ای سبزترین بهار جانها، مهدی (عج)

سرسبزترین به بیکرانها ، مهدی (عج)

تو یک گلی و بهار آید با تو

ای آرزوی همه زمانها ، مهدی (عج)

نصرالدین کریمی ( مبین)
یکشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۰

مست و غزلخوان شدم ، ساقی مستان شدم

تا که نگارم رسید، در قدمش جان شدم

جان به نوا آمده، دل به صفا آمده

سر به سرا آمده، بر در سلطان شدم

نصرالدین کریمی ( مبین)

نگار نازنینم کی می آیی؟

فراقت زد زمینم کی می آیی؟

ز هجرانت شدم بیمار و رنجور

طبیب مه جبینم کی می آیی؟

نصرالدین کریمی ( مبین)

ز تو آقا، الهی دور نباشم

برایت وصله ی ناجور نباشم

میان جمعی و در پرده اما

جمالت را ببینم، کور نباشم

نصرالدین کریمی ( مبین)

نمیدانم بدی چی یا چه چیزه

که از هر قسمتش عیبی میریزه

بابا بد بودنت دردی عجیبه

بیا خوبی نما ، خوبی عزیزه

نصرالدین کریمی ( مبین)

دلی دارم که خیلی خوش زبونه

برای هر کسی شعری میخونه

ز هر شعری که میخونه برامون

میشه فهمید که خیلی مهربونه

نصرالدین کریمی ( مبین)
۷ فروردین ۱۴۰۰

بیا دل، شمع بزم عاشقان باش

بسوز و گرمی سوته دلان باش

دل عاشق گرفتاریش زیاده

بیا با عاشقان تو‌ مهربان باش

نصرالدین کریمی ( مبین)

بیا در مهربانی، کم نذاریم

چراغ مهر را روشن بداریم

اگر روزی چراغش بی رمق شد

به ظلمت بذر بی مهری نکاریم

نصرالدین کریمی ( مبین)

بیا در بزم مهر و روشنایی

دمی گسترده کن چتر خدایی

رحیم و رحمتش را تا توانی

بگستر بر سر هر آشنایی

نصرالدین کریمی (مبین) شنبه ۷ فروردبن ۱۴۰۰

خدایا دلم، بند دنیا مکن

جدا این دلم را، ز مولا مکن

نیاد لحظه ای من جدا شم از او

چنین لحظه ای را تو‌ اجرا مکن

نصرالدین کریمی ( مبین)
شنبه ۷ فروردین ۱۴۰۰