پیدا کرد، باید نکات ذیل را مد نظر داشت:

زیرکی و هوش مندی در زندگی

«زیرکی» و «هوش مندی» ویژگی افراد دقیق و داناست و محصول دانش و تجربه های آن هاست. رسول خدا(ص) با نگاه نورانی خویش ویژگی های والای زیرکان را این گونه بیان می فرمودند: «ای اباذر! خردمند و زیرک کسی است که نفس خود را به عبادت و پرستش خدا خوار و ذلیل گرداند و برای پس از حیات دنیوی خویش کار و کوشش بسیار نماید. نادان و کم خرد کسی است که خواسته های خود را از خدا، آرزوهای باطل و بیهوده قرار دهد و تنها به هواها و هوس های زودگذر زندگی مشغول باشد.»

اصلاح نگاه به خود و خلقت

جهان بازتابی از خود ماست؛ وقتی خود را دوست داریم، همه را دوست می داریم و آن گاه که از خویش بیزاریم، به هیچ کس عشق نمی ورزیم. گام دوم خوش شانسی در زندگی آن است که همیشه از خود به خوبی یاد کرده و از کلمات زیبا و دل پذیر در سخنان خویش استفاده کنیم. با نگاهی به موفقیت های گذشته و توان مندی های امروزمان، زندگی را مطلوب و مورد علاقه ی خود بدانیم. تصویر جالب و دل نشین از خویشتن و پدیده های اطراف موجب می شود که جهان به نظر ما دوست داشتنی و مورد علاقه ی قلبی گردد.

توجه به زمان حال

روزهای زیبای زندگی با ایام شیرین کودکی آغاز می شود که در آن بی خبر از گذشته و بی توجه به آینده، تنها در «زمان حال» زندگی می کنیم. بی هیچ دلهره نسبت به آینده، شاد و شادمان به دنیای اطراف خود می نگریم. اما گاه بی اعتنا به «حال»، تنها در «آینده» زندگی می کنیم و به جای درک لحظه های جاری و جالب امروز، به فردا می اندیشیم.

خوش بینی و مثبت نگری

به هر چیزی که فکر کنیم به طرف آن کشیده می شویم، گر چه آن ها افکار مطلوب نباشند. مسیر حرکت ذهن همیشه به سوی تفکرات است، نه در جهت گریز از آن. در این میان تفکرِ مثبت، سازنده است و صاحبان آن تنها به موارد مطلوب می اندیشند و به سوی آن اهداف و دیدگاه ها کشیده می شوند. پس همیشه به آنچه می خواهیم، فکر کنیم و تفکرمان پر از آرامش، آسایش روحی و جسمی باشد، تا خوش شانسی واقعی نصیب ما شود.

از دست ندادن اهداف و آرمان های زندگی

هدف آن چیزی است که ما را همیشه در حرکت، تلاش و جوشش نگه می دارد و زندگی را همراه با نشاط و پویایی در آینه ی اندیشه ی مان ترسیم می سازد. انسان های هدف مند با امید و اطمینان نسبت به آینده، زندگی خویش را سپری می کنند و گاه در سخت ترین شرایط با روحی سرشار از امید و عشق، لحظه ای از آرمان های خود دست برنداشته اند.

خود بودن در زندگی

هر فردی سه شخصیت دارد: شخصیتی که «نشان می دهد»؛ شخصیتی که «واقعاً دارد» و شخصیتی که «خیال می کند دارد». در یک نگاه، خوش شانسی واقعی برای کسانی است که حقایق پایدار و ماندگار زندگی را درک کنند؛ و به خوبی از ایفای نقش، دورویی، ریا و یا فریب پرهیز می کنند. چنین افرادی هرگز برای لحظه ای هم در اضطراب رسوایی و دل مشغولی های بی آبرویی به سر نمی برند؛ زیرا همیشه «خود» هستند، بدون چهره ای ظاهری همراه با رنگ و نیرنگ و چهره ای باطنی آمیخته با دروغ و ریا!

صمیمی بودن با اطرافیان

ارتباط با دوستان و اطرافیان و عموم مردم، پس از تولد و ارتباط با پدر و مادر، بیش ترین سهم را در شخصیت ما ایفا می کند و باعث خوش بختی یا خوش شانسی می شود.

بی شک شناخت «روش گفت وگو و نشست و برخاست با مردم» و در پی آن «صمیمیت، مهربانی و محبت به آنان» سهم بسیاری در رهایی از فکر مشغولی، دغدغه ی خاطر و آزردگی روحی دارد؛ و بستر مناسبی برای شادکامی و خوش شانسی فراهم می سازد. امام علی(ع) می فرمایند: «با مردم آن گونه معاشرت کنید که اگر مردید بر شما اشک ریزند و اگر زنده ماندید با اشتیاق به سوی شما آیند.» (نهج البلاغه، حکمت ۱۰)

بزرگ و باعظمت بودن

انسان های بزرگ و باعظمت، همانند کوه اند که هر چه بیش تر به آنان نزدیک شویم، عظمت شان بیش تر آشکار می شود. اما افراد کوچک و حقیر، چونان سرابند که هرگاه به آنان نزدیک شویم، به گونه ای سریع، حقارت خود را نمایان می کنند.

بی نیازترین مردم

بهره مندی از مال و دارایی و مصون ماندن از فقر و تهیدستی، برداشت ابتدایی نسبت به «غنا و بی نیازی» است که برای انسان های فهیم و بصیر، پلکان آرامش روحانی و آسایش جسمانی است؛ چنان که رسول خدا(ص) می فرمایند: «نعم العون علی تقوی الله الغنی؛ غنا و دارایی کمک کار خوبی برای تقوا و پرهیزگاری است.» (الکلینی، ۱۳۶۵، ج۵، ص۷۱)

اما عالی ترین راه کار دست یابی به بی نیازی یا خوش شانسی مادی و اقتصادی، آراستگی باطنی به گنج بی پایان «قناعت» است؛ یعنی راضی بودن به امور گذرای زندگی و بسنده کردن به اندک مادیات دنیوی، که نشانه ای نورانی برای خوش شانسی واقعی است. «من قنع بما رزقه الله فهو من اغنی النّاس؛ کسی که به آنچه خداوند روزی کرده، قانع باشد، همانا او از غنی ترین مردم است.» (همان، ص۵۱ )

عقل فرصت خوش شانسی واقعی یا دست یابی به برترین های خردمندی در زندگی را به انسان می دهد، تا با تلاش جدی به عالی ترین مدارج رشد و شکوفایی عقلانی دست یابد. رسول خدا(ص) عاقل ترین افراد را بهره مندترین آنان از ابزار مدارا یعنی نرم خویی، دریادلی، رازداری، شرح صدر و شکیبایی دانسته و می فرمایند: «اعقل الناس اشدّهم مداراه الناس؛ عاقل ترین مردم بیش ترین مداراکننده با مردم است.» (صدوق، ۱۴۱۳، ج۴، ص۳۹۴) بدون شک مدارا و مدیریت داشتن، یکی از بهترین شیوه های آرامش روحی و آسایش جسمی است که بنیان خوش بختی و خوش شانسی حقیقی قلمداد می شود.

عالم ترین انسان ها

علم و دانش جلوه ی جلابخشی از مثلث شخصیت انسان هاست که همراه با «تقوا» و «جهاد» ترسیم کننده ی کمال افراد محسوب می شود و نشان روشنی از خوش شانسی در زندگی است. رسول گرامی اسلام(ص) با بینش ناب نبوی درباره ی عالم ترین مردم می فرمایند: «اعلم الناس من جمع علم الناس الی علمه؛ عالم ترین مردم کسی است که علم خود را با علم مردم جمع کند.» (همان)

صالح ترین افراد

جهان هستی بر اساس «صلح و رستگاری» بنا شده است، آنان که در این سرا اهل صلح باشند، از عادی بودن فراتر رفته، فقیهان و حکیمانی می شوند که سرآمد دیگران در درک و درایت می شوند. امیرمؤمنان علی(ع) درباره ی این افراد فرهیخته می فرمایند: «فقیهان و حکیمان هر گاه مکاتبه ای با هم دارند، سه چیز را مطرح می کنند که چهارمی ندارد:

۱٫کسی که هم و غم او آخرت باشد، خداوند غصه و اندوه او را درباره ی دنیا برطرف می سازد.

۲٫کسی که باطن و درون خود را اصلاح کند، پروردگار ظاهر او اصلاح می نماید.

۳٫کسی که بین خود و خداوند را اصلاح کند، خداوند بین او و مردم را اصلاح می کند.» (الکلینی، ۱۳۶۵، ج۸، ص۳۰۷)

به ما اندیشه داده اند تا کار نیک انجام دهیم؛ به ما کارهای نیک پیشنهاد شده تا به فکر فرو رویم و اندیشمند شویم. ما را انسان آفریده اند تا اعمال صالح داشته باشیم و ما را به عمل صالح امر کرده اند، تا انسان باشیم. برتر از انسان «صالح»، انسان «اصلح» است که بهره ی بیش تر و برتری از اصلاح و آبادانی در درون خویش دارد. وی از لحظه های حیات خود بهترین بهره ها را نصیب خویش می سازد که نمونه ای نورانی برای خوش شانسی ماندگار در زندگی است. رسول اکرم(ص) درباره ی این افراد می فرمایند: «اصلح الناس اصلحهم للنّاس؛ صالح ترین مردم کسی است که برای مردم صلاحیت بیش تری (در خدمت رسانی و گره گشایی) داشته باشد.» (الاربعون حدیثاً، ص۵۶)

منابع:

– قرآن کریم.

– نهج البلاغه.

– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، الوفاء، بیروت، لبنان، ۱۴۰۴ه.

– تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ق.

– شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، جامعه ی مدرسین، قم، ۱۴۱۳ه.

– الکلینی، ثقه الاسلام، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵ه.

کلمات کلیدی:

شانس

 

توفیق

 

خوش‌شانسی

زندگی

 

خدا

 

توفیق سعادت آفرین

مادر

 

خداوند

نظرات[۰] | دسته: آشنايي بيشتر با دين مبين اسلام | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
شانس، سرنوشت و زندگی (قسمت اول پيوند ثابت

مجله  پیام زن  دیماه سال ۱۳۹۱ شماره ۲۵۰

شانس، سرنوشت و زندگی (قسمت اول


نگاهی به پدیده شانس و بخت و اقبال

«شانس» موضوعی فرامذهبی و فراملی است که جلوه ای بین المللی دارد و همه ی خانواده ها به گونه ای با این پدیده ی هیجان آفرین و غافل گیرکننده در ارتباط هستند. خاطرات هر یک از ما درباره ی شانس از دوران کودکی، با واژه ی «شانسی» شکل گرفته و در بزرگ سالی با «بلیت های بخت آزمایی» و در حال حاضر با امتحان کردن شانس خود در برنده شدن انبوه جوایز خیره کننده و فریب دهنده ای که رسانه ها تبلیغ می کنند.

بخت و اقبال، شانس و سرنوشت، بسته شدن بخت، طلسم افراد، چشم زخم و راه های خوش شانسی در زندگی و. .. موضوعاتی بحث برانگیز است که پس از سال های فراوان برای بسیاری هنوز بی پاسخ مانده است. گرچه برخی با اظهارنظرهای خود سعی در برطرف کردن این شبهات داشته اند؛ اما انگیزه ی نگارش این نوشتار پاسخ گویی به این پرسش ها و اظهارنظرهاست.

شانس چیست؟

«شانس» واژه ای فرانسوی به معنای «بخت»، «طالع» و «اقبال» است و حادثه یا پیشامدی بدون علت ظاهری، به صورت «اتفاق» یا «تصادف» است که هرگاه به نفع کسی باشد، او را به «اوج خوش بختی» می رساند و اگر به زیان فردی باشد، وی را به «خاک سیاه» می نشاند. شانس چنان جاذبه ای دارد که از کودکان کم سن و سال تا افراد باسواد و بزرگ سال را در برمی گیرد و برای دست یابی به آن وادار به کارهایی خاص می کند، همانند پناه بردن به نعل اسب، پیداکردن خرده آینه، رد نشدن از زیر نردبان و یا پرهیز از عدد سیزده و گربه ی سیاه!

آنان که باوری عمیق نسبت به شانس و اقبال دارند، تدبیر و حتی عقل و خرد خداداد را دوم قرار می دهند و «شانس و طالع» را مقدم می دانند! آنان در ناکامی ها همیشه با «سرشت و سرنوشت» خود درگیری دارند و «قسمت و تقدیر» و اراده ای برتر از تدبیر انسان را دلیل کام یابی ها و ناکامی های خود می دانند. آنان خود را از تمامی تنبلی ها و تقصیرها تبرئه کرده، بخت بد و یا نبودن شانس را علت اصلی همه چیز می دانند. از این رو نیچه معتقد است: هزار تلاش انسان به اندازه ی یک تقدیر کارساز نیست.

شانس، موضوعی غیرقابل انکار در زندگی انسان

هر کس در زندگی شاهد روی دادهایی است که به آن شانس می گوید. راز ماندگاری این اتفاق ها آن است که بدون تصور و یا دور از انتظار رخ می دهد و حیرت همه را برمی انگیزد. اما نام روی دادهایی از این دست را غیر از «شانس و اقبال» چیز دیگری می توان گذاشت؟ آیا اراده ای وجود داشته که فردی در اثر اتفاق یا شانس در رفاه و راحتی به سر برد و یا نسلی در عمق سختی ها و ناکامی ها دست و پا بزنند؟

با دیدن و شنیدن چنین اتفاقاتی بسیاری از مردم لب به سخن می گشایند و می گویند: «خوش شانس بوده اند! چه می شود کرد؟»، «خدا خواسته به آن ها داده، نخواسته به ما نداده!» یا «امان از وقتی که بخواهد بیاید و وای بر وقتی که نخواهد بیاید!»

شانس و اقبال از نظر آموزه های دینی

واژه ی شانس علاوه بر معنای بخت و اقبال یا طالع دارای دو تعریف است:

تعریف غلط و غیرمنطقی: رخ دادی که بدون هر گونه علتی ایجاد می شود، بیرون از اراده و اختیار ماست و به دور از هر گونه معیاری منطقی یا عقلانی، به یکی خیر و خوبی و شادی می بخشد و به دیگری بدی و تنگ دستی و بدبختی!

تعریف صحیح و منطقی: پیشامدی که در ظاهر بدون هر گونه علتی رخ می دهد، اما در دایره ی خواست و اراده ی الهی است. بنابر علت و معلول انجام می شود. گرچه در ظاهر علتی درک نشود. راز درستی یک تعریف و نادرستی تعریف دیگر آن است که:

* نظام هستی و آفرینش، نظام علت و معلول است. روی دادی بدون سبب رخ نمی دهد. علت ها هم دو گونه اند: پیدا و پنهان. اگر ما علتی را با چشمان خود نمی بینیم، باید با دیده ی دل بنگریم؛ زیرا بدون سبب نیست. علت همه ی علت ها هم پروردگار متعال است که «قادر» است؛ یعنی توانایی کامل دارد. «عالم» است؛ یعنی دانایی کامل دارد. «حکیم» است و بنابر حکمت و مصلحت کامل، خیر و صلاح آفریده های خود را می داند.

انسان هماره در برابر حوادث به دنبال علت آن ها برمی آید، اگر علتی ظاهری یافت، می پذیرد و آرام می شود؛ اما اگر نیافت به شانس و طالع نسبت می دهد.

در حالی که انسان های خداباور مجموعه ی هستی را در دست آفریدگاری می بینند که علت علت هاست. بدین خاطر در گفت وگوهای روزمره ی خویش برای کارهایی که می خواهند انجام دهند، پیوسته می گویند:«ان شاءالله». در پرتو این بینش توحیدی است که خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید: «وَ لا تَقولَنَّ لِشیءٍ انّی فاعلٌ ذلکَ غَداً الا أن یشاءَ اللهُ وَاذکُر رَبَّکَ اذا نَسِیتَ وَ قُل عَسَی أَن یهدِینِ ربّی لِاَقرَبَ مِن هذا رَشَداً؛ هرگز در مورد کاری نگو: من فردا آن را انجام می دهم، مگر این که خدا بخواهد و هر گاه فراموش کردی (جبران کن و) به خاطر بیاور و بگو: امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشن تر از این هدایت کند.» (کهف، آیه ۲۳ و ۲۴)

*انسان آفریده ای برتر در هستی است که دارای چندین نشانه است: عقل، اختیار، اراده و انتخاب. بنابر این بینش، محال است عملی خلاف این صفات رخ دهد و مبنای سعادت یا شقاوت فردی قرار گیرد. چنان که قرآن کریم درباره ی اختیار و انتخاب انسان می فرماید: «انّا هَدَیناهُ السَبیل امّا شاکِراً و امّا کَفُوراً؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و بپذیرد) یا ناسپاس (و رد کند).» (انسان، آیه ی۳)

شک و تردید در انجام کاری، پشیمانی پس از عملی، عذرخواهی از گفتار و رفتاری و حتی توبه و بازگشت به سوی خداوند پس از خطایی دلیل اختیار و انتخاب انسان در کارهای روزمره ی اوست.

*عمل انسان ساز است و انسان عمل ساز. جبری در عرصه ی هستی وجود ندارد که در فرجام و سرنوشت انسان تأثیرگذار باشد. هر چه هست عکس العمل افکار و افعال آدمی است حتی خراشی بر دست. قرآن می فرماید: «وَ ما أَصابَکَ مِن سَیئه فَمِن نَفسِکَ؛ هر بدی و ناراحتی که به تو می رسد از ناحیه ی خود توست.» (انسان، آیه ی ۱۷۹)

امور جبری و غیرارادی در زندگی

در نگاه برخی اموری در زندگی به چشم می خورد که اراده ی ما هیچ نقشی در ایجاد آن ها نداشته است و به طور جبری یا بنابر شانس و اقبال رخ داده است؛ همانند آن که: هیچ یک از ما اراده ای در انتخاب پدر و مادر خود نداشتیم. نقشی در گزینش منطقه ی زندگی یا موقعیت جغرافیایی خویش نداشتیم؛ و در انتخاب طبقه ی اجتماعی از نظر فقر و غنا یا فرهنگ پایین یا بالا دخالتی نداشتیم. صاحبان این بینش تمامی شکست ها را بر گردن سرنوشت و قسمت گذاشته، شِکوه و شکایت می گشایند و می گویند: خلقت من از ازل یک وصله ی ناجور بود.

اما پاسخ به این تصورات ساده است:

۱) برخی کارها در ذات خود امکان وجود ندارد و به اصطلاح «محال» است؛ نه این که خداوند توانایی انجام آن را نداشته یا نخواسته انجام دهد. یکی از این موارد انتخاب پدر و مادر، محیط و طبقه ی اجتماعی است که عملی محال است؛ زیرا در ازل موجودی نبوده تا از او نظرخواهی شود.

۲) در عالم خلقت و ماده، چنین استثناهایی اجتناب ناپذیر است و چاره ای نیست جز این که از این طریق آفرینش موجودات آغاز شود.

۳) تعداد این امور نسبت به امور ارادی و انتخابی بسیار اندک و ناچیز است. در هر ساعت چندین مورد وجود دارد که با اراده و انتخاب ما عملی می شود، که قابل مقایسه با چند استثنای یاد شده نیست. به بیان دیگر اکثریت بی شماری از کارها با انتخاب ما انجام می شود که در سرنوشت مان دخیل است.

۴) برخی از بیماری ها و ناتوانایی های وراثتی و نقص عضوها با پیش گیری هنگام بارداری یا مراقبت های خاص بهداشتی در تغذیه یا امور معنوی و عبادی قابل اصلاح است.

۵) جبران کننده هایی در این امور پیش نهاد شده است، همانند: انتخاب دوست ممتاز، همراهی با استادی فرهیخته و والا، بهره گیری از جلوه های معنوی دعا، قرائت قرآن، ذکر و راز و نیاز با خداوند مهربان، مطالعه ی آثار فاخر و بالا بردن بهره های علمی برای انجام بهتر مسئولیت های انسانی و عبادی.

۶) تلاش ها و تکاپوهایی که گاه طاقت فرساست و برای رسیدن به شرایط مطلوب زندگی تحمل می شود و انسان هایی برای رسیدن به آرمان های الهی این زحمات را به جان می خرند. پروردگار حکیم در کارنامه ی آنان اندوخته ی ارزش مندی برای آخرت چنین افرادی ثبت می کند.

۷) نمونه هایی وجود دارد که بهترین دلیل بر این مدعاست که انسان می تواند شرایط نامساعد را به نفع خود رقم زند و یا در آن سو از شرایط عالی بی بهره مانده و باعث سقوط خود شود. به دیگر سخن، محیط و منطقه یا پدر و مادر و نوع طبقه ی اجتماعی «مؤثر» هستند؛ اما «مکمل» نیستند آنچه حرف اول و آخر را می زند، «اراده» آدمی است که بر تمامی تلخی ها و ناکامی ها فائق می آید.

نمونه ی فروزان این سخن، وجود نازنین رسول خاتم، حضرت محمد(ص) است که از نعمت پدر بی بهره بود و در خردسالی سایه ی محبت مادری را نیز از دست داد؛ اما به مقام بی مانند رسالت، نبوت و امامت رسید و «فرستاده ی خداوند» گردید.

از آن سو افرادی بودند که از دودمانی پاک و تابناک بهره مند بودند حتی پیامبرزاده و امام زاده بودند؛ اما به گمراهی کشیده شدند و سقوط کردند. فرزند حضرت نوح یا جعفر کذّاب پسر امام حسن عسگری(ع) نمونه هایی در این عرصه اند.

پس هر تفاوتی تبعیض نیست و هر مساواتی عدالت نخواهد بود، آنچه در این باره بسیار مهم است، اراده و تلاش در عبور از سختی ها و سنگلاخ هاست که شانس و اقبال حقیقی در زندگی دست یابی به این درک و دریافت است. پس خوش شانسی، یعنی شناسایی فرصت های پیش آمده و به کارگیری آن ها. به دیگر سخن، شانس به سراغ کسی می رود که به کار عقیده دارد، نه شانس. سرنوشت و بخت یک انسان در دستان خود اوست. اما مردم اشتباهات زندگی خود را روی هم می ریزند و از آن ها غولی به وجود می آورند که نامش تقدیر است.

علل گرایش چشم گیر افراد به شانس

پرسشی که برای بسیاری از افراد مطرح است آن است که اگر واقعیتی به نام شانس و اقبال و بخت وجود ندارد و این همه درباره ی غیرواقعی و تخیلی بودن آن سخن گفته شده است، پس راز گرایش چشم گیر مردم به این پدیده چیست؟ با نگاهی موشکافانه علل متعددی را می توان یافت که عبارتند از:

جهل و ناآگاهی افراد از واقعیت ها

«جهالت» و «غفلت» دو عامل ایستایی و رکود هر ملتی است که پویایی و روشن نگری را از آن می رباید و باور به کژی و خرافه ها را به جای آن می نشاند. «جهالت» ندانستن و «غفلت» دانستن و فراموش کردن است. علت سوء استفاده های اعتقادی و اقتصادی شیادان در هر عصری، بهره بردن از این عامل است. شانس، تصادف، اتفاق و یا بخت و اقبال اموری از این دست است که فریب کاران فراوانی تاکنون سودهای سرشاری از آن برده اند.

گریز از قبول مسئولیت

جامعه شناسان اعتقاد به بخت و اقبال را مربوط به کسانی می دانند که با دیدگاهی احساسی به زندگی می نگرند. آستانه ی تحمل پایین در مشکلات دارند و یا اعتماد به نفس شایانی ندارند.

در این گونه موارد، این افراد به جای روبه رو شدن با حقایق زندگی و بررسی ریشه های ناکامی، همه چیز را به گردن شانس می اندازند و خود را تبرئه می کنند؛ در حالی که خودشان می دانند که واقعیت چیست و مشکلات شان از کجا ناشی شده است.

مشاهده ی تفاوت و تبعیض در جامعه

در جوامعی که افراد از موقعیت های برابر در رقابت ها برخوردار نیستند و نوعی تفاوت یا تبعیض دیده می شود، گرایش فراوان تری به شانس، بخت و اقبال وجود دارد.

تبلیغات رسانه ها

آگهی هایی با وعده های عجیب و گاه آرزوهایی دست نیافتنی، همگی رواج اعتقاد به شانس را در پی خواهد داشت. به طور مثال، دست یابی ناگهانی به ماشین پر از پول و فقط بر اساس «شانس». امروزه حتی برای این که شانس و اقبال در ذهن کودکان تثبیت شود، اسباب بازی ها و کارتون های جذاب فراوانی تولید و عرضه می شود که اول و آخر آن چیزی جز القای واژه ی شانس بر فکر و ذهن کودک و نوجوان نیست.

ضعف ایمان

انسانِ باایمان، به جای به کارگیری ادبیاتی که نشان دهنده ی ضعف فکر و اراده و یا خوش بینی بیش از حد و غوطه ورشدن در دنیای اوهام و تخیلات است، با عباراتی چون: به مصلحت نبودن، قسمت و روزی نبودن، یا خواست خدا نبودن و. .. به خود آرامش می بخشد و از زندگی ناامید نمی شود «لَیسَ لِلانسانِ الا ما سَعَی؛ به حرکت و تلاش برای کسب موفقیت ها و کام یابی ها اقدام می کند.» (نجم، آیه ی۳۹) امام باقر(ع) هم می فرمایند: «ما من نکبهٍ تصیب الا بذنبٍ؛ هر بدبختی و بلایی که بر سر انسان می آید، به خاطر گناهان اوست.» (حر عاملی، ۱۴۰۹، ج۱۵، ص۳۰۱)

با این بینش و برداشت مشخص می شود:

*در نظام متقن و مستحکم هستی هر حادثه یا روی دادی بر اساس «علت و معلول» و «سبب و مسبب» رخ می دهد.

*اگر عملی به شانس و اقبال نسبت داده شد، بدین معنا که بدون هر گونه علتی ایجاد شده است، نشان گر جهل و نادانی به عوامل پیدا یا پنهان است؛ گر چه این عوامل در نگاه صاحبان بصیرت و بینایی همیشه پیدا و آشکارست.

*باور حادثه یا شانس یعنی روی دادی بدون سبب، نخست حکمت الهی را زیر سؤال می برد، که رخ دادی به دور از منطق انجام شده است! دیگر آن که قدرت خداوند مخدوش می شود؛ زیرا منظور مثلاً این است که حوادثی در هستی رخ می دهد که از دایره ی مدیریت و درایت الهی خارج است!

در سخن صادق آل محمد(ص) می یابیم که چه زیبا و دل ربا فرموده است: «ما من طیر یصاد الا بِتَرکِه التسبیح و ما من مال یصاب الا بِتَرک الزّکاه؛ هیچ پرنده ای نیست که صید شود، مگر با ترک کردن تسبیح خداوند؛ و هیچ مالی نیست زیان و مصیبت بیند، مگر با ترک زکات.» (الکلینی، ۱۳۶۵، ج۱۳، ص۵۰۵)

منابع:

– قرآن کریم.

– شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، آل البیت لاحیاء التراث، قم، اول، ۱۴۰۹ه.

– الکلینی، ثقه الاسلام، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵ه.

کلمات کلیدی:

شانس

بخت

اقبال

سرنوشت

بخت و اقبال

زندگی

اراده

نظرات[۰] | دسته: افزایش معلومات | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
ویژگی‌های خلقت جن از منظر قرآن و روایات پيوند ثابت

ویژگی‌های خلقت جن از منظر

قرآن و روایات

هوالحق و له الحمد

مابعدالطبیعه، موجودات مجرد و مثالی و ویژگیهای آنها از جمله مسایلی هستند که در بسیاری از موارد، در تعارض با قوای تعقلی انسان قرار می‌گیرند. لذا برخی با ردّ و انکار اشراقیات فقط به عقل بشری و دست‌آوردهای علمی آن معتقدند. یکی از موجودات مهم غیر مادی جن است. موجودی اسرارآمیز که ذهن انسان را به خود مشغول داشته است؛ آیا به راستی چنین موجودی واقعیت دارد یا اینکه قوه تخیل بشر آن را ساخته است؟ این نوشتار جهت بررسی برخی شبهات و ابهامات درباره جن و ویژگی‌های آن است، که با استفاده از آیات قرآن، روایات، تفاسیر و آرای اندیشمندان، به ابعاد مختلف این موضوع می‌پردازد.

واژگان کلیدی:

مابعدالطبیعه، جن، جان، شیطان.

طرح مسأله

امروزه تقید به ظواهر و جلوه‌های مادی، موجب شده است که بسیاری از انسانها جز به آنچه می‌بینند، اعتقاد نداشته باشند، همچنان‌که در قرآن کریم به مسأله انکار غیبب و موجودات غیبی که اعتقاد انسان‌های ظاهربین است، اشاره شده است. کفار به دلیل عدم بهره‌مندی از عقل و حکمت، بر رسول خدا (ص) خرده می‌گرفتند که چرا آنها نمی‌توانند همچون ایشان با چشم سر، عوالم غیبت و موجودات آن را مشاهده کنند و به همین بهانه با نفی این موضوعات، آن را امری خلاف قواعد طبیعی می‌دانستند. ما انسان‌ها مانند همه موجودات، دارای یک بعد جسمانی هستیم، اما با استناد به متون دینی، غیر از جهان مادّی و موجودات آلی، عوالم فرامادّی یعنی آن بخش‌هایی از جهان هستی و موجودات آن، که از حوزه ادراک حواس پنج‌گانه ظاهری ما خارج هستند نیز در کنار ما وجود دارند. جن به عنوان یکی از موجودات، از اعصار گذشته بین ملل و اقوام عالَم وجود داشته و در طی قرن‌ها در فرهنگ عموم مردم، ریشه گرفته است، اما آنچه در اذهان، درباره این موجود نامرئی وجود دارد به افسانه و خیال نزدیک‌تر است تا به واقعیت.
آیا از منظر قرآن جن واقعیت دارد؟ در صورت مثبت بودن، جن‌ها کجا زندگی می‌کنند؟ چه ویژگی‌هایی دارند؟ حیات و مرگشان چگونه است؟ آیا ابلیس فرشته است یا جن؟ آیا جن را می‌توان مشاهده کرد؟ آیا در خلقت انسان و جن تشابهی وجود دارد؟ اگر وجود دارد این وجوه تشابه چیست؟
چنین پرسش‌هایی از دیرباز مطرح بوده است، همان‌طورکه در دین اسلام و سایر فرهنگ‌ها۱ بحث وجود جن است. خداوند متعال در قرآن کریم با جدا کردن خرافه از واقعیت، عقاید و باورهای باطل درباره با جن را مردود دانسته است. این مقاله برای تعیین و تبیین ویژگی‌های جن، به جهت اجتناب از گوناگونی و تداخل تعاریف ذکر شده، به بررسی ابعاد مختلف موضوع از منظر قرآن میپردازد.

واژه جن در لغت

جن در لغت به معنی پنهان و پوشیده است و تمام مشتقات این واژه نیز بر استتار، پنهانی و پوشیدگی دلالت دارند. «جنّه» به فتح جیم، پوشیده شدن چیزی از حواس است و جن – به فتح جیم – به معنای پوشیدن و مستور کردن است. (ر.ک: راغب اصفهانی، ۱۳۶۲: ۹۸، ماده جن) به عقیده ابن اثیر، جن به جهت پوشیدگی و مخفی بودن از دیدگان، «جن» نامیده شده است، چنان‌که موجود مستور در رحم مادر را «جنین» نامیده‌اند. (ابن اثیر، ۱۳۸۳: ۱، ۳۰۷)
قلب را هم از آن جهت که ظاهر نیست و از حواس ظاهر پنهان است«جنان» گفته‌اند. «جُنَّه» هم به معنای سپر و آنچه شبیه آن باشد، آمده است و از این جهت «جُنّه» نام گرفته است که صاحب سپر و جنگجو را پنهان می‌دارد. (ر.ک: راغب اصفهانی، ۱۳۶۲: ۹۸ و ۹۹؛ طریحی، ۱۳۹۵: ۶، ۲۲۶؛ زبیدی، بی‌تا: ۹، ۱۶۳-۱۶۷؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۶، ۶۳؛ همان: ۹۵، ۳۵۲؛ ابن‌منظور، ۱۴۰۸: ۱، ۶۷۵) بعضی از تفاسیر واحد «جنّ» را «جِنّی» – مانند روم و رومـی – و جمع آن را «جِنَّه» دانسته‌اند. (ر.ک: بروسوی، ۱۴۰۵ :۱۰، ۱۸۸؛ طریحی، ۱۳۹۵: ۲، ۲۲۹)
اما «جِنَّه» اسم مصدر و به معنای جن و جنون است. همچنین این واژه به معنای فرشتگان، پریان و دیوانگی آمده است، زیرا فرشتگان و پریان نامرئی هستند و مجنون نیز به کسی می‌گویند که عقل از او پنهان گشته است. (ر.ک: راغب اصفهانی، ۱۳۶۲: ۹۸)
«جان» هم به معنای یک نوع از جن و نوعی از مار (مار سفید) آمده است. (ر.ک: راغب اصفهانی، ۱۳۶۲: ۹۹؛ فیومی، بی‌تا: ۱۳۸؛ ابن‌منظور، ۱۴۰۸: ۳، ۲۲۰) برخی «جان» را مار سفید، سیاه چشم و بی‌آزاری دانسته‌اند که اغلب در خانه‌ها یافت میشود و علت این تسمیه، شاید مخفی بودن آن باشد. (مصطفی و دیگران: ۱۴۱۸: ۱، ۱۴۱)

جن در قرآن

قرآن کریم در شانزده سوره، از جن سخن گفته است. ۲ در آیات قرآن با سه واژه «الجن»، «جانّ» و «الجنّه» به مطالبی درباره جن اشاره شده است. واژه «جن» ۲۲ بار، واژه‌ «جانّ» ۷ بار و واژه «جنّه» هم ۳ بار، مجموعاً در ۳۱ آیه آمده‌اند که در هفده آیه، جن همراه با انسان ذکر شده است. اختصاص یک سوره قرآن به نام جن و آیات متعدد در سور مختلف، نمایانگر اهمیتی است که قرآن به این موضوع داده است. با استناد به بسیاری از آیات قرآن و روایات،۳ ثابت می‌شود که وجود جن و شیطان یک پندار و توهم نیست، بلکه یک واقعیت و امری مسلم است که در برخی موارد نیز تشابهاتی با انسان دارد، چنان‌که در دیگر ادیان الاهی نیز به این موضوع پرداخته شده است. ۴ مهم‌ترین مسایلی که در ارتباط با جن در قرآن مورد بحث قرار می‌‌گیرند عبارتند از:

۱- خلقت جن

در عالم آفرینش، موجودات غیر محسوسی وجود دارند که برای ما در شرایط عادی قابل درک حسی نیستند، اما وجود آن‌ها به واسطه‌ آیات الاهی اثبات شده است، مانند روح، ملائکه، جن و… . قرآن کریم خلقت جن را چنین بیان فرموده است: «وَ لَقد خَلقنا اْلِانسانَ مِن صَلصلٍ من حماءٍ مَسنونٍ و الجآنَّ خلقنه من قَبلُ مِن نّار السَّمومِ». (حجر، ۲۶ و ۲۷)
«سموم» باد داغی است که اثر سمی دارد (راغب اصفهانی، ۱۳۶۲: ۲۴۱؛ طباطبایی، ۱۳۶۴: ۱۲، ۲۳۲) و علت اینکه آن را سموم می‌گویند این است که در «مام» بدن یعنی در منفذهای بدن وارد می‌شـود. (طبـرسی، ۱۳۴۹: ۱۳، ۱۸۲)
در آیاتی دیگر می‌خوانیم: «… خلق الانسان مِن صَلصلٍ کَالفَخّار* و خََلَقَ الجانَّ مِن مّارجٍ من نّارٍ». (رحمن، ۱۴و۱۵)
کلمه «مارج» به معنای زبانه‌ای خالص و بدون دود از آتش است. (طباطبایی، ۱۳۶۴: ۱۹، ۱۶۶؛ طبرسی، ۱۳۴۹: ۲۴، ۷۴؛ آلوسی، ۱۴۰۵: ۲۷، ۱۰۵) صاحب تفسیر روح‌البیان می‌گوید:
مذکور است که مارج، آتش است ممتزج به هوا که آن را هوای مشتعل گویند. پس جان مخلوقی است از دو عنصر آتش و هوا، آدم آفریده شده از دو عنصر آب و خاک. چون آب و خاک به هم شوند آن را طین گویند و چون هوا و آتش مختلط گردد آن را مارج خوانند. (ر.کـ: بروسوی، ۱۴۰۵: ۸،۱۴۷)
با استناد به آیات مورد بحث درباره خلقت جن، چند نکته به دست می‌آید
الف) آیات ۲۶ و ۲۷ سوره حجر بر تقدم زمانی خلقت جن بر انسان تصریح دارند، اما اینکه این مدت چه مقدار است، ظاهراً دلیل معتبری بر آن در دست نیست.
ب) جن نیز مانند انسان، موجودی دو بعدی است با این تفاوت که انسان از خاک و جن از آتش است ولی طبعاً همان‌طور که انسان دارای روح است جن نیز روح دارد و چنین موجوداتی بین روح و بدنشان تأثیرات متقابلی وجود دارد؛ یعنی اگر روح بخواهد فعالیت‌های ویژه خود را به کار گیرد، لازم است جسم در شرایط خاص بدنی باشد، چنان‌که ملاصدرا جن را مرکب از وجودی در جهان حس، وجودی در جهان غیب و تمثیل و روحی درخور جسم او که از مبدأ فعال بر وی افاضه شده، می‌داند. (صدر الدین شیرازی، ۱۳۶۳ : ۲۲۹)
در آیات قرآن، غالباً در مقابل انسان، جنّ و در مواردی جانّ به کار رفته است. درباره اینکه آیا جانّ، همان جنّ است، اقوالی مطرح شده است:
۱٫ ابن عباس می‌گوید: منظور از جانّ، پدر جنّ است، همان‌طور که آدم(ع) پـدر بشـر است. (طبرسی، ۱۳۴۹: ۹، ۲۰۱)
۲٫ منظور از جانّ نسل جنّی ابلیس و یا نوع مخصوصی از جن است. (راغب اصفهانی، ۱۳۶۲: ۹۹)
۳٫ جان همان ابلیس است. (رازی، ۱۴۱۷: ۱۹، ۱۸۰)
با استناد به آیات قرآن چنین به نظر می‌رسد که مقصود از جنّ و جانّ یکی است، زیرا در برخی آیات (حجر، ۲۷؛ رحمن، ۱۵) به خلقت جانّ اشاره شده و این خلقت، همانند خلقت جنّ در مقابل خلقت انسان قرار گرفته است و برخی از مفسرین نیز مانند علامه طباطبایی با تأکید بر نوعی ارتباط میان خلقت جنّ و خلقت جانّ، جانّ را همان جنّ و یا نوعی از انواع جنّ می‌دانند. ۵ (طباطبایی، ۱۳۶۴: ۱۲، ۲۲۴)

۲- جن یا فرشته بودن ابلیس

ابلیس اسم خاص است و یازده بار در قرآن آمده است. واژه ابلیس مشتق از «بلس»، غیر منصرف و به معنای متمرد، سرکش و رییس شیطان‌هاست. (ابنمنظور، ۱۴۰۸: ۱، ۱۴۰؛ مصطفی و دیگران، ۱۴۱۸: ۱، ۳؛ ابنفارس، ۱۴۲۲: ۱۳۷)
در تفسیر روح‌البیان از قول بغوی آمده است: «او ابلیس نامیده شد زیرا که از رحمت خدا ناامید شد». (بروسوی، ۱۴۰۵ : ۵) در معانی‌الاخبار هم از حضرت رضا‌(ع) نقل شده که فرمود:
شیطان از این جهت که از رحمت خدا بی‌نصیب ماند، ابلیس نامیده شد چون این کلمه به معنای محروم و مأیوس از رحمت خداست.
در اینکه ابلیس جنّ است یا از ملک، نیز اقوال مختلفی بیان شده است:
الف) برخی از مفسرین معتقدند ابلیس از ملائکه بوده است، زیرا استثنا در آیه‌ «فَسَجَدوا الّا ابلیسَ کان مِن الجِنّ» (کهف، ۵۰) استثنای متصل و مستثنا از جنس مستثنا‌منه است؛ یعنی ابلیس ابتدا از ملائکه بوده و به علت عدم سجده، مرتکب گناه گشته و جنّ شده است. همچنین فعل «کان» در آیه را نیز به معنای «صار» گرفته‌اند. (بیضاوی، بی‌تا: ۱، ذیل آیه ۳۳؛ رشید رضا، بی‌تا: ۱، ۲۶۵؛ نسفی، ۱۳۵۳: ۲)
ب) در مقابل، بسیاری از مفسرین با استناد به آیات و روایات معتقدند ابلیس از ملائکه نبوده، بلکه از جن بوده است. (رازی، ۱۴۱۷: ۲، ۴۴۳؛ طبرسی، ۱۳۴۹: ۱، ۱۹۱؛ میبدی، ۱۳۸۶: ۱، ۱۹۵؛ قطب، ۱۳۶۲: ۱، ۱۱۱؛ طباطبایی، ۱۳۶۴: ۱۲، ۴۵۲)
رأی این گروه به صواب نزدیک‌‌تر است زیرا:
۱٫ کسانی که معقتدند ابلیس از ملائکه است گفته‌اند خداوند در آیه «فسجدوا الا ابلیس» (بقره،۳۴) ابلیس را از فرشتگان استثنا نموده و چون استثنا ظهور در اتصال دارد بنابراین ابلیس از فرشتگان است، اما با توجه به قرینه موجود در این آیه، استثنا منقطع است و ابلیس نمی‌تواند از فرشتگان باشد و در آیه «کان من الجن» (کهف،۵۰) هم تصریح شده که ابلیس، از جنّ بوده است. همچنین این گروه با استناد به «اسجدوا لآدم» می‌گویند اگر ابلیس از جنس ملائکه نبود مشمول امر الاهی نمی‌شد و به جهت خودداری از سجده کردن، متمرد و سرکش به شمار نمی‌رفت، اما در پاسخ می‌توان گفت، ابلیس در این امر از باب غلبه داخل شده، زیرا با ملائکه همنشینی داشته است و این دلیل نمی‌شود که او از جنس ملائکه باشد هم‌چنان که امام فخر رازی می‌گوید: فرشته به حسب لغت، جنّ نامیده می‌شود، امّا به حسب عرف، جن به غیر ملائکه اختصاص دارد. (رازی، ۱۴۱۷: ۲، ۴۴۳)
۲٫ ابلیس دارای اولاد و ذریه است و فرشتگان دارای فرزند نیستند، و خداوند می‌فرماید: چرا او (ابلیس) و فرزندانش را که دشمنان شمایند دوستان خود می‌گیرید. (کهف، ۵۰)
۳٫ ابلیس از جنس آتش است (اعراف، ۱۲) در حالی‌که ملائکه از جنس نورند. (ر.ک: مجلسی، ۱۴۰۳: ۱۱، ۱۰۲)
۴٫ ملائکه، رسولان الاهی و لزوماً معصوم هستند. (انبیاء، ۲۶؛ فاطر، ۱؛ تحریم، ۶) پس وقتی ابلیس گناه می‌کند معصوم نیست و در نتیجه از ملائکه نیست.
۵٫ برخی روایاتی بر جنّ بودن ابلیس تصریح دارند، مانند سخن رسول خدا(ص) که به شمعون فرمود:
تو دشمنانی از جن و انسان داری که پیوسته تعقیبت می‌کنند و با تو پیکار می‌نمایند تا دینت را بربایند…، اما دشمنان از جن، پس ابلیس است و سپاهیانش. (حرانی، ۱۳۶۷: ۲۶)
از امام صادق(ع) نیز روایت شده که فرمود:
ملائکه می‌پنداشتند شیطان از آنهاست (در صورتی که از جن بود) ولی در علم خدا از آنها نبود تا به سبب حمیت و تعصب، باطن خود را اظهار کرد و گفت: مرا از آتش آفریده‌ای و انسان را از خاک خلق نموده‌ای. (کلینی، ۱۴۰۵: ۲، ۳۰۸)

۳- مکلف بودن جن

وجود دو سوره انسان و جن در قرآن نمایان‌گر اهمیت و ویژگی خاص این دو موجود و تمایز آنها از سایر مخلوقات الاهی است و آنچه این دو را متمایز ساخته، مسأله تکلیف است. طبق آیات سوره الرحمن، جن و انس، دو موجود پرارزش (ثقلان) هستند که به آنها وعده‌ برپایی قیامت و حسابرسی در آن روز داده شده است. این سوره بیش از سی بار با آیه «فبأَی ءالآء ربکما تکذبان» جن و انس را پس از ذکر نعمت‌ها و عذاب‌های دنیا و آخرت، خطاب می‌کند که نشان می‌دهد دنیا و آخرت و پاداش و عقاب برای هر دو می‌باشد.
بر اساس آیات قرآن جن نیز مانند انسان مکلف و مختار و در مقابل اعمال خویش مسؤول است، چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (ذاریات، ۵۶) هدف از آفرینش جن عبادت و اطاعت پروردگار می‌باشد و حقیقت عبادت این است که مخلوق، خود را در مقام ذلّت و عبودیت واداشته، رو به سوی مقام ربوبیت آورد، در مسیر خواست و اراده الاهی گام نهد، روح و جسم را به او بسپارد و تسلیم مطلق در برابر ذات او باشد. در خصوص اینکه جنّ‌ها چگونه عبادت می‌کنند و آیا مسلمین آنها همانند انسان‌های مسلمان عمل می‌کنند و یا اینکه عبادت ایشان به نحوه دیگری است، ظاهراً دلیلی نقلی در دست نیست اما از آنجا که آنها همراه انسان مورد امر الاهی قرار گرفته و مکلف به عبادت‌اند و از طرفی بنابر آنچه خواهد آمد آنها نیز دارای پیامبرانی هستند و پیامبر اسلام(ص) پیامبر طایفه جن نیز می‌باشد، به نظر می‌رسد عبادت آنها همچون انسان‌ها به تناسب نوع خلقت و عالَم حیاتشان باشد.

۴- پیامبران جن

جن نیز مانند انسان موجودی انتخاب‌گر است که بر سر دو راهی قرار می‌گیرد، بنابراین، برای انتخاب راه صحیح نیازمند پیامبرانی است که راه راست و مسیر هدایت را به او نشان دهند.
در روز قیامت خطاب به جن و انس گفته می‌شود: «یمعشَر الجنِّ و الانسِ ألَم یَأتِکم رسلُ‏ مِنکم یَقُصّون عَلیکُم ءایتی …». (انعام، ۱۳۰) با استناد به این آیه مشخص می‌گردد که جنّ‌ها با بهره‌مندی از قدرت شعور در قبال اعمال خویش مسئوول هستند و مورد بازخواست قرار می‌گیرند؛ بنابراین باید مانند انسان‌ها به وسیله پیامبر یا وصی او به تکالیف خود آگاه گردند تا در صحنه قیامت پاسخگوی اعمال خود باشند. برخی از مفسرین معتقدند این آیه بر آمدن پیامبرانی از جنس جن و انس تصریح دارد (طباطبایی، ۱۳۶۴: ۷، ۴۸۸) و برخی دیگر خطاب آیه را متوجه جن و انس دانسته‌اند و علت اینکه در قرآن درباره پیامبرانی از جن سخن آمده، در حالی‌که پیامبران انسان هستند این است که جانب انسان را غلبه داده است. (طبرسی، ۱۳۴۹: ۸، ۲۱۶؛ میرزا خسروانی، بی‌تا: ۳، ۱۶۲) از طرف دیگر با توجه به آیاتی از سوره جن (۱۳-۲۸) معلوم می‌گردد که قرآن و تعالیم اسلام برای جنّ و انس است و مانعی ندارد که رسولان و نمایندگانی از خود آنها از طـرف پیامبـر(ص) مأمـور دعـوت آنان بوده باشند. (مکارم شیرازی و دیگران، ۱۳۷۶: ۱، ۴۴۲؛ همان: ۲، ۳۸۲) برخی از آیات، اعتقاد جنّ‌ها به دیگر پیامبران اولواالعزم را بیان می‌کنند، مانند آیه «قالوا یقَومَنا إنا سَمِعنا کُتبا أنزِلَ مِن بَعدِ مُوسی مصدِّقاً لِما بَینََ یدیه یَهدی إلی الحَقِّ و إلی طَریقٍ مُستقیمٍ». (احقاف، ۳۱) منظور از کتاب نازل شده بعد از موسی(ع) قرآن کریم است که تورات و کتب آسمانی پیشین را تصدیق می‌کند و جنّ‌ها به دین موسی(ع) و کتاب او ایمان داشتند. در آیاتی از سوره‌های نمل (۱۷ و ۳۹) و سبأ (۱۲) به داستان حضرت سلیمان(ع) و جنّ‌هایی که تحت فرمان او بودند اشاره شده است. بنابراین، جنّ هم مانند انسان، مکلّف است و باید به تکالیف خود آگاه گردد؛ به همین جهت آنها نه فقط به پیامبران اولواالعزم و کتب آنها ایمان داشتند بلکه با استفاده از تعالیم پیامبران، به وظایف خود عمل می‌کردند.

۵- ایمان و کفر جن

آیا جنّ نیز مانند انسان، مؤمن یا کافر است؟ در پاسخ باید گفت با توجه به اختیار و تکلیف جنّ و ارسال پیامبران، مسأله ایمان و کفر آنها نیز مطرح می‌گردد.
با استناد به آیات قرآن جنّ‌ها نیز مانند انسان، مؤمن و کافر دارند؛ بعضی صالح، تابع و امین وحی و برخی فاسد که به مخالفت با پیامبر(ص) می‌پرداختند. طایفه‌ای از آنها قرآن را شنیدند و از این جهت که به خیر و صلاح، هدایت می‌کند به آن ایمان آوردند:
«… انّا سَمِعنا قُرءانا عَجبا * یَهدی إلی الرّشدِ فَآمنّا بهِ و لَن نُشرِکَ بِربّنا أحداً». (جن، ۱و۲)
این آیه می‌رساند که پیامبر(ص) به سوی جنّ و انس مبعوث بودند و جنّ‌ها هم عاقل، آشنا به لغت عرب، دانا و تمیز دهنده بین معجزه و غیر معجزه بودند. آنها به سوی قوم خود رفتند و ایشان را به اسلام دعوت کردند و از اعجاز قرآن خبر دادند، زیرا کلام بندگان تعجّب‌آور و شگفت‌انگیز نیست. جمله «و لن نشرک بربنا احدا» هم ایمان آنها به قرآن را تأکید می‌کند و می‌فهماند که ایمان آنها به قرآن همان ایمان به خدایی است که قرآن را نازل کرده است، یعنی ابداً احدی را شریک خدا نمی‌گیرند.
ادامه آیات در سوره جنّ (۱۱-۱۵) به آیین خاص طوایف مختلف جن اشاره دارد که هر یک برای خویش راهی برمی‌گزینند: «وَ اِنّا مِنّا الصلِحونَ و مِنّا دونَ ذلک کنّا طَرآئقَ قَدَداً». (جن، ۱۱)
کلمه‌ «دون» – در اینجا – به معنای «غیر» است، یعنی بعضی از ما صالح‌اند و بعضی دیگر غیر صالح و مراد از «دون ذلک» رتبه‌ای پایین‌تر و نزدیک‌ به صالحان است (طبرسی، ۱۳۴۹: ۱۰، ۳۷۱) و عبارت «کنّا طرائقَ قَدَداً» بر تفرقه و تشتت دلالت دارد. «طرائق» جمع طریقه و به معنای روش‌هایی است که به آنها عمل شده باشد. کلمه «قدد» هم جمع «قده»، از مصدر «قد» و به معنای قطعه است. (طباطبایی، ۱۳۶۴: ۲۰، ۶۸) بعضی از مفسرین گفته‌اند «طرائق قدداً» اگر به نصب خوانده می‌شود به خاطر ظرفیت است و حرف «فی» در تقدیر است و در حقیقت «فی طرائق قدداً» بوده است یعنی در مذاهب متفرق. (آلوسی بغدادی، ۱۴۰۵: ۲۹، ۸۸) و بعضی دیگر گفته‌اند نصب آن به خاطر حذف مضاف است و تقدیر آن «ذوی طرائق قدداً» یعنی صاحبان راه‌های متفـرق است. (زمخشری، بی‌تا: ۴، ۶۲۷) و معنای آیه این است که بعضی از ما صالحان بالطبع هستند و بعضی غیر صالح‌اند و ما در مذاهب مختلف بودیم.
آیه دیگر «و اَنّا مِنّا المُسلِمونَ وَ مِنّا القسِطونَ» (جن، ۱۴) است. مراد از «مسلمون» تسلیم و مراد از «قاسطون» مایلین به سوی باطل و عدول کنندگان از حق است. (طبرسی، ۱۳۴۹؛ ۱۰، ۳۸۳) بنابراین، جنّ‌ها به دو طایفه تقسیم می‌شوند؛ یک طایفه گروهی که تسلیم امر خدا و مطیع او و در جستجوی راه درست هستند. طایفه دیگر کسانی هستند که از فرمانبرداری الاهی عدول کرده و منحرف شده‌اند و آنها هیزم جهنم خواهند بود: «و اِنّه لمّا قامَ عَبداللهِ یَدعُوه کادوُا یکونون علیه لبداً». (جن، ۱۹)
علامه طباطبایی در تفسیر آیه می‌گوید:
وقتی رسول خدا(ص) برمی‌خاست تا خدا را با نماز عبادت کند، مشرکین آن قدر به طرفش می‌آمدند که نزدیک بود جمعیت انبوهی بشوند. (طباطبایی، ۱۳۶۴: ۲۰، ۷۸)
بعضی از مفسرین هم معتقدند دو ضمیر مذکور به جن‌ها برمی‌گردد و آنها بودند که پیرامون آن حضرت جمع می‌شدند و با تعجب از عبادت، تلاوت قرآن و…، به آن حضرت خیره می‌شدند، چون چنین چیزی تا آن روز ندیده و نشنیده بودند. (میبدی، ۱۳۶۸: ۹، ۵۶۳)
در برخی از آیات نیز به گروهی از جنّ‌ها اشاره شده است که با شنیدن آیات قرآن، ایمان آوردند و به سوی قوم خود بازگشتند تا آنان را نیز انذار کنند. (احقاف، ۲۹ـ۳۲)
خداوند متعال درباره‌ برخی از جن و انس می‌فرماید: «و در حقیقت بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریده‌ایم ]چرا که[ دل‌هایـی دارند که بـا آنها [حقایق را [دریافت نمی‌کنند و چشمانی دارند که با آنها نمی‌بینند و گوش‌هایی دارند که با آنها نمی‌شنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه‌ترند. [آری] آنها همان غافل ماندگانند». (اعراف، ۱۷۹) در این آیه، خداوند جهنم را عاقبت آفریدن بسیاری از جنّ و انس دانسته است و تصریح می‌کند که اگر این دو نوع بر کفر خود اصرار ورزند، دعوت رسولان را گوش نکنند و حجت عقل را به کار نگیرند، هرگز ایمان نمی‌آورند و عاقبت بسیاری از آنها دوزخ خواهد بود.

۶- نر و ماده بودن و تولید مثل جنّ‌ها

طبق نصّ آیات قرآن، مسأله زوجیت شامل همه مخلوقات می‌گردد؛ بنابراین، جنّ نیز که یکی از مخلوقات خداوند است دارای دو جنس نر و ماده و توالد و تناسل می‌باشد. خداوند متعال می‌فرماید: «و مِن کلّ شَیءٍ خَلقنا زَوجین لَعلَّکم تَذَکَّرون». (ذاریات، ۴۹) این آیه به عمومیت نر و مادگی تمام موجودات، تصریح دارد و جمله‌ «کل شیء» شامل جنّ‌ها نیز می‌شود.
راغب اصفهانی درباره واژه‌ زوج می‌گوید:
به هر یک از دو قرین، یعنی هم نر و هم ماده در حیوانات زوج می‌‌گویند و در غیر حیوانات هم به قرین، زوج گفته می‌شود. خداوند با «خلقنا زَوجین» این معنا را بیان کرده که تمامی موجودات عالم، زوج هستند، چون یا ضدی دارند که گفتیم ضد هر چیزی را هم زوج می‌‌گویند و یا مثلی دارند که آن نیز زوج است و یا با چیزی ترکیب یافته‌اند که ترکیب هم نوعی زوجیت است؛ بلکه در عالم چیزی نیست که به هیچ وجه ترکیب در آن نباشد. (راغب اصفهانی، ۱۳۶۲: ۲۱۵ و ۲۱۶)
برخی نیز مقارنه دو چیز با هم، و نوعی تألیف و ترکیب را از لوازم مفهوم زوجیت می‌دانند. (طباطبایی، ۱۳۶۴: ۱۷، ۱۳۰)
آیه‌ «و انّه کانَ رجالٌ مِن الانسِ یَعوذَون بِرجالٍ من الجنّ» (جن، ۶) مبین آن است که جنّ‌ها مردانی دارند و مرد جایی مطرح است که زن نیز باشد، بنابراین آنها هم مرد دارند و هم زن.
در قرآن در توصیف حوریان بهشتی آمده است: «لم یَطمِثهُنَّ انسٌ و لا جانٌّ» (رحمن، ۵۶) تأکید آیات در وصف حوریان بهشتی – که قبل از شوهرانشان توسط کسی از جنّ و انسان لمس نشده‌اند – نمایانگر این است که مسأله مقاربت نر و ماده در میان جنّ‌ها همانند انسان جاری است.
از بیان خداوند درباره‌ شیطان و ذریه او در آیه‌ شریفه: «… کانَ من الجنِّ فَفَسَقَ عن امرِ ربه أفتتّخِذونَه و ذرّیّته أولیاء مِن دونی» (کهف، ۵۰) معلوم می‌گردد که ابلیس از جن است و ذریّه هم دارد و لازمه‌ ذرّیه و تولید مثل، زوجیت و نر و ماده بودن می‌باشد. همچنین در آیه‌ «قد خَلَت مِن قَبلِهم منّ الجنّ و الانسِ». (فصلت، ۲۵) به جنّ و انسان، مرگ نسبت داده شده است. از دو آیه‌ اخیر می‌‌توان فهمید که تناسل در میان جنّ‌ها نیز وجود دارد، زیرا لازمه‌ هر موجودی که ذریه و مرگ و میر دارد این است که تناسل و نر و ماده هم داشته باشد اما به نحوه‌ این تناسل در قرآن اشاره‌ای نشده است.

۷- حیات و مرگ جن

قرآن کریم درباره مرگ جنّ‌ها می‌فرماید: «و حقَّ علیهم القُولُ فی اُمَمٍ قَد خَلَت من قبلِهم منَ الجِنّ و الإنسِ», (فصلت، ۲۵) کلمه «قد خلت» مبین آن است که امت‌های جن مانند گروه‌های انسان از بین رفته‌اند. همچنین می‌فرماید: «قالُوا ادخُلوا فی أمَمٍ قَد خَلَت من قَبلهِم منَ الجِنّ و الإنسِ فی ‌النار». (اعراف، ۳۸) مخاطبین این آیات – بر حسب سیاق لفظ – بعضی از کفارند که قبل از ایشان امت‌هایی مانند آنها از جن و انسان بوده و درگذشته‌اند؛ بنابراین جنّ‌ها نیز به اجل‌های معین و معلومی می‌میرند.
برخی معتقدند چون جنّ از موجودات مثالی و فاقد جسم هستند، نسبت به موجودات مادی، اصطکاک کمتری دارند و همین نکته سبب می‌شود که فرسودگی آنها به تعویق افتد و عمر طولانی داشته باشند. (ابن‌سینا، ۱۳۶۶: ۷۴؛ کربن، ۱۳۸۵: ۳۳۹) اما با استناد به آیات، عمر جن نمی‌تواند فاقد اجل معینی باشد. البته میزان متوسط عمر جن نامشخص است و شاید همان‌گونه که عمر انسان در ادوار مختلف، متفاوت بوده است، عمر جن نیز چنین باشد؛ فقط در مورد شیطان آمده است که به هنگام نافرمانی خداوند به او فرمود: تو از زمره پست‌ترین فرومایگانی و شیطان گفت: «أنظُرنی إلی یَوم یُبعَثون* قالَ انّک مِن المُنظَرین». (اعراف، ۱۴و۱۵) در جای دیگر، خداوند می‌فرماید: «قال فانّک من المُنظَرین الی یَومِ الوَقتِ المَعلومِ». (حجر، ۳۷و۳۸) با استناد به این دو آیه برخی «وقت معلوم» و «یوم یبعثون» را به یک معنا گرفته و معتقدند خداوند متعال به طور مطلق به ابلیس پاسخ داد که تو از مهلت یافتگان هستی. (رازی، ۱۴۱۷: ۹، ۲۳۴)
در مقابل، علامه طباطبایی معتقد است خداوند فقط اصل عمر طولانی به ابلیس را اجابت فرموده است، اما با قیدی که در کلام خود آورده است، این مهلت تا روزی معلوم است نه تا قیامت. (طباطبایی، ۱۳۶۴: ۱۲، ۲۳) با در نظر گرفتن سیاق دو آیه مورد بحث، چنین به نظر می‌رسد که «یوم الوقت المعلوم» غیر از «یوم یبعثون» است، زیرا خداوند در سوره اعراف به طور مطلق به ابلیس پاسخ داده است، اما در آیات دیگر، این زمان را مقید به روز دیگری کرده که قبل از روز قیامت می‌باشد. (حجر، ۳۷و۳۸) بنابراین جنّ نیز مانند انسان میمیرد و از بین می‌رود و گروهی از آنها جای گروهی دیگر را می‌گیرند و در خصوص ابلیس نیز تا وقت معلوم یعنی روز دیگری که قبل از روز قیامت است، مهلت حیات داده شده است.

۸- مکان جن

یکی از سؤال‌هایی که درباره‌ جن مطرح می‌گردد، مکان حضور آنهاست. آیات قرآن به حضور جن در آسمان و زمین اشاره دارند. در سوره جنّ آمده است که جنّ‌ها پس از استماع قرآن گفتند: «و إنا لمسنا السَّماءَ فَوَجدنها مُلِئَت حَرَساً شَدیداً و شهباً». (جن، ۸) راغب اصفهانی درباره‌ واژه‌ «لمس» می‌گوید: «گاهی لمس به معنای طلب شیء و جستجوی چیزی است، اگر چه پیدا نشود». (راغب اصفهانی، ۱۳۶۲: ۴۶۷) «لمس سماء» به معنای نزدیک شدن به آسمان با صعود بدان است و کلمه «حرس» به طوری‌که گفته‌اند، جمع کلمه «حارس» است و به همین جهت با صفت مفرد توصیف شده است. مراد از «حرس شدید» هم نگهبانان قدرتمندی هستند که نمی‌گذارند شیطان‌ها در آسمان‌ها استراق سمع کنند. «شهبا» نیز به معنای شهاب‌هایی هستند که سلاح آن نگهبانان‌اند. (قرطبی، ۱۳۸۱: ۱۹، ۱۱)
گروهی از پریان در آسمان‌ها به شنیدنی‌ها گوش می‌دادند و بر آن‌ها می‌افزودند و دروغ می‌ساختند تا آنکه ناگهان دچار تیر شهاب شده، از آسمان‌ها به زمین آمدند و در ادامه می‌فرماید «و إنّا کنّا نَقعُد منها مقاعِدَ للسَّمعِ فَمن یَستمع الآن یَجِد له شَهاباً رصداً» (جن، ۹) یعنی در آسمان برای شنیدن، به کمین می‌نشستیم ]اما[ اکنون هر که بخواهد به گوش باشد تیر شهابی در کمین خود می‌یابد. جنّ‌ها با استناد به این دو آیه خواسته‌اند بگویند از امروز هر کس از ما در آن نقطه‌های قبلی آسمان به گوش بنشیند، تیرهای شهابی را می‌یابد که از خصوصیاتش این است که تیراندازی در کمین دارد. آنها هم‌زمان با نزول قرآن و بعثت پیامبر اکرم(ص) از تلقّی اخبار غیبی آسمانی و استراق سمع برای به دست آوردن آن ممنوع شده‌اند. برخی از آیات نیز که به گوش دادن تعدادی از آنها به تلاوت پیامبر اسلام(ص) و یا حضور آنها در سپاه سلیمان اشاره دارند نمایانگر حضور جن در زمین هستند. (جن، آیات اولیه؛ احقاف، ۲۹-۳۲؛ نمل، ۱۷) اما از آیات می‌توان استنباط نمود که جن می‌تواند در آسمان و زمین حضور داشته باشد.

۹- دیدن جن

جن از موجودات مجردی است که در جهان مادی از چشم انسان پنهان است، اما مشاهده آنها برای برخی به اذن الاهی امکان‌پذیر است. در قرآن نیز به طور صریح به رؤیت جن اشاره نشده، اما طبق ظاهر برخی از آیات، جن‌ها ما را می‌بیند ولی ما آنها را نمی‌بینیم. خداوند متعال درباره بر حذر داشتن بنی آدم از شیطان و اتباع او می‌فرماید: «انه یراکم هو و قبیلُه مِن حیثُ لا تَرَونَهم». (اعراف، ۲۷)
جن از نظر قرآن مانند فرشته، موجودی نامرئی است ولی گاهی به صورتی ممثّل و قابل رؤیت می‌شود. داستان حضرت سلیمان در قرآن و خدمت جنّ‌ها به آن حضرت، از قبیل ساختن کاخ‌ها و تمثال‌ها (سبأ، ۱۲و۱۳) و همچنین جریان لشکرکشی او به مملکت سبأ که عفریتی از جن به وی گفت: «من تخت ملکه سبأ را قبل از آنکه از جای خود حرکت کنی نزد تو می‌آورم» (نمل، ۱۷ـ۳۹) نمایانگر تجسم جنّ به صورت‌های دیگر است، زیرا جن از صور مثالی است که به اذن خداوند می‌تواند به هیأت انسان یا به هر شکل دیگری از جمله حیوانات درآید.
شیخ بهایی معتقد است، جنّ‌ها می‌توانند به صور گوناگونی درآیند و یا از صورتی به در شوند و به دیگر صورت‌ گردند. (عاملی، ۱۳۶۳: ۴۲۲) جنّ‌‌ها وقتی پیش داود(ع) ظاهر شدند تا او را به سهو و خطای خود مطلع کنند، در قالب صور مثالی بودند و مهمانان حضرت ابراهیم(ع) که به وجود اسحاق بشارت دادند و بعد از آن به دیار قوم لوط رفته، آن بلاد را خراب کردند نیز در قالب صور مثالی بودند و از طعام ابراهیم(ع) هم نخوردند؛ از این بیان ظاهر می‌شود که ادراک اشباح و صور مثالی با چشم ممکن است. (هروی، ۱۳۶۳: ۱۹۶)
در قرآن از تمثل و به صورت بشر درآمدن ملک سخن رفته است، مانندِ ظهور جبرئیل(ع) برای حضرت مریم(ع) و آمدن ملائکه نزد حضرت ابراهیم(ع) و بشارت دادن به تولد اسحاق(ع). حال منظور از تمثل چیست؟ تمثل یعنی تجلّی و ظهور چیزی برای انسان به صورتی که انسان با آن آشنایی دارد. راغب اصفهانی می‌گوید:
مثل بر وزن فرس، قولی درباره چیزی است که شبیه به قولی درباره چیزی دیگر است تا یکی دیگری را بیان و تجسم کند. (راغب اصفهانی، ۱۳۶۲: ۴۶۲)
بنابراین منظور از تمثل جن، شیطان و ملک که موجودات نامرئی هستند، تغییر ماهیت آنها نیست بلکه قوه ادراک انسان آنها را به صور مختلف، مجسّم و از طریق حواس خود رؤیت می‌کند بدون آنکه تبدل ماهیتی صورت بگیرد، مانند ظهور جبرئیل(ع) برای حضرت مریم(ع) به صورت بشر که در قوای ادراکی آن حضرت، وی را به صورت محسوس یافت، اما در خارج از ادراک ایشان صورتی غیر صورت بشر داشت. ملاصدرا فرایند تمثّل را این‌چنین شرح می‌دهد:
فرشته و شیطان دو صورت دارند؛ صورت حقیقی و صورت اضافی، که صورت حقیقی آن دو را جز به نور نبوت، ادراک نتوان کرد، چه رسول الاهی(ص) از جبرئیل خواست تا خود را بر صورت حقیقی به او بنماید، او را وعده به کوه حرا داد، در آنجا جبرئیل بر او ظاهر شد، در حالی‌که کرانه خاور و باختر را سراسر گرفته بود، بار دیگر او را در سدرۀ‌المنتهی به صورت خود مشاهده نمود، گاهی نیز او را به صورت اضافی می‌دید که معمولاً ممثّل به صورت دحیه کلبی که مردی نیکوچهره و از صحابه بود مشاهده نمود و شیطان نیز در بیداری برای آن حضرت ممثّل می‌گشت لذا با چشم خود او را می‌دید و سخنش را می‌شنید و آن قایم مقام حقیقت صورت وی و وجود اضافی اوست. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۶: ۵۳۱)
برخی نیز بر امکان رؤیت جن با چشم انسان، در حد سالکانی که ابتدای سلوک را پشت سر گذاشته و به مقاماتی رسیده‌اند، تأکید دارند. (ر.ک: طبری، ۱۳۶۳: ۵، ۵۲ ـ۵۴)

جن در روایات

با استناد به روایات متعددی که درباره جن وجود دارد، به مهم‌ترین ویژگی‌های آنها اشاره می‌کنیم:
۱٫ جن نیز مانند انسان، دارای روح است با این تفاوت که ارواح‌ جنّ‌ها در جرمی لطیف جا دارند که بیشترین آن آتش و هواست، چنان‌که در بدن آدمی غلبه با آب و خاک است. (ر.ک: مجلسی، ۱۴۰۳: ۱۴، ۶۳۵؛ صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۶: ۱۴۵۵؛ عاملی، ۱۳۶۳: ۴۲۱و۴۲۲)
۲٫ جنّ‌ها دارای انواع و اقسامی هستند (قمی، ۱۳۶۳: ۱، ۱۸۶) و برخلاف نظر شیخ محمد عبده در تفسیر المنار که آنها را میکروب و علت و منشأ اکثر امراض معرفی می‌کند (ر.ک: رشید رضا، بی‌تا: ۳، ۹۵و۹۶) آنها نیز مانند انسان، اختیار، اراده، تکلیف، ثواب و عقاب دارند.
۳٫ در برخی از روایات آمده است که جن و شیطان هر دو در اصل وجود مشترک هستند، ولی شیطان نوعی از جن محسوب می‌شود که فقط کارهای شرّ از او صادر می‌شود، در حالی‌که جن‌ها هم خوب و بد و مسلمان و غیر مسلمان دارند. (ر.ک: قمی، ۱۳۶۳: ۱، ۱۸۴؛ رضی: خ ۱۳۳)
۴٫ جن و شیطان گاهی به یک صورتی ممثل و قابل رؤیت می‌شوند. آنها به محضر پیامبر(ص)، علی(ع) و سایر ایمه می‌آمدند و به یادگیری قرآن می‌پرداختند و مشکلات خویش را می‌پرسیدند. (ر.ک: کلینی، ۱۴۰۵: ۲، ۳۴۲؛ محمدی ری‌شهری، ۱۳۷۷: ۲، ۸۲۷؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ۱۸، ۸۳؛ ۲۷، ۱۴؛ ۳۸، ۵۱۶؛ ۳۹، ۱۶۴؛ ۶۳، ۲۸۳)
۵٫ جنّ‌ها ماننـد انسانهـا تغذیه می‌کننـد (ر.ک: حرّعاملـی، ۱۴۰۳: ۱، ۲۵۲؛ نجفــی، ۱۳۶۳: ۲، ۴۴۸) می‌خوابنــد (ر.ک: حرعاملی، ۱۴۰۳: ۴، ۱۰۶۷، محمدی ری‌شهری، ۱۳۷۷: ۹، ۲۰۵) توالد و تناسل دارند (ر.ک: حرّعاملی، ۱۴۰۳: ۱۴، ۹۱) و می‌میرند (ر.ک: مدنی شیرازی، ۱۳۶۸ : ۲، ۹)

نتیجه

اندیشههایی درباره وجود نیروهای غیبی که در جریان زندگی مؤثرند، وجود دارد که غالب فرهنگ‌های ابتدایی از آن متأثر بوده‌اند و همین امر عاملی تأثیرگذار برای شرک ورزیدن به خدا بوده است. بعضی از طوایف عرب جن را می‌پرستیدند و پرستش و عبادت جن و عقیده به الوهیت آنها در میان مذاهب خرافی یونان قدیم و هند نیز وجود داشته است.
دقت در آیات قرآن مشخص می‌شود که مقوله جن، یک پیشینه تاریخی – فکری، قبل از اسلام داشته است، اما قرآن با دو رویکرد خاص خویش، از یک سو هدف مشترک از خلقت جن و انس را مطرح می‌کند و از سوی دیگر با تأکید بر ویژگی‌های او، ذهنیت‌ها و فرهنگ‌های موجود در آن زمان را اصلاح می‌کند. جنّ از منظر قرآن شبیه‌ترین موجودات به انسان، یعنی موجودی دارای اختیار، ادراک، علم، مسؤولیت و تکلیف است؛ بنابراین برای انتخاب راه صحیح نیازمند پیامبر است و پیامبر اکرم(ص) بر جن‌ها نیز مبعوث شدند. در بین جن‌ها دین، مذهب و فرقه وجود دارد و آنها مانند انسان مؤمن و کافر دارند. آنها دارای دو جنس مؤنث و مذکر هستند، تولید مثل می‌کنند و ذرّیه دارند. طول عمر جن از انسان زیادتر است اما آنها نیز دارای تولد، عمر محدود، مرگ، معاد و حساب و کتاب اخروی هستند. به دلیل اینکه عنصر اولیه خلقت جن با انسان متفاوت است آنها تفاوت‌هایی با انسان دارند. آنها قبل از نوع بشر از جنس آتش خلق شده‌اند چنان‌که نوع بشر از جنس خاک آفریده شده است؛ به همین جهت آنها از ویژگی‌های خاصی مانند غیرمرئی بودن و سرعت بهره‌مند هستند و همچنین به واسطه قدرتی که دارند می‌توانند در آسمان و زمین به اشکال مختلف ظاهر شوند ولی آنها مسخر انسان می‌گردند؛ قصه حضرت سلیمان در قرآن و خدمت کردن برخی از جن‌های مؤمن برای پیامبران، امامان و افراد برگزیده در برخی روایات نمایانگر فرمانبرداری آنهاست. در حقیقت خداوند متعال ضمن بیان وجوه تشابه در خلقت جن و انسان و هدف از این خلقت، بر دو نکته تأکید فرموده است:
۱٫ جن نیز مانند انسان مخلوق خداوند است، لذا قابل پرستش نمی‌باشد.
۲٫ جن از ویژگی‌هایی بهره‌مند است که انسان فاقد آنها می‌باشد، لکن این ویژگی‌ها، کمال واقعی شمرده نمی‌شوند، بلکه این انسان است که با کسب مقام خلیفه اللّهی می‌تواند به نهایت کمال دست یابد.

منابع و مآخذ

۱٫ قرآن کریم.
۲٫ نهج البلاغه، گرد آورنده: سید رضی.
۳٫ آلوسی بغدادی، سید محمود، ۱۴۰۵، روح المعانی فی تفسیر القرآن و السبع المثانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۴٫ ابن‌اثیر، مبارک، ۱۳۸۳، النهایه، قاهر۰٫
۵٫ ابن‌سینا، حسین ‌بن عبدالله، ۱۳۶۶، حی بن یقظان، ترجمه و شرح فارسی منسوب به جوزجانی، به تصحیح هانری کربن، چاپ سوم، مرکز نشر دانشگاهی، تهران.
۶٫ ابن‌فارس قزوینی، ابوالحسن احمد، ۱۴۲۲، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۷٫ ابن‌منظور، جمال الدین محمد بن مکرم ، ۱۴۰۸، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۸٫ رازی، ابوالفتوح جمال‌الدین، ۱۳۵۶، رَوْحُ الجِنان و رُوح الجَنان، تهران، اسلامیه.
۹٫ البروسوی، اسماعیل، ۱۴۰۵، روح البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۱۰٫ بیضاوی، ناصرالدین، بی‌تا، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، مؤسسه شعبان.
۱۱٫ الحرانی، ابومحمد الحسن بن علی بن الحسین، ۱۳۶۷، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه احمد جنتی، تهران، امیرکبیر.
۱۲٫ حر عاملی، محمد بن حسن، ۱۴۰۳، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، بیروت، آل‌البیت.
۱۳٫ حویزی، علی بن جمعه،۱۳۷۳، نورالثقلین، قم، اسماعیلیان
۱۴٫ رازی (فخر رازی)، فخر الدین محمد بن حسین، ۱۴۱۷، التفسیر الکبیر، لبنان، دار احیاء التراث العربی
۱۵٫ راغب اصفهانی، حسن بن محمد، ۱۳۶۲، مفردات الفاظ القرآن، تهران، مرتضوی.
۱۶٫ رشیدرضا، محمد، بی‌تا، المنار، بیروت، دارالفکر.
۱۷٫ زمخشری، محمود بن عمر، بی‌تا، الکشاف، بیروت، دارالمعرفه.
۱۸٫ الزبیدی‌، محمدتقی، بی‌تا، تاج العروس، بیروت ، مکتبه الحیاه.
۱۹٫ صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، محمد بن ابراهیم، ۱۳۶۶، الشواهدالربوبیه، ترجمه جواد مصلح، تهران، سروش.
۲۰٫ ، ۱۳۶۳، مفاتیح الغیب، تهران، مولی.
۲۱٫ طباطبایی، سیّد محمدحسین، ۱۳۶۴، المیزان، تهران، دفتر انتشارات اسلامی.
۲۲٫ طبرسی، ابو علی الفضل بن الحسن، ۱۳۴۹، مجمع البیان، تهران، فراهانی.
۲۳٫ طبری، محمد بن جریر، ۱۳۶۳، تاریخ طبری (تاریخ الرسل والملوک)، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر.
۲۴٫ طریحی، فخرالدین، ۱۳۹۵، مجمع البحرین، تهران، المرتضویه.
۲۵٫ عاملی (شیخ بهایی)، بهاءالدین محمد، ۱۳۶۳، کشکول، ترجمه بهمن رازانی، تهران، ارسطو.
۲۶٫ قرطبی، محمد بن احمد، ۱۳۸۱، جامع احکام القرآن، بیروت، دارالفکر
۲۷٫ قطب، سید محمد، ۱۳۶۲، فی ظلال القرآن، ترجمه محمدعلی عابدی، تهران، انقلاب.
۲۸٫ قمی، عباس ، ۱۳۶۳، سفینه البحار، تهران، فراهانی.
۲۹٫ فیومی، احمد بن محمد، بی‌تا، المصباح المنیر، مصر، محمدعلی صبیح و اولاده.
۳۰٫ کربن، هانری، ۱۳۵۸، ارض ملکوت، ترجمه سید ضیاءالدین دهشیری، تهران، مرکز ایرانی مطالعه فرهنگ‌ها.
۳۱٫ کلینی، محمد بن یعقوب، ۱۴۰۵، الکافی، بیروت، دارالاضواء.
۳۲٫ کلبی، ابومندز هشام بن محمد، ۱۳۶۴، الاصنام (تنکیس الاصنام)، ترجمه محمدرضا جلالی نایینی، تهران، نو.
۳۳٫ مجلسی، محمدباقر، ۱۴۰۳، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۳۴٫ مدنی شیرازی (سید علی خان کبیر)، علی خان بن احمد، ۱۳۶۸، ریاض السالکین، قم، موسسه نشر اسلامی
۳۵٫ محمدی ری‌شهری، محمد، ۱۳۷۷، میزان الحکمه، قم دارالحدیث.
۳۶٫ مصطفی، ابراهیم و دیگران، ۱۴۱۸، المعجم الوسیط، تهران، مؤسسه الصادق.
۳۷٫ مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، ۱۳۷۶، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
۳۸٫ میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، ۱۳۶۸، کشف الاسرار و عدۀ الابرار، (معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری)، مشهد، آستان قدس رضوی.
۳۹٫ میرزا خسروانی، علیرضا، بی‌تا، تفسیر خسروی، تهران، چاپ دکتر سید مهدی بدیعی.
۴۰٫ نجفی، محمد حسن، ۱۳۶۳، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، قم، دار الکتب الاسلامیه.
۴۱٫ نسفی، ابوحفص نجم‌الدین عمر، ۱۳۵۳، تفسیر نسفی، تصحیح دکتر عزیزالله جوینی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
۴۲٫ نصر، سید حسین، ۱۳۵۶، جشن‌نامه هانری کربن، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی.
۴۳٫ الهروی، محمد شریف نظام‌الدین احمد، ۱۳۶۳، انواریه، ترجمه و شرح حکمه الاشراق سهروردی،متن انتقادی و مقدمه حسین ضیایی، به اهتمام آستیم، تهران، امیرکبیر.
۴۴٫ Encyclopedia of Religion and Ethics, 1981.
۴۵٫ The New Encyclopedia Britannica, 1994,. Chicago.
۴۶٫ The World Book encyclopedia, 1995, Chicago, World Book.

نظرات[۰] | دسته: افزایش معلومات | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
کودک یتیم پيوند ثابت

پروین اعتصامی :

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی

فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم

کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست

پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت

این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است

این گرگ سالهاست که با گله آشناست

آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است

آن پادشا که مال رعیت خورد گداست

بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن

تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود

کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست

نظرات[۰] | دسته: گلچین شعر | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
گزارشی از کاخ‌نشینی در ۴ برج لاکچری تهران پيوند ثابت
شهروند نوشت: این‌جا ورود مشتریان آزاد نیست! شما باید شأن اجتماعی ویژه داشته باشید، تحصیلکرده باشید، خوشنام باشید و حاشیه نداشته باشید و جمعیت خانواده‌تان کم باشد تا بتوانید خانه‌های لاکچری برج‌های معروف تهران را بخرید.
برج‌هایی که محل زندگی افراد سرشناسی مانند کی‌روش، سرمربی تیم‌ملی فوتبال، علی دایی، کریم باقری و دیگر چهره‌های سرشناس است. برج‌هایی که باند فرود هلی‌کوپتر اختصاصی دارند، پزشک ویژه و حرفه‌ای‌ترین مربی‌های ورزشی را برای اهالی ساختمان استخدام کرده‌اند و کارواش اختصاصی و باغ‌های عمودی جزو دیگر آپشن‌هایشان است. به‌جز اینها، برج‌ها مجهز به اینترنت اشیا هستند و شما با فرسنگ‌ها فاصله می‌توانید چراغ‌های خانه‌تان را خاموش کنید؛ مایکروفر را سر ساعت مشخصی راه بیندازید یا از راه دور فرمان شست‌وشو برای لباسشویی‌تان صادر کنید. در ادامه به تعدادی از معروف‌ترین برج‌های تهران و ساکنان مولتی‌میلیاردشان می‌پردازیم.

برج چناران

برج لاکچری چناران پارک رزیدنس در منطقه الهیه تهران قرار دارد که لوکس‌ترین خانه‌های تهران را در خود جای داده است. این برج زیبا در ١٣ طبقه و ٢۶ واحد مسکونی با امکانات فراوان در زمینی با وسعت حدود هشت‌هزار متر مربع بنا شده است. معماران این ساختمان منحصربه‌فرد از معروف‌ترین آرشیتکت‌های ایرانی هستند که معتقدند برج چناران، مجتمعی لوکس و تمام‌عیار است که به طرز غیرقابل تصوری طراحی و مهندسی شده تا بالاترین انتظارات افراد خاص را برآورده کند. این سازه‌ لوکس که در جمع پنج ساختمان برتر تهران قرار گرفته، دارای ۱۳ طبقه و ۲۶ واحد مسکونی است. متراژ این خانه‌های لوکس بین ۳۲۰ تا ۶۴۰ مترمربع است که برای ساخت هر متر  از آنها بین ٧ تا ٩‌میلیون تومان هزینه شده است. در هر طبقه یک، دو یا سه واحد و در طبقه آخر آن‌ یک پنت‌هاوس قرار دارد و مشاعات این مجتمع شامل ۲۰۰۰ متر لابی با ارتفاع ۱۲ متر، استخر ۵۰۰ مترمربعی و سالن ورزشی بسیار مجهز است. امکانات فراوان این برج از پیست پیاده‌روی گرفته تا استخر و آب‌نماهای زیبا و آبشار بر جذابیت‌های آن افزوده است. علاوه بر این، داخل واحدها نیز به زیبایی آراسته شده است. شیرآلات با روکش طلا برای واحدها ساخته شده است و گچ‌بری زیبایی در خانه‌ها به چشم می‌خورد. پارکینگ برای هر خودرویی که بخواهد وارد شود به‌طور اتوماتیک برای همان پلاک خودرو باز می‌شود. سیستم امنیتی فوق پیشرفته‌ای در برج اعمال و ورود و خروج از ساختمان کنترل می‌شود. علاوه بر اینها، از آخرین تکنولوژی‌های روز و بهترین‌های بازار برای تجهیزات آسانسور، تجهیزات ارتباطی و پنجره‌ها استفاده شده است. نمای این برج به‌طور استثنایی زیباست و فضای سبز داخل آن هم به‌طور منحصر به فردی طراحی شده است. جالب اینجاست که مالک این برج تمام واحدهای آن را فروخته و هیچ‌کدام را اجاره نداده است. در حال حاضر قیمت هر متر مربع از واحدهای این برج لاکچری بین ۵٠ تا ۶٠‌میلیون تومان است.

برج آلتون کورت

این برج باند هلی‌کوپتر دارد. برجی که در منطقه نیاوران تهران ساخته شده است. آلتون در ٢۴ طبقه احداث شده و ۶٠ واحد در آن قرار دارد. این ساختمان دو پنت‌هاوس ۵٠٠ و ٧٠٠ متری دارد که امکانات منحصربه فردی در آنها تعبیه شده است. واحدهای برج آلتون بسته به متراژ و امکاناتی که دارند از متری ٣٠‌میلیون تا ۶٠‌میلیون تومان به فروش رسیده است. واحدهای آلتون از ٢۵٠ تا ٧٠٠ متر احداث شده ‌است که امکانات هر واحد بنا به متراژ آن متفاوت است. از امکانات این برج می‌توان به  لابی زیبا و لوکس آن، استخر مخصوص خانم‌ها و آقایان (۴٠٠ متر مربع برای آقایان و ٧۵٠ متر مربع برای خانم‌ها)، سالن ماساژ، سالن بیلیارد، سالن اجتماعات، سالن ورزش، زمین تنیس، فضای مناسب برای پیاده‌روی، روف گاردن، باند هلی‌کوپتر و سه طبقه پارکینگ اشاره کرد. برج آلتون از مواد بااستقامت ساخته شده و دارای بیشترین مقاومت در برابر زلزله است. سقف آن عایق صوتی است و دیوارهای داخلی و خارجی از جنس فولاد مقاوم در برابر زلزله ساخته شده است. سیستم خنک‌کننده بی‌صدا، سیستم اعلام حریق آمریکایی، سیستم تهویه هوای تازه و فن اکسپوز آلمانی هم از ویژگی‌های خاص این برج گران‌قیمت و میلیاردی است. یکی دیگر از ویژگی‌های برج آلتون باغ ایستاده آن است که بزرگترین سرسرا و ورودی را بین ساختمان‌های لاکچری تهران دارد. جالب است بدانید که این ساختمان به‌گونه‌ای ساخته شده که نسبت به زلزله ٨,۵ ریشتری هم مقاوم است.

 برج رولکس فرمانیه

از اسمش هم پیداست که برجی لوکس و گرانقیمت است که پزشک اختصاصی دارد. برج رولکس فرمانیه نیز یکی از باشکوه‌ترین و خارق‌العاده‌ترین برج‌های مسکونی در تهران است که قیمت‌های میلیاردی آن سر به فلک کشیده است. یکی از ویژگی‌های این برج این است که افراد خاصی در آن زندگی می‌کنند. یکی از این افراد علی دایی است که در پنت‌هاوس استثنایی و فوق‌العاده این برج زندگی می‌کند. علاوه بر علی دایی، کریم باقری هم یکی از افراد سرشناس است که در این برج زندگی می‌کند. برج رولکس فرمانیه ۵٢ واحد لوکس و تمام‌عیار از ١٣٠ متر تا ٣٠٠ مترمربع دارد که هر واحد آن به قیمت متری ٧٠ تا ٧۵‌میلیون تومان هم به فروش می‌رود. مجتمع رولکس فرمانیه، دو استخر ٧٠٠ متری به صورت مجزا برای آقایان و بانوان دارد. علاوه‌بر استخرهای ویژه‌ای که در این برج وجود دارد، ساکنان رولکس فرمانیه می‌توانند از سالن‌های بدنسازی با امکانات ویژه در محل زندگی‌شان استفاده کنند. جالب اینجاست که در سالن‌های بدنسازی برج رولکس، مربیان حرفه‌ای شنا، بدنسازی و ایروبیک هم حضور دارند که هر خانواده‌ای می‌تواند در زمان‌های درنظر گرفته شده از حضور آنها استفاده کند. این مربیان حتی مسائل پزشکی ساکنان ساختمان را هم به صورت مدام چک می‌کنند و این یعنی شما اگر مولتی‌میلیاردر باشید، حتی لازم نیست برای چکاپ به بیمارستان یا مطب دکتر مراجعه کنید. همچنین برج رولکس فرمانیه زیباترین و منحصربه‌فردترین لابی را بین برج‌های معروف تهران دارد. این برج کارواش مرکزی و سیستم استفاده از انرژی خورشیدی برای تامین آب گرم نیز دارد. لابی شیک و مبله این برج ۶۰۰ مترمربعی و با دکوراسیونی بسیار عالی، میزبان ساکنان و میهمانان این برج فوق لوکس شمال تهران است که بیش از ١٠ لابی‌من به صورت شبانه‌روزی در این مجموعه مشغول به کار هستند. اگر بگوییم نمای خارجی این برج همچون قصری مجلل و باشکوه است که زیبایی و ابهت ویژه‌ای به شمال تهران داده، اغراق نیست. هزینه شارژ این ساختمان منحصربه‌فرد براساس متراژ خانه‌ها از ساکنان گرفته می‌شود. قیمت شارژ واحدهای این برج از متری ٢۵٠‌هزار تومان آغاز می‌شود و تا ۴٠٠‌هزار تومان ادامه دارد. در واقع ساکنان برج رولکس براساس متراژ خانه‌های خود و امکاناتی که از آنها استفاده می‌کنند، شارژهای نجومی خود را پرداخت می‌کنند. یکی دیگر از ویژگی‌های منحصربه‌فرد این برج قرار گرفتن نمایندگی ساعت رولکس در کنار آن است که همین موضوع باعث شده سازندگان این برج نام «رولکس» را برای آن انتخاب کنند.

برج روما رزیدنس کامرانیه

این برج از هوشمندترین ساختمان‌های تهران است. لوکس‌ترین و هوشمندترین امکاناتی را که می‌توان تصور کرد در این برج تعبیه شده است. لابی ١٠٠٠ متری این برج از زیباترین لابی‌های برج‌های تهران است که جلال و شکوه آن شباهت زیادی به کاخ ورسای فرانسه دارد، همین موضوع هم از دلایل شهرت این برج است. ساخت این برج هزینه‌ای از متری ١٠‌میلیون تومان به بالا برای سازنده آن‌ که گفته می‌شود پدر فولاد ایران است، داشته است. مساحت این برج ٧هزار مترمربع است که در خیابان کامرانیه شمالی قرار گرفته است. روما رزیدنس شامل ۶۵ واحد مسکونی در ۱۵طبقه است که تمام واحدها جوری طراحی شده‌اند تا حتی ساکنان طبقه اول آن هم چشم‌انداز منحصربه‌فردی داشته باشند. برج روما رزیدنس دارای سه طبقه زیرزمین و یک طبقه همکف است که تمامی پارکینگ‌ها، فضاهای تاسیساتی، لابی، مکان‌های تفریحی، سالن اجتماعات، بلوک‌های تجاری و سایر مشاعات را دربرگرفته است. سازندگان و طراحان این برج همه چیز را برای رفاه حال ساکنان آن در نظر گرفته و این برج لاکچری و لوکس را به گونه‌ای طراحی کرده‌اند که حتی مشکل‌پسندترین میلیاردرهای ایرانی هم نتوانند ایرادی از آن بگیرند. این ساختمان دو پنت‌هاوس در طبقات ١۴ و ١۵ با متراژهای ٩٢۶ و ١۴٠٠ متری دارد که گفته می‌شود ‌سال گذشته به قیمت‌های نجومی متری ۶٠‌ تا ٧٠‌میلیون تومان به فروش رفته‌اند. سالن بیلیارد، استخر، جکوزی، سالن ورزشی، کنترلرهای هوشمند ABB در خانه‌ها، اتاق میهمان موجود در واحدها، وسایل خانه با بهترین کیفیت، سیستم اعلام حریق، دوربین‌های امنیتی مداربسته، آنتن مرکزی وWIFI  از امکانات منحصربه‌فرد این برج هستند. سیستم‌های گرمایشی و سرمایشی و حتی روشنایی این برج استثنایی هوشمند است و ساکنان این برج می‌توانند از طریق نرم‌افزارهایی که در گوشی‌های هوشمند خود دارند گرما، سرما و نور خانه خود را کنترل کنند. این ساختمان به گونه‌ای ساخته‌شده که در برابر زلزله‌های ٨ ریشتری مقاومت دارد و در همین راستا استاندارد ISO ٩٠٠١ در طراحی و ساخت برج‌های مسکونی  را از سازمان نظام مهندسی گرفته است.
برچسب ها: لاکچری ، لاکچری

نظرات[۰] | دسته: افزایش معلومات | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
صبح امید پيوند ثابت

آخرین باقی یزدان مهدی
طلعتی از رخ رحمان مهدی
ای طلوع سبز تابان مولا
ای فروغ حی سبحان مهدی
ای تجلی صفات یزدان
آخر آخر انسان مهدی
ای شکافنده ی ظلمت مولا
دین حق از تو فروزان مهدی
ای گشاینده ی هر بست شده
گره ها از تو گربزان مهدی
صبح امید الهی از تو

تازه تر از دل باران مهدی
شام هجران ز رخت محو شود
ظلمت از روی تو پنهان مهدی
روز تو شام سیاه شیطان
شب تو بدر پر ایمان مهدی
شب یلدا ز حجابت در ناز
نور این شام پریشان مهدی
گر مبین حضرت یعقوب نشد
تو بیا یوسف کنعان مهدی
نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران
۱۳۹۷/۰۹/۱۹

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
ربیع‌الاول؛ ماه حیات و زندگی پيوند ثابت
به مناسبت فرا رسیدن ماه ربیع الاول:

ربیع‌الاول؛ ماه حیات و زندگی

مهمترین رویدادهای اسلام در ماه

ربیع الاول/ اعمال و فضیلت های

این ماه

شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۴۶
بعضی از اهل معرفت و اهل سلوک معنوی معتقدند که ماه ربیع‌الاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع حیات است، ربیع زندگی است.
ربیع‌الاول؛ ماه حیات و زندگی/ مهمترین رویدادهای اسلام در ماه ربیع الاول/ اعمال و فضیلت های این ماه +تصاویر و صوت
گروه فرهنگی جهان نیوز: سخنان رهبر معظم انقلاب درباره ماه ربیع الاول را در ادامه می شنوید.

بعضی از اهل معرفت و اهل سلوک معنوی معتقدند که ماه ربیع‌الاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع حیات است، ربیع زندگی است؛ زیرا در این ماه، وجود مقدس پیامبر گرامی و همچنین فرزند بزرگوارش حضرت ابی‌عبداللّه جعفربن‌محمدالصّادق ولادت یافته‌اند و ولادت پیغمبر سرآغاز همه‌ی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است. ما که اسلام را وسیله‌ی سعادت بشر و راه نجات انسان میدانیم، این موهبت الهی مترتب بر وجود مبارک پیغمبر است که در این ماه اتفاق افتاد. حقیقتاً باید این میلاد عظیم را مبدأ همه‌ی برکاتی دانست که خدای متعال جامعه‌ی بشری را، امت اسلامی را، پیروان حقیقت را به آن سرافراز کرده است.

ماه محرم و صفر را پشت سر گذاشتیم با اندوه و اشک و ناله، اشک ریختیم و دل تازه کردیم و با یاد عظمت آقا ابا عبدالله الحسین بزرگ شدیم، از خزان عفلت به برکت اشک‌های محرم و صفر به بهار رسیدیم و اکنون وقت آن است که در این بهار به یمن رویش دوباریمان سجده شکر به جای آوریم و این بهار را قدر بدانیم و بندگی کنیم.

ماه “ربیع الاول” همانگونه که از اسم آن پیداست بهار ماه‌ها است؛ به جهت اینکه آثار رحمت خداوند در آن هویداست. در این ماه ذخایر برکات خداوند و نورهاى زیبایى او بر زمین فرود آمده است. زیرا میلاد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در این ماه است و مى توان ادعا کرد از اول آفرینش ‍ زمین رحمتى مانند آن به خود ندیده . چرا که او داناترین مخلوقات خداوند و برترین آن‌ها و سرورشان و نزدیکترین آن‌ها به خداوند و فرمانبردارترین آن‌ها از او و محبوبترینشان نزد او است، این روز نیز برتر از سایر روزهاست؛ و گویا روزى است که کاملترین هدیه ها، بزرگترین بخشش ها، شامل‌ترین رحمت‌ها، برترین برکتها، زیباترین نور‌ها و مخفى‌ترین اسرار در آن پى ریزى شده است.

مشروح چگونگی به جا آوردن اعمال ماه ربیع الاول را در زیر بخوانید:

شب اوّل:

این شب به نام «لیله المبیت» مزیّن است، در این شب یک حادثه مهمّ تاریخی واقع شد و آن این که در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از مکّه به قصد هجرت به سوی مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گردید و امیر مومنان علی (علیه السلام) برای اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خوابید.

آیه شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ؛ بعضی از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودی خدا می‌فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» در حقّ آن حضرت نازل شد.

سال هجرت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحوّلی عظیم در جهان اسلام روی داد.

۱- روزه گرفتن به شکرانه سلامتی پیامبر اعظم و امیرمومنان از گزند کفار و مشرکان در اول ربیع الاول.

۲- خواندن زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) در این روز.

روز هشتم:

در روز هشتم ربیع الأوّل، سال ۲۰۶، شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) طبق روایتی واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزّمان، حجّه بن الحسن ـ. عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ. آغاز گردید.

در این روز شایسته است زیارت امام حسن عسکری علیه السلام خوانده شود.

روز دهم:

روز ازدواج رسول خدا (صلی الله علیه وآله) با حضرت خدیجه کبری (علی‌ها السلام) است در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ۲۵ ساله بود و حضرت خدیجه (علی‌ها السلام) ۴۰ ساله. به همین مناسبت روزه این روز به عنوان شکرگزاری مستحب شمرده شده است.

روز دوازدهم:

این روز مطابق نظر مرحوم شیخ کلینی و مسعودی و همچنین مشهور میان اهل سنّت، روز ولادت با سعادت نبی مکرّم اسلام (صلی الله علیه وآله) است.

همچنین در این روز، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بعد از ۱۲ روز که مسیر راه میان مکّه و مدینه را پیمود وارد مدینه گردید.و نیز روز انقراض دولت بنی مروان در سال ۱۳۲ است.

اعمال مستحب در این روز به شکرانه انقراض دولت اموی دو مورد است:

۱- روزه گرفتن.۲- دو رکعت نماز مستحبی که در رکعت اول بعد از حمد، سه بار سوره کافرون و در رکعت دوم بعد از حمد سه بار سوره توحید خوانده می‌شود.

روز چهاردهم:

در سال ۶۴ در چنین روزی، یزید بن معاویه به هلاکت رسید.

وی پس از سه سال و نُه ماه خلافت که همراه با جنایات عظیمی بود – که مهمترین آن واقعه کربلا و شهادت ابی عبداللّه الحسین (علیه السلام) و یارانش می‌باشد – در سنّ سی و هفت سالگی در منطقه «حوران» زندگی ننگینش به پایان رسید جنازه اش را در دمشق دفن کردند، ولی اکنون اثری از او نیست.

شب هفدهم:

طبق روایات مشهور شیعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبیا، رسول معظّم اسلام (صلی الله علیه وآله) است و شب بسیار مبارکی است.

۱) غسل به نیّت روز هفدهم ربیع الاوّل.

۲) روزه: که برای آن فضیلت بسیار نقل شده است، از جمله در روایاتی از ائمّه معصومین (علیهم السلام) آمده است: کسی که روز هفده ربیع را روزه بدارد، خداوند برای او ثواب روزه یکسال را مقرّر می‌فرماید.

۳) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال کردن مۆمنان و به زیارت مشاهد مشرّفه رفتن.

۴) زیارت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از دور و نزدیک در روایتی از آن حضرت آمده است: هر کس بعد از وفات من، قبرم را زیارت کند مانند کسی است که به هنگام حیاتم به سوی من هجرت کرده باشد، اگر نمی‌توانید مرا از نزدیک زیارت کنید، از همان راه دور به سوی من سلام بفرستید (که به من می‌رسد).

۵) زیارت امیر مومنان، علی (علیه السلام) نیز در این روز مستحب است با همان زیارتی که امام صادق (علیه السلام) در چنین روزی کنار ضریح شریف آن حضرت (علیه السلام) وی را زیارت کرد.

۶) تکریم، تعظیم و بزرگداشت این روز بسیار بجاست، مرحوم «سیّد بن طاووس»، در اقبال، در تکریم و تعظیم این روز به خاطر ولادت شخص اوّل عالم امکان و سرور همه ممکنات حضرت نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) سفارش بسیار کرده است.

بنابراین، سزاوار است مسلمین با برپایی جشن‌ها و تشکیل جلسات، هرچه بیشتر با شخصیّت نبی مکرّم اسلام (صلی الله علیه وآله)، سیره و تاریخ زندگی او آشنا شوند و از آن، برای ساختن جامعه‌ای اسلامی و محمّدی بهره کامل گیرند.

همچنین یکسال قبل از هجرت رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، در چنین شبی معراج آن حضرت صورت گرفت.

زمانی که نوبت نامگذاری ماه قمری بود، به سبب همزمانی با بهار، این ایام را ربیع نامگذاری کرده اند. حقیقتا بهار مومنان این ماه است چراکه سرشار از اتفاقاتی است که شیعه را در جهان سربلند می‌کند. در ادامه برخی از اتفاقات مهمی که در این ماه رخ داده است، را می‌خوانید.

وضع تاریخ قمری به دست رسول اکرم (ص)

نخستین کسی که دستور وضع تاریخ هجری قمری را صادر کرد، رسول خدا (ص) بود. در زمان خلیفه دوم، حضرت امیرالمؤمنین (ع) آن را به تفصیل بیان کردو تقویم هجری قمری اسلامی از هجرت رسول خدا (ص) قرار داده شد. طبق منابع شیعه نسبت وضع تاریخ هجری قمری به دیگران اشتباه است. (تاریخ طبری، ج. ۲ ص. ۱۱۲ – ۱۱۰.)

آغازی بر اثباتِ حقانیت امام علی (ع)
یکی از رویدادهای این ماه رشادت امیر المومنین (ع) است. زمانی که بزرگان کوفه متوجه کمرنگی نفوذشان در جامعه شدند و خود را بازنده مبارزه با اسلام محمدی دیدند، چاره‌ای جز کشتن پیام آور اسلام برای خود متصور نبودند. زمانی که بزرگان مکه برنامه قتل رسول خدا (ص) را کشیدند، کمی آن طرف‌تر از مجلس شور آنها، مسلمانان در تدارک سفر پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه بودند. رسول خدا (ص) از حیله دشمنان با خبر شده بود؛ ایشان در آن شب که لیله المبیت نام داشت، مکه را به مقصد مدینه ترک کردند و حضرت علی (ع) بدون ترس از دشمنان اسلام، در بستر پیامبر (ص) خوابیدند. اگر امام علی (ع) با شجاعتش، در بستر رسول اکرم (ص) نمی‌خوابید، شاید اسلام در همان ابتدای راه، با چالش و خطرات فراوانی رو برو می‌شد که به بدنه این دین مبین لطمه می‌زد.

این گونه بود که آیه ۲۰۷ سوره بقره، نازل شد. خداوند در این آیه شریفه می‌فرمایند:
«وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ» بعضى از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.

وصلتی که در آسمان‌ها بسته شده بود
دهم ماه ربیع الاول، سالروز ازدواج رسول اکرم (ص) با نخستین بانوی مسلمان، حضرت خدیجه کبری (س) است. آنچه کمتر از این وصلت آسمانی گفته شده است، ماجرای خواستگاری حضرت خدیجه (س) از حضرت محمد (ص) است. روزی خدیجه (س) در خانه خود مجلسی تشکیل داده بود و از عالمان یهودی دعوت کرده بود تا برایش صحبت کنند. در اواسط جلسه جوانی خوش سیما از مقابل خانه خدیجه (س) گذشت.
دانشمند یهودی از خدیجه (س) خواست که او را به مجلس دعوت کند. پس از پایان مجلس و در هنگام خداحافظی در حالی که شعف از صورت آن عالم یهودی مشهود بود، رو به خدیجه کرد و گفت: «آن چه من در کتاب‌های آسمانی گذشته خوانده‌ام، نشان می‌دهد که او پیامبر آخرالزمان است. خوشا به سعادت بانویی که چنین جوانی شوهرش باشد که در این صورت به شرافت، عزت و شکوه دنیا و آخرت نایل آمده است.». (مناقب ابن شهر آشوب، ج. ۱، ص. ۴۱؛ سید هاشم رسولی محلاتی، درس‌هایی از تاریخ تحلیلی اسلام (جلد ۲)، ص. ۱۷)

خدیجه(س) با پیامبر (ص) در جد چهارم از طرف پدر و در جد هشتم از طرف مادر متحد بودند، به همین دلیل گاهی یکدیگر را پسر عمو، دختر عمو می‌خواندند.تقدیر الهی به گونه‌ای رقم خورد که اسباب همکاری میان خدیجه (س) و محمد (ص) در تجارت فراهم شد. مهربانی و ایمان الهی در رفتار محمد (ص) مشهود بود و حضرت خدیجه (س)پس از سال‌ها هم کفو خود را پیدا کرده بود.

بانوی قریشی حصار غرورش را شکست و جایگاه و شوکت دنیایی را به خوشبختی ابدی فروخت. تصمیم گرفت که در نخستین مواجهه، دغدغه ازدواجش با پیامبر (ص) را مطرح کند. روز سرنوشت ساز زندگی خدیجه (س) فرا رسید. پس از سفر تجاری که پیامبر (ص) سرپرستی آن را به عهده داشتند و برای حضرت خدیجه (س) انجام دادند، فرصت ملاقات فراهم شد. حضرت خدیجه با حفظ حیا مقابل پیامبر (ص) آمد و گفت:

«ای عموزاده من بر اثر خویشی که میان من و تو برقرار است و عظمت و عزتی که در میان قوم خود داری و امانت و حسن خلقت که شهره همه اهل مکه است، مایلم که با تو ازدواج کنم.» (سید هاشم رسولی محلاتی، درس‌هایی از تاریخ تحلیلی اسلام (جلد ۲)، ص. ۱۹-۲۴)

پیامبر (ص) در پاسخ گفت، این موضوع را با نزدیکان و بزرگانش در میان می‌گذارد. با موافقت عموی پیامبر (ص) مجلس خواستگاری برگزار شد. در مجلس خواستگاری، ابوطالب عموی پیامبر (ص) به بیان ویژگی‌های پیامبر (ص) پرداخت. نقاط مشترک خدیجه (س) و پیامبر (ص) موجب ازدواج آنها شد.

مرگ داود بن علی حاکم ظالم مدینه
در کتاب زاد المعد صفحه ۳۴۴ آمده است: داود بن علی عموی سفاح در مدینه در دهم ربیع الاول سال ۱۳۳ هـ. ق. به دعای امام صادق (ع) هلاک شد، چه اینکه داود بن علی فرمان داد، معلی بن خنیس را که از اصحاب امام صادق (ع) بود، شهید کردند.

مرگ معتصم عباسی
در سیر اعلام انبلاء آمده است: «در پنجشنبه دوازدهم ربیع الاول سال ۲۲۷ هـ. ق. دو ساعت از شب گذشته، معتصم عباسی در سامرا به هلاکت رسید. سبب مرگش آن شد که حجامت کرد و سپس تب کرد و به همان تب در ۴۹ سالگی به جهنم شتافت. از بزرگترین جرائم او به شهادت رساندن امام جواد (ع) است. مدت خلافت او ۸ سال و ۸ ماه و ۸ روز بود، و هشتم از خلفای بنی عباس بود. او ۸ پسر و ۸ دختر داشت و ۸ قصر بنا کرد. معتصم مردی ظالم بود و از علم و ادب و نوشتن بهره‌ای نداشت. او به سادات خصوصاً بزرگان آن‌ها اذیت‌های بسیاری روا داشت، و در دوران حکومتش علاقه زیادی به ساخت بنا داشت.»
منبع: سیر اعلام النبلاء، ج. ۱۰ ص. ۳۰۶٫

هلاکت یزیدبن معاویه
در نیمه ماه ربیع الاول، یزید بن معاویه به هلاکت رسید. او که نتوانست عمر حکومتش را به چهار سال برساند، طبق گفته سید ابن طاووس در لهوف، به سبب افتادن از اسب و گیر کردن پای او به زین و تاختن اسب، به هلاکت رسید. در لهوف و برخی منابع آمده است: یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام می‌کنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر می‌برد.

نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند. یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب می‌کشید. مقداری آب به یزید داد، ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.
یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر مرا احترام می‌کنی! آن اعرابی گفت:‌ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی (علیهماالسلام) هستی‌ای دشمن خدا و رسول خدا.

اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت تا بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت می‌گرفت و یزید را بر زمین می‌کشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.

البته شیخ صدوق معتقد بود که یزید، شبانگاه در بسترش به سبب کثرت در شرب خمر به هلاکت رسید. در “الکامل فی التاریخ” درباره علت مرگ وی آمده است: سبب مرگ یزید، اصابت پاره سنگی از منجنیق به یک طرف صورت او بود، که همین امر باعث شد مدّتی مریض شود و بعد مُرد. (محمد جواد نجفی، ستارگان درخشان، ج. ۹، ص. ۹)

انقراض بنی امیه

در روز ۱۴ ربیع الاول با سفاح اولین خلیفه عباسی بیعت شد، و با انقراض دولت بنی مروان، دولت بنی امیه به کلی منقرض شد. البته مروان در ۲۷ ذی الحجه کشته شد، ولی در این روز با تأسیس دولت بنی عباس رسماً نام بنی امیه از صفحه خلافت برچیده شد.۱ اقوال دیگر ۱۳، ۲ و ۱۴ ربیع الاول۳، و ۱۲ ربیع الثانی۴ است.

منابع: مسار الشیعه، ص. ۵۰٫ – تاریخ یعقوبی، ج. ۲ ص. ۳۴۹٫ -توضیح المقاصد، ص. ۸٫ – تاریخ طبری، ج. ۶ ص. ۷۸٫

هفدهم ربیع الاول و ولادت دو معصوم
هفدهم ربیع الاول طبق نظر اکثر علمای اسلام، روز میلاد حضرت رسول اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) است. بسیاری شادمانی در ماه ربیع الاول را مخصوص این روز عزیز می‌دانند.

اتفاقاتی که کام مسلمانان را در این ماه تلخ می‌کند
طبق آنچه در تاریخ اسلام آمده است، حمله به خانه حضرت زهرا (س) و دست بسته بردن امام علی (ع) در روز نخست ماه ربیع، شهادت حضرت سکینه (س) در پنجم ربیع، شهادت امام حسن عسگری (ع) به روایتی، خیانت هزاران سرباز سپاه امام حسن مجتبی (ع) به این امام مظلوم در جدال با معاویه که منجر به صلح طرفین شد، آغاز خلافت ظالمانه معاویه از جمله اتفاقات تلخ و نامیمونی است که در این ماه رخ داده است.

بیشتربخوانید:

فضیلت‌های ماه ربیع الاول

نظرات[۰] | دسته: مناسبتها | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
کینه شخصی بن سلمان از حاج قاسم چیست؟ پيوند ثابت
درباره افشاگری اخیر نیویورک تایمز

کینه شخصی بن سلمان از حاج قاسم

چیست؟

چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۰۵
برخی شواهد نشان می‌دهد حضور سیاسی بن سلمان در معادلات داخلی سعودی نیز کم رنگ شده است. در همین چند هفته اخیر حداقل دو پروژه ملی – پروژه نیوم و پروژه بزرگترین قطار شهری غرب آسیا که جده را به مدینه متصل می کند– در حالی افتتاح شد که خبری از بن سلمان نبود.
کینه شخصی بن سلمان از حاج قاسم چیست؟
گروه بین الملل جهان نیوز، مهدی جهان تیغی: روزنامه آمریکایی نیویورک‌تایمز در گزارشی که روز ۱۱ نوامبر منتشر شد، فاش کرد برخی مقامات اطلاعاتی نزدیک به محمد بن‌سلمان، ولیعهد سعودی سال گذشته برنامه‌ریزی‌هایی برای ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشته‌اند. آنطور که نیویورک‌تایمز اشاره کرده، مقامات وابسته به بن‌سلمان از تعدادی از  تجار خواسته بودند با پوشش شرکت هایشان برای ترور حاج قاسم سلیمانی اقداماتی را انجام بدهند.حاج قاسم سلیمانی مرد اول امنیت خاورمیانه است و در نگاه اول اوست که در سرتاسر این منطقه حساس جهان تاکنون طرح های عبری، غربی و عربی زیادی را به شکست کشانده و طبیعی است که مقامات سعودی او را دشمن اصلی خود در منطقه بدانند. همچنانکه پرونده سوریه که عربستان همه اعتبار سیاسی و نظامی خود را در آن خرج کرد، به تنهایی کفایت می کند که مجموع خاندان سعودی برای ترور سردار سلیمانی اجماع داشته باشند!اما در این میان محمد بن سلمان یک کینه شخصی بزرگ از حاج قاسم به دل دارد؛ در اینباره بخوانید:
۱: بن سلمان از پرونده «معامله قرن» کنار گذاشته شده است. این پرونده اگر به سرانجام می رسید اینک پادشاهی بن سلمان نیز قطعی و تضمین شده در اختیارش از طرف آمریکا تقدیم میشد.۲: برخی شواهد نشان می‌دهد حضور سیاسی بن سلمان در معادلات داخلی سعودی نیز کم رنگ شده است. در همین چند هفته اخیر حداقل دو پروژه ملی – پروژه نیوم و پروژه بزرگترین قطار شهری غرب آسیا که جده را به مدینه متصل می کند–  در حالی افتتاح شد که خبری از بن سلمان نبود.

۳: کار به جایی رسیده که محمد بن سلمان که محبوب‌ترین و مورداعتمادترین پسر ملک سلمان از آغاز دوران جوانی تا کنون محسوب میشده ، زمزمه های از تردیدهای پادشاه عربستان درباره میزان اختیارات او در جایگاه ولیعهد به رسانه ها نیز کشیده شده است.

۴: اما برای روشن شدن موضوع باید ۲۶ مارس ۲۰۱۵ را به خاطر آورد، که بن سلمان در جایگاه وزیر دفاع عربستان سعودی خبرنگاران را با تکبر دعوت کرد که به اتاق جنگ عربستان بیایند و آغاز جنگ بر علیه یمن را به دنیا مخابره کنند. آن روز بن سلمان محاسباتش این بود که طی مدت کوتاهی با سرکوب انصارالله و نفوذ سریع به خاک یمن از خود یک چهره موفق منطقه ای و بین المللی خواهد ساخت. به ظن او جنگ یمن می توانست دلیلی باشد برای اثبات لیاقت وی هم به آمریکایی ها و هم به شاهزادگان داخل عربستان سعودی. بن سلمان با جنگ یمن می خواست به آمریکایی ها پیام بدهد که می توانند بر روی جسارت و اقتدارش برای منطقه خاورمیانه حساب ویژه باز کنند. ضمن اینکه بن سلمان با دستاوردهای فوری در یمن به دیگر کشورهای خلیج نیز این پیام را می رساند که از این به بعد با یک چهره کاریزماتیک در دربار سعودی روبه رو خواهند بود.

۵: یمن آنقدر برای بن سلمان مهم بود که اینک مشخص شده یکی از گمانه زنی های جدی درباره علت قتل فجیع خاشقجی، تصمیم این روزنامه‌نگار برای افشاگری از اقدامات بن سلمان در جنگ یمن بوده است. دیلی اکسپرس، چاپ لندن در مقاله ای به نقل از یکی از نزدیکان جمال خاشقجی، روزنامه نگار کشته شده عربستانی نوشت: او در صدد افشای جزئیات استفاده عربستان سعودی از جنگ افزارهای شیمیایی در جنگ یمن بود.اکسپرس در تکمیل این گزارش، به نقل از یکی از دوستان خاشقجی نوشت: او [خاشقجی] در شرف دستیابی به اسنادی بود که ثابت می کرد، دولت ریاض در یمن از تسلیحات شیمیایی استفاده کرده است. این در حالیست که  خاشقجی چندی قبل در روزنامه «واشنگتن پست» از بن سلمان خواسته بود  جنگ پر هزینه یمن را پایان دهد. وی در این مقاله آورده که عربستان باید جلوی ضررهای ناشی از نبرد یمن که ۴ سال به درازا کشیده است را بگیرد. این نبرد امنیت ملی و چهره عربستان در جهان اسلام را مخدوش کرده است.

۶:  اینک بیش از ۴۳ ماه از جنگ یمن می گذرد. هیچکدام از اهداف بن سلمان نه تنها محقق نشده بلکه الان یمن به بلایی بزرگ برای او تبدیل شده است. هر سه بند اول دراین نوشته نیز از تبعات مستقیم جنگ یمن می باشد. الان مشخص شده که یمن نمونه بارز جاه طلبی و بی تدبیری یک شاهزاده جوان و کم تجربه به نام محمد بن سلمان است.

همچنین پرونده یمن به محل اختلاف شاهزاده های سعودی با ولیعهد تبدیل شده است. از ابتدای جنگ تا کنون ۶۰٫۰۰۰ خمپاره و ۲۰۰موشک بالستیک وارد مرزهای عربستان شده است؛ هیچگاه شاهزاده‌های سعودی اینقدر احساس ناامنی نداشته‌اند. فشار اقتصادی جنگ یمن نیز دیگر به عربستان علنی شده و علایم خود را پدیدار کرده است. هر روز منابع غربی لیست جدیدی از هزینه های نجومی عربستان در جنگ یمن مننشر می کنند. عربستانی ها برای اولین بار پس از سالها مجبور شده اند که وام خارجی بگیرند و سرمایه گذاری خارجی در این کشور نیز مبتلا به تبعات جنگ یمن شده است. به اعتقاد گارشناسان اقتصادی کسری بودجه این کشور نیز ۵۲ میلیارد دلار ارزیابی شده است.

در همین راستا آژانس تحقیقاتی «یورونیوز» در گزارشی نوشته: وام گرفتن مداوم دولت سعودی سه دلیل دارد که بزرگترین دلیل آن، هزینه گزاف جنگ عربستان علیه یمن است که ماهانه شش میلیارد دلار برآورد می شود.به همین دلیل گفته می شود عربستان به سبب این جنگ بسیاری از ذخایر نقدی و غیر نقدی خود را از دست داده است.

عربستان در جنگ نیابتی و مسقیم زیادی در طول سالیان گذشته در منطقه حضور داشته ولی هیچکدام به اندازه یمن تبعات تبلیغاتی جهانی بر علیه این کشور به همراه نداشته است. دنیا اکنون بن سلمان را مسئول قتل هزاران زن و کودک و همچنین عامل اصلی قحطی و سو تغذیه میلیون ها یمنی می داند. سازمان ملل این جنگ را به عنوان بدترین بحران انسانی جهان توصیف کرده است.کار به جایی رسیده که احمد بن عبدالعزیز برادر کوچکتر پادشاه عربستان به صورت علنی در جواب برخی از معترضین گفته است که یمن محصول اقدامات بن سلمان است نه خاندان سعودی!
در هر صورت مجموع این شواهد یعنی اینکه در داخل و در خارج سرمایه گذاری برای پادشاهی بن سلمان با خطر تردید و هزینه‌زا بودن مواجه شده است.

۷: اما همه اتفاقات یمن را بن سلمان از چشم حاج قاسم سلیمانی می بیند. از منظر شاهزاده جوان سعودی،  سردار سلیمانی است که با مدیریت رزمندگان شجاع یمن – بخوانید لشکر پابرهنگان شجاع- این همه بلا در اطراف تاج و تختش گردآورده است. قاسم  سلیمانی از دل جنگ یمن یک حزب الله جدید بوجود آورده که نه تنها میزان تفنگدارانش با حزب الله لبنان نیز قابل قیاس نیست بلکه بسیاری از ارتش های بزرگ عربی را نیز پشت سر گذاشته اند. بن سلمان هربار که به پرونده یمن و تبعات آن بنگرد، نمی تواند از نقش فرمانده سپاه قدس بگذرد…

*مدیر مسئول جهان نیوز

نظرات[۰] | دسته: فردا | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 
یا رضا (ع) پيوند ثابت

ای شرف و عزت ایران زمین
نور خدا ای گهر هشتمین
ای ز تو بالد بخود ایران ما
از تو بلندس سر این سر زمین
تا تو شدی بهر همه جان پناه
چشم عدو کی شود اندر کمین
از سر لطف و کرمت یا رضا
ملت ما گشته ستبر و وزین
تا که نهادی تو قدم شهر طوس
مشهد تو مرکز حق الیقین

در غم تو شاه خراسان رضا
لرزه بیفتاد به عرش برین
وصف تو را کس نتواند کند
وصف تو کردم شه دین اینچنین
شاه ضعیفان و غریبان رضا
حج فقیران ز تو باشد متین
ناله زند ملک و ملک در غمت
گریه کند شام و سحر هم مبین

نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

۱۳۹۷/۰۸/۱۷

نظرات[۰] | دسته: اشعار نصرالدین کریمی (مُبین) | نويسنده: mobinkarim | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

آمار

  • 0
  • 108
  • 519
  • 212,976
No Image No Image